طرف دعواي ايران، امريكاست
مهدي ذاكريان
مسالهاي كه امروز در خصوص برجام وجود دارد، مساله ميان ايران و امريكاست. برجام به اين دليل شكل گرفت كه امريكاييها فعاليتهاي هستهاي ايران را به يك مساله امنيتي و بينالمللي تبديل كردند. از زمان رياستجمهوري سيد محمد خاتمي در ايران، بر پايه گزارشي كه توسط مجاهدين خلق (منافقين) منتشر شد و از طرق ديگر در اختيار امريكاييها قرار گرفتهبود، تصويري از سوي امريكا در جامعه جهاني منعكس و بزرگنمايي شد كه ايران با پنهانكاري در برنامه هستهاي با انگيزههاي غيرصلحآميز فعاليتهاي هستهاي خود را پيگيري ميكند. امريكاييها تبليغ ميكردند كه ايران از طريق اين فعاليتها، اهداف غيرصلح آميزي از تاسيسات نطنز و ديگر فعاليتهاي خود دنبال ميكند. تلاشهاي فراواني از سوي امريكا عليه ايران، چه در قالب فضاسازيهاي رسانهاي و تبليغاتي، چه در قالب فشار ديپلماتيك و سياسي آغاز شد تا حدي كه به تدريج بقيه كشورها اعم از كشورهاي اروپايي و كشورهايي آسيايي، تا حد زيادي اقناع شدند و اين ديدگاه امريكا را تاييد كردند. همراهي با امريكا تا حدي افزايش يافت كه نظر امريكاييها براي محكوم كردن ايران در شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي با كمترين مخالفت مورد تاييد قرار گرفت. در آن دوران ايران تلاش كرد كه تا جايي كه ميتواند فضايي را كه ايجاد شده است بشكند و جلوي اين اجماعسازي امريكا را بگيرد. دولت خاتمي و شخص حسن روحاني كه در آن دوران به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي، رييس هيات مذاكرهكننده ايراني بودند، سعي كردند با اعتمادسازي، ادعاي پنهانكاري و مساله انگيزههاي غيرصلحآميز را كمرنگ كنند. اين تلاشهاي ايران به تدريج نتيجه داد و شكاف ميان امريكا و متحدانش به آرامي عيان شد. با مذاكراتي كه در برلين، پاريس و نهايتا سعدآباد انجام شد، تاثير زيادي بر بياثر شدن اجماعسازي امريكا عليه ايران گذاشت و محمد البرادعي، مديركل وقت آژانس بينالمللي انرژي اتمي، تاييد كرد كه ايران براي حل اختلافنظرهاي موجود كمال همكاري را نشان ميدهد. در آن دوران، تيم سياست خارجي و امنيت ملي دولت جورج بوش پسر از جمله وزير خارجه وقت امريكا، كاندوليزا رايس و بقيه اين توافقها و همكاريها را مورد بيتوجهي قرار دادند وبه رغم تلاشهاي ايران براي شفافسازي و همكاري و شكسته شدن اجماع ايجاد شده توسط امريكا به صورت يكجانبه به فشار عليه ايران ادامه دادند. واقعيتي كه روشن است، ايالات متحده امريكا، مادامي كه ايران اقدامهاي اعتمادساز و رويكرد گفتوگوي خود را ادامه ميداد، نتوانست به سمت تشديد فشارها عليه ايران به صورت بينالمللي پيش برود و ساختاري كه امروزه از آن به عنوان فشار حداكثري ياد ميشود، محصول اين دوران نبود. ايجاد چارچوب تحريمهاي بينالمللي و اجماعسازي عليه ايران، در دوران بعدي و بر اثر اقدامهاي نامناسب دولت بعدي جمهوري اسلامي ايران شكلگيري شد. در دوران رياستجمهوري محمود احمدينژاد، اظهارات نسنجيده، رويكرد اقدام يكجانبه و اصرار بر عدم همكاري باعث شد كه پرونده ايران از شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع شود. در اين دوران، امريكا كه پيش از اين از ايجاد اجماع بينالمللي عليه ايران بازماندهبود، بار ديگر موفق به اجماعسازي در ميان متحدان و حتي رقبايش براي فشار به ايران شد. در شوراي امنيت سازمان ملل متحد، صدور چندين قطعنامه الزامآور بينالمللي براي تحريم ايران، باعث شد كه فشار بسيار زيادي عليه مردم ايران وارد شد. دولت حسن روحاني، تلاش كرد تا خطاهاي دولت پيشين را اصلاح كند و از طريق گفتوگو و تعامل، بار ديگر اجماع ايجاد شده توسط امريكا را سست كند. نتيجه اين رويكرد دولت روحاني، برجام بود كه در نخستين گام به لغو قطعنامههاي پيشين شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران منجر شد. در تمام دوران 17ساله مذاكرات هستهاي، پديدهاي كه به عنوان نيروي مقابل ايران وجود دارد، چيزي نيست جز ايالات متحده امريكا. در تمام مراحل چه در دوران تقابل و چه در دوران گفتوگو، تنها عامل و طرفي كه مقابل ايران قرار گرفته است، دولت امريكاست. زماني كه امريكا، سال 2018رسما اعلام كرد كه از برجام خارج ميشود، باز هم اصليترين عامل عدم اجراي كامل تعهدات اين توافق امريكا بود، يعني غياب امريكا هم يك مانع در برابر حل پرونده هستهاي ايران تلقي ميشد. در نتيجه، مسوول اصلي فشارها به ملت ايران در پرونده هستهاي، جز امريكا، طرف ديگري نيست. طرف دعواي تهران در پرونده هستهاي، واشنگتن است. در ايران عدهاي معتقدند كه به اروپاييها نميتوان اعتماد كرد، عدهاي ديگر ميگويند چين قابل اعتماد نيست و كساني هم معتقدند كه به روسيه نبايد اعتماد كرد. همه اين حرفها در چارچوب قواعد روابط بينالملل صحيح هستند.
اساسا روابط بينالملل بر اساس اعتماد شكل نميگيرند، بلكه بر مبناي منافع است. تهران اگر ميخواهد بر اساس منافع ملي در پرونده هستهاي و برجام اقدام كند، بايد بداند كه در اين پرونده طرف اصلي دعاوي ايران، امريكاست. در چنين شرايطي ايران بايد از حركات نمايشي در چنين موضوع حساسي اجتناب كند. ايران بايد آمادگي كامل داشتهباشد كه استدلالها و ادعاهاي امريكاي تحت رهبري جو بايدن را پوچ كنيم. جمهوري اسلامي ايران موفق شد كه ادعاهاي دولت دونالد ترامپ را با مقاومت پوچ كند. اگر فرض كنيم كه همان تحريمها با همان روش ادامه پيدا كند، قطعا با همان روش هم ميتوان اين اقدامها را بار ديگر بياثر و پوچ كرد، اما تغيير دولت در امريكا باعث شده است كه روش امريكا تغيير كند. جو بايدن روشي را در پيش گرفته است كه تحريمهايي را كه وجود دارد، بار ديگر با اهرم چندجانبهگرايي احيا كند. آنها تلاش ميكنند كه استدلال كنند كه براي بازگشت به تعهد تلاش كردند و تا پاي ميز گفتوگو آمدند، ادعا ميكنند كه پيشنهاد دادهاند در صورت بازگشت ايران به تعهداتش، تحريمها را بر ميدارند و ادله ديپلماتپسندي در مورد تلاشهاي خودشان و انداختن تقصير بر گردن ايران تامين ميكنند. در چنين شرايط اين ريسك وجود دارد كه با پيوستن تعداد بيشتري از كشورها به امريكا، تحريمهاي يكجانبه دولت پيشين امريكا، حالا در دولت جديد با استفاده از اهرم چندجانبهگرايي، بسيار شديدتر استمرار پيدا كند. اين يك تهديد است كه ديپلماتهاي ايراني بايد تلاش كنند از اين اتفاق جلوگيري كنند و اجازه ندهند ايرانيها متهم شوند كه آمادگي حل مسائل و همكاري نداشتند. بايد توجه كرد كه در مذاكرات جاري ميان ايران و 1+4 در وين، پناه بردن به چين، روسيه، سه كشور اروپايي و اتحاديه اروپا نميتواند سببساز اين شود كه حقانيت ايران در مقابل امريكا ثابت شود. بايد تلاش كنيم كه استدلالها و زمينهسازيهاي امريكا را به صفر برسانيم. من قبول نميكنم كه ايستادن در مقابل طرف دعوا و مطرح كردن مستقيم شكايت، فريب يا تله باشد. اينكه در مقابل طرف خطاكار، نقضكننده اصول و معاهدات، بگوييم كه خلاف كرده است و اين خلاف واضح را در مقابل چشمان ديگر اعضاي معاهده انجام داده است، من تصور نميكنم كه اساسا كار اشتباهي باشد. امروز ايران صاحب حق است و ميز مذاكره محل اعتراض و احقاق حق. در كمتر از يك ماه گذشته، شاهد بوديم كه در نشست آلاسكا ميان مقامهاي سياست خارجي و امنيت ملي چين و امريكا، گفتوگوي صريح و مستقيمي ميان چين و امريكا رخ داد. در ديداري كه در آلاسكا انجام شد، طرف امريكايي با لحن تهاجمي و اتهامهاي نامربوط اظهاراتش را آغاز كرد، اما طرف چيني ساكت نماند و همانجا در مقابل دوربينهاي خبرنگاران به اظهارات وزير خارجه و مشاور امنيت ملي رييسجمهور امريكا پاسخ داد. به واقع چينيها با حضور در نشست و پاسخگويي صريح و مستقيم، آبروي طرف امريكايي را بردند. آيا ايرانيها نميتوانند آبروي طرف امريكايي را در وين ببرند؟ انقدر دست ايران پر است و استدلالهاي ايران واضح و روشن است، كه قطعا به سادگي ميتوان آبروي امريكا را در گفتوگوي صريح و مستقيم در وين برد، درواقع اگر نتوانيم اين كار را بكنيم، ايراد در اصل گفتوگوي رودررو و صريح نيست، بلكه ايراد در نمايندگان دستگاه ديپلماسي است، كه البته من معتقدم نمايندگان ما كاملا توانمند هستند و حتما توانايي دارند كه موضع به حق ما را ثابت كنند. اين ديپلماتها هم در رسيدن به برجام و هم در منزوي كردن امريكا بعد از خروج اين كشور از برجام، موفق بودند و قطعا در دفاع از منافع مردم ايران در محكوم كردن اقدامهاي امريكا هم موفق خواهند بود و اگر فرصت فراهم شود، تجربه تلخ آلاسكا در مقابل چين، اينبار براي امريكا در مقابل ايران در وين رقم خواهد خورد. چينيها حاضر نشدند در خانه خودشان بنشينند و روسيه يا اتحاديه اروپا را براي رويارويي با امريكاييها به آلاسكا بفرستند. متأسفانه گروهي از سنگاندازان و مانعتراشان در مسير ديپلماسي و سياست خارجي، بعضا كساني هستند كه خودشان حاضر به رعايت قوانين و قواعد جاري در كشور نيستند و گهگاه به جاي قرار گرفتن در خط ملت و منافع ملي، تمناي عبور از خطوط ويژه و داشتن منافع ويژه دارند. خط ملت اين است كه همه ما به فكر برداشتهشدن تحريمها و فشارهايي باشيم كه باعث آزار و مشكل ملت ايران شده است. اين ادعا به معناي آن نيست كه در مديريت اجرايي كشور مشكلي وجود ندارد، اما يكي از مشكلات بزرگ، تحريم است. وظيفه دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي كشور، حل مساله تحريمهاست. وظيفه دستگاه ديپلماسي كه حل گراني و صف مرغ نيست. دستگاههاي تخصصي زيادي در كشور درگير مسائل معيشتي و اقتصادي هستند، كه قطعا هر كدام بايد در حوزه خودشان به اجراي صحيح مسووليتها و وظايف بپردازند تا مشكلات موجود حل شود.