• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4062 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۲ فروردين

گفت‌وگوی دلارام با دلارهام!

رضا شکراللهی

ـ خطاب درویشانه‌ی سعدی به کیست در این بیت؟

ای روی دُلارایت مجموعه‌ی زیبایی

مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

ـ سعدی، با این‌همه دلارِ چشم‌درآر، درویشی‌اش کجا بود، آقا! مگر نمی‌گوید «هرکه دُلارام دید از دلش آرام رفت»؟ تازه آن‌قدر جان به دلارهایش بسته که از بین داعش و دلار ترجیح می‌دهد به دست دلارهایش هلاک شود: «به دست دُلارام خوشتر هلاک.»

ـ می‌گویند مولانا هم دلخوش بوده به دلارهایش و چند روز پیش که خواسته برود برای فروش دلارها، هر چه گشته پیدا نکرده. شمس پرسیده چته، مولانا گفته: «چون دُلارام نیابم، به چه چیز آرام‌ام؟»

ـ بعید نیست در این بلبشو خواجوی کرمانی دلارهای مولانا را بلند کرده باشد، که حالا با آن‌ها پز فندقی هم می‌دهد:

چه بوی است کارام دل می‌برد

مگر بوی زلف دلارای ماست؟

ـ انگار این وسط، به‌جز ما ریال‌خورانِ بی‌دلار، فقط حافظِ سرخوش سرش بی‌کلاه مانده که به دلارهای یار نظر دارد و دخیل بسته:

مگر به روی دلارای یار ما ور نی

به هیچ وجه دگر کار بر نمی‌آید.

ـ آری برادر و خواهر ایمانی من، وصل و هجران معشوق و محبوب، و داعش و ترامپ و پایتخت و همه را زمین بگذار و بچسب به وصلِ دلارها. از فروغی بسطامی بیاموز:

الحق فروغی از پی اسباب خوش‌دلی

از هر چه هست وصل دُلارام خوش‌تر است.

ـ راستی، چرا این شاعران دلارهام را محاوره‌ای گفته‌اند دُلارام؟ نکند منظورشان دِلارام یا همان دل‌آرام بوده؟

ـ چه فرق می‌کند! مهم این است که ما نه این یکی را داریم نه آن یکی را.

ـ عوضش جهانگیری را که داریم. نه فقط ما که همین عبید زاکانی:

دلارام و دل و جانم تو بودی

مراد از کفر و ایمانم تو بودی

تو تا باز آئیم ای باد شبگیر

دمت دلبند و جانبخش و جهانگیر

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون