اهالي تئاتر و بحران تشخيص منافع جمعي
بابك احمدي
از مشكلات جدي گروهي از روزنامههاي منتقد دولت و به اعتباري اصولگرا اين است كه متاسفانه هيچگاه در فضاي هنري كشور حضور جدي ندارند، وقايع را به دقت پوشش نميدهند، خبرنگار فعال تخصصي حوزه هنر ندارند و غالبا در بزنگاههاي مختلف با نگاهي سلبي و آكنده از سوءتفاهم به قضاوت قلم ميزنند. اين ضعف رسانههاي اصولگرا در پرداخت تخصصي و به دور از حب و بغض در عرصه فرهنگ، شرايط را براي افراد فرصت طلب فراهم ميكند تا با انتشار موسمي مطالبي به ظاهر دلسوزانه، فضايي مشوش ضد كليت جامعه هنري رقم زنند. چندي پيش يادداشتي با عنوان «منشا كج روي تئاتر ايران» در يكي از روزنامهها منتشر شد كه جز حمله به مديركل اداره هنرهاي نمايشي هدفي ديگر نداشت. حال آنكه كارنامه مديريتي مهدي شفيعي بعد از دوران متلاطم حسين طاهري (با توجه به محدوديتهاي موجود آن زمان) آنقدري گويا هست كه نياز به دفاع راقم اين سطور نداشته باشد. چنان كه ميگويند: مشك آن است كه خود ببويد. دست بر قضا توصيه نگارنده به مديركل هنرهاي نمايشي اين است كه همين حالا از مسووليت كنارهگيري كند. چراكه فضاي عمومي كشور حتي در سطوح بالاي مديريتي، پر است از تلاش براي ايجاد بحران و زمين زدن مديراني كه نوع نگاه يا عملكردشان به مذاق صاحب تريبونها خوش نميآيد. مديراني كه منافع شخصي را تامين نميكنند يا از گروه و دسته و باند خاصي نيستند. كافي است به سخنان يكي از وزراي مشغول به كار در نظام اداري كشور توجه كنيم: «جرات نميكنيم اسم شركت طرف قراردادي را كه نزديك به نتيجه است اعلام كنيم، چون ميترسيم كاري كنند كه قرارداد امضا نشود!» وقتي بيژن زنگنه (وزير نفت) كه قراردادهاي وزارتخانهاش با بهبود وضعيت اقتصادي كشور و معيشت مردم نسبت مستقيم دارد، چنين نگران باشد واي به حال سطوح پايينتر آن هم در جايگاهي غيراقتصادي! اول؛ جالب است تمسك به اتفاقي در جشنواره ايران زمين، مربوط به سال13۸۳ يعني بيش از يك دهه قبل بهانه حمله به مديركل هنرهاي نمايشي ميشود. به ويژه در زمانهاي كه كوچكترين تخلف مالي و اخلاقي در پايينترين سطوح مديريتي از نظر نهادهاي نظارتي و حتي افكار عمومي دور نميماند. اتفاقي كه در بدترين حالت ممكن تنها ميتوان از آن به كوتاهي در برگزاري يك رويداد ياد كرد. دوم اينكه؛ تمسك نويسنده يادداشت به عنوان حلقه خوزستان! كه جمعي از اضداد را در بازه زماني ۱۳ساله! كنار هم مينشاند تا به اين وسيله، هدفي ناثواب را توجيه كند. در اين ماجرا هم نهايتا قصه خيالي را مشابه پيرنگ فيلمهاي جاسوسي اين طور پيش ميبرد كه تمام آمال افراد نامبرده رسيدن به رياست اداره كل هنرهاي نمايشي بوده؛ تشكيلاتي كوچك كه در نظام اداري كشور چيزي بيش از يك اداره كل نيست! ريشه چنين كژانديشي را بايد در اطلاعات نيمبند نويسنده از جايگاه ساختار هنرهاي نمايشي يا خصومت شخصي وي جستوجو كرد. اينكه اداره كل هنرهاي نمايشي يا حتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را فعال مايشاء تئاتر ايران بدانيم از اساس فرضيهاي غلط است. چراكه نهادهاي تصميمگير و تصميمساز در تئاتر ايران كم نيستند. نهادهايي كه از بودجه عمومي بهره ميبرند اما در سايهاند و غالبا متناسب با امكانات و بودجهشان در مقام پاسخگويي قرار نميگيرند. خطاي بزرگ در چنين مواقعي آن است كه به سادگي از كنار درج مشكوك برخي مطالب موسمي در نشريات بگذريم؛ مطالبي كه غالبا حاصل سوءاستفاده از فقدان دانش گردانندگان اين روزنامهها به نظر ميرسد. امروزه جاي ترديد نيست كه تقريبا همه نويسندگان اينگونه مطالب جزئي از بدنه تئاتر كشور هستند؛ برخي با اسم و برخي بياسم (نام محفوظ) ! بينامهايي كه از قضا خيلي هم مشهورند و چهرههاي شناخته شدهاي كه در سالهاي اخير از مواهب مادي و معنوي خوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شهرداري تهران و حوزه هنري بهرهها بردهاند.
اگر پرسش اين است كه چرا نبايد از كنار انتشار مطالب موسمي به سادگي عبور كنيم؟ بايد گفت هدف نويسندگان چنين يادداشتها عموما ايجاد تنش بين اصحاب هنر و مديران است تا با استفاده از بلبشوي به وجود آمده، از آب گلآلود ماهي بگيرند و از رانتهاي زيرمجموعه شهرداري و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي استفاده كنند.
در نهايت ميماند ابراز تعجب از بيواكنشي اهالي تئاتر به ويژه آنها كه يادداشت مورد نظر از نمايشهاي ايشان به عنوان آثار ضد ارزشي و... نام برده است؛ آن هم در دوراني كه ماجراي توقيف يك نمايش در جشنواره فجر، اهالي تئاتر را تا حدي متحد و همنظر كرده بود. اين تعجب را ميتوان به عملكرد برخي رسانهها تعميم داد كه در حين برگزاري جشنواره، از جزييترين حواشي هم در نميماندند.
سادهانگارانه است كه تصور كنيم موضعگيري عليه مطالبي چون يادداشتهاي موسمي، دفاع از مديركل هنرهاي نمايشي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا دولت است. درك اين موضوع و واكنش منطقي نسبت به آن، ملاكي براي پاسخ به اين پرسش است كه: آيا اهالي تئاتر منافع جمعي خود را ميشناسند؟