نگاهي به نمايش «ديور»
چالش چارچوبهاي ذهني
عباس اقلامي
به گواه اظهارنظر فعالان و كارشناسان فرهنگي و اجتماعي، آنچه در ساليان متمادي عامل بسياري از بحرانهاي اجتماعي و البته خانوادگي بوده است، فقدان گفتوگو، نداشتن مدارا و به رسميت نشناختن «ديگري» در رابطه است. اعتقاد به اينكه تمام افراد لزوما يك گونه نميانديشند و قرار نيست در باورها و سبك زندگي شبيه هم باشند. اين نه به معني خوب بودن يكي و نه به معني بد بودن ديگري است. واقعيت، وجود تفاوتهاست و آنچه ضرورت انكارناپذير است، به رسميت شناختن اين تفاوتهاي فرهنگي و تلاش براي يافتن راهي است كه ضمن احترام به اين تفاوتها، صاحبان گونههاي مختلف انديشه و سبك زندگي بتوانند با هم و در كنار هم زندگي كنند.
در جوامع مدرن و همينطور جوامع در حال گذار، تئاتر به عنوان يكي از سرمايههاي فرهنگي جامعه ضمن تعامل با نهادهاي مختلف فرهنگي، به شناخت نيازهاي جامعه در حال گذار اهتمام ويژه دارد و در بستر فراهم شده در نتيجه اين تعامل، به شناخت بحرانهايي كه جامعه با آن درگير است و آنچه در زير پوست جامعه اتفاق ميافتد، نائل ميشود و به عنوان آيينه وضعيت فرهنگي جامعه به ويژگي ممتاز خود در روشنگري و تحولآفريني و زمينهسازي ايجاد تغييرات فرهنگي در جامعه ميرسد. اين روزها در سالن سايه در مجموعه تئاتر شهر تهران، نمايش «ديور»، به نويسندگي هاله مشتاقينيا و كارگرداني آريان رضايي روي صحنه است. گروه سازنده تلاش دارند با به كارگيري عملي نقشِ تئاتر در تحول فرهنگي جامعه، يكي از مهمترين مسائل مبتلابه افراد در جامعه و خانواده را روي صحنه به نمايش درآورند، با اين اميد و انگيزه كه تماشاگرِ اين نمايش با نگاهي پرسشگر در پي يافتن راهي براي حل مساله باشد. «ديور» از ضرورت گفتوگو بين زن و مرد، اعضاي خانواده و در مقياس كلانتر اعضاي جامعه ميگويد. اين نمايش از درگاهي به مسائل اجتماعي وارد ميشود كه اساس درگيريها و بدفهميدنهاي ساليان اخيرِ جامعه در حال گذار ما بوده است. نمايش از تفاوت فرهنگها و اين ميگويد كه آيا امكان همزيستي بين صاحبان فرهنگهاي متفاوت زير يك سقف و در يك جامعه وجود دارد؟ آيا ميتوان «ديگري» را به رسميت شناخت و بدون اينكه او را بد و خود را خوب، تصور كرد كنار «ديگري» زندگي كرد؟ راهحل بحرانها و درگيريهاي ناشي از اختلاف سليقههاي فرهنگي چيست؟ اينكه به پرخاشگري و تلاش غيرمنطقي براي اثبات برحق بودن خود بپردازيم؟ اينكه در هنگام بروز اختلاف به خشونت كلامي و حتي فيزيكي متوسل شويم؟ يا اينكه براي يافتن راهحل، گفتوگو كنيم و درصدد يافتن راهي از بين راههاي مختلفِ موجود باشيم؟«ديور» از نقش اتفاقهاي غيرمنتظره، عشق و ترديد در روابط ميان فرهنگي ميگويد.
اينكه آيا ميتوان عاشق يك «ديگري» از طبقه اجتماعي متفاوت شد؟ چقدر امكان تغيير در رفتار خود در اين رابطه، دور شدن از «خود» و نزديك شدن به «ديگري» داريم و آيا اين تغيير امكانپذير و حتي ضروري است، يا خير؟اعضاي گروههاي فرهنگي مختلف هنگام گذر از مرزهاي فرهنگي در ارتباط ميان فرهنگي از «خود» و «ديگري» انتظاراتي دارند كه وقتي در رابطه با مواردي كه مغاير با انتظارات آنهاست مواجه ميشوند، نتيجه، بروز تنش در رابطه ميگردد. در تعامل دو نفر از دو طبقه فرهنگي متفاوت تلاش آنها در اين جهت است تا به شيوهاي رفتار كنند كه با يكديگر منطبق باشند و تاييد «ديگري» را به دست آورند. نتيجه اين تعامل، واگرايي و همگرايي در رفتارها ميتواند باشد. وقتي رفتارها بر هم منطبق شد، همگرايي رخ داده و وقتي تفاوتها آشكار و غيرقابل انطباق شد، واگرايي بروز ميكند كه نقطه آغاز تنشهاي ارتباطي است. راه كاستن از اين تنشهاي ارتباطي، گفتوگو است.
در گفتوگوست كه «ديگري» را به رسميت ميشناسيم و در تعاملي دوسويه در تلاش هستيم كه تا حد امكان روي نقاط اشتراك حداكثري تمركز كنيم. در نتيجه گفتوگوست كه ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در نظر گرفتن مصلحت براي حفظ رابطه بين دو نگاه متفاوت فرهنگي تا چه حد ميتواند موضوعيت داشته باشد و آيا راه صحيح هنگام بالا گرفتن تنش و رسيدن آن به مرز بحران، حفظ رابطه است يا پايان دادن به رابطه؟آنچه گروه سازنده «ديور» در پي آن است طرح پرسشهايي از اين دست، در جامعهاي است كه بزرگترين فقدانش اين سالها، فقدان روحيه پرسشگري، ارتباط ميان فرهنگي و گفتوگو است. هاله مشتاقينيا و آريان رضايي در «ديور» چارچوبها و پيشساختههاي ذهني تماشاگر از يك رابطه را به چالش ميكشند و نشان ميدهند در دنياي چندفرهنگي امروز، مدارا و تعامل فرهنگي و ترديد در باورهاي فرهنگي و قطعي ندانستن آنها و كسب شناخت از «ديگري» يك ضرورت انكارناپذير است. اين ويژگي، آن چيزي است كه «ديور» را در بين نمايشهايي كه اخيرا روي صحنه رفته، متمايز و قابل تامل و بحث ميكند.