ايران، خوزستان و بلاها كه در راهند!
جعفر گلابي
اين روزها نوشتن چقدر سخت شده است؟ از كجا ميشود نوشت؟ از كدام درد؟ از كدام زخم ميتوان گفت تا دلي آرام گيرد و قراري حاصل آيد؟ گويي ما ناگهان از آن سوي آسمان به سرزميني از عجايب تلخ پرتاب شدهايم و در حيرتي عميق مانند گنگ خوابديده به همه چيز خيره ميشويم و سر در نميآوريم كه ماجرا چيست و ما كجا هستيم؟ از همه چيز ميترسيم! پشت هر ابري، بر اثر هر تكاني، از گوي آتشيني كه همه روز از مشرق بالا ميآيد و تيغ سوزان خود را روانه چهره هامان ميكند، از شب كه همه جا تاريك ميشود، از آب كه اگر نباشد تا سرحد مرگ تشنه ميشويم و اگر سرازير شود خانه و كاشانهمان را با خود به يغما ميبرد، از جنگلها كه آتش ميگيرند و جهنم بپا ميشود و از پيشرفت بيابان كه پيام قبرستان دارد و از خودمان، آري از خودمان هم ميترسيم و از يكديگر فاصله ميگيريم تا زنده بمانيم! گاهي چنان در حيرت فرو ميرويم كه اگر كسي پرسش كند آيا اينجا ايران است؟ با مكثي پر از آه و افسوس و شايد با ايهام و ترديد سري تكان بدهيم و روي برگردانيم و برويم تا از سوالهاي انبوه فرار كرده باشيم! خوزستان تشنه است، فرياد آبخواهي مردم بلند شده است و هنوز هيچ كس خجل و شرمسار جلو مردم حاضر نشده و پاسخ نداده كه ثروتمندترين استان ايران چرا بايد براي جرعهاي آب تن به بلوا دهد؟ و جواناني رعنا سينه سپر كنند و داغشان بر دلمان بنشيند؟ تشنه شدن خوزستان پرآب كه قطب كشاورزي ايران است با هيچ منطقي جز نهايت بيلياقتي و ناكارآمدي قابل توجيه نيست. خوزستان اگر مديريت ميشد صد برابر امارات ظرفيت ثروتمندي و آباداني دارد و به تنهايي قادر است كشوري به بزرگي ايران را غرق در رفاه و نعمت كند. تصاوير خشكي و بيآبي خوزستان تصاوير آخرالزماني را در سينهها تداعي ميكند.
مردمي محروم و نجيب و سلحشور كه روزي جانانه جلو ماشين جنگي صدام ايستادند حالا با بشكهاي آب در انتظار تانكرهاي اهدايي! با تشنگي خو گرفتهاند.گاوميشهاي شيرده روستا چشم به بيابانهاي سوزان دوختهاند، صفاي مردم بالارود را چه كسي دزديده است كه حالا حتي از آب گل هم خبري نيست؟ آب سرشاخههاي دز و كارون و كرخه قبل از هر استان ديگر و قبل از هر كارخانه و صنعتي متعلق به مردم شوش و حميديه و هفتتپه و اهواز و ملاشيه و ويس و ملاثاني و كوت عبدالله و بستان و هويزه و سوسنگرد و شادگان و... است. جواب اين مردم خونگرم و صميمي و صبور كه نجيبانه فقط طالب آبند خشونت و برخورد امنيتي نيست. آنها و صبرشان را بايد گرامي داشت.
خوزستان بيش از استانهاي ديگر از ناكارآمدي و فقر مديريتي رنج ميبرد، جمعيتي با قوميتهاي مختلف از فارس و عرب و لر و ترك باعث شده است كه يكپارچگي مديريت آنچنان كه بايد به وجود نيايد و از مركز هم هيچگاه انديشهاي كامل و كارشناسانه و بوميگرا و درازمدت و مستمر اعمال نشده است تا با محروميتها مبارزهاي اساسي صورت گيرد و ظرفيتهاي عظيم انساني و مادي استان شكوفا شوند. آنجا اگر آباد شود نه تنها قطب كشاورزي و صنعتي كشور خواهد شد كه زمينههاي گسترده براي رونق خيرهكننده گردشگري دارد .حالا و پس از آن همه رنج و زخم ،كاروان تانكرهاي آب به راه افتادهاند تا روستاها را سيراب سازند، خوزستان عزيز شده است و مسوولان در تكريم و امداد رسانياش داد سخن ميدهند ولي براي يكبار هم كه شده كسي نميگويد كه چرا علاج واقعه را قبل از وقوع نميكنند؟ چرا بيآبي اولين روستا مسوولان را تكان نداد و چرا بايد جان مردم به لبشان برسد تا در عمل كاري صورت گيرد؟ درست مثل كرونا كه بيش از16 ماه است با آن درگير هستيم ولي اين اولينبار و پس از وخامت اوضاع است كه تهران را تعطيل ميكنند و خدا ميداند كه با خيل مسافرتها چه خواهند كرد و چگونه ممكن است با سهلانگاري تعطيلات نه تنها كارگر نيفتد، بلكه انتشار بيماري را بالا ببرد. واقعيت آن است كه ما در بد زمانهاي گرفتار آمدهايم و از قضا ميخواهيم همه مشكلات عالم را هم حل كنيم و انبوه مشكلات داخلي را چندان به حساب نميآوريم و حل آنها را با اهمال و روزمرّگي در انواع جلسات بيخاصيت جستوجو ميكنيم! هنوز به اين باور نرسيدهايم كه حجم معضلات كشور آنچنان سطحي نيست كه با رفتن دولتي و آمدن دولت ديگر برطرف شوند. مشكل اصلي انواع اشتغالات خارجي است كه براي خود تهيه ديدهايم و مقتدرترين دولتها هم امكان رسيدگي به همه امور با هم را ندارند.اوضاع جوي جهان نشان ميدهد كه طوفانها در راه داريم و بلاياي طبيعي فعلا ميهمان همه هستند و بايد هر كشور كمر همت خود ببندد و پناه گيرد تا در امان بماند.دولتهاي مردمي بيش از ديگران به خود مشغول شدهاند و در تدارك امنيت ملتهاي خويشند. نظم جهاني فردا را تغييرات اقليمي، بلاياي طبيعي و ميزان آمادگي كشورها در مقابل آنها مشخص خواهد كرد.دانايي و تعهد و تدبير دولت ما به ميزان درك شرايط خاص آب و هوايي خصوصا و تمركز روي وضعيت ويژه كشور است .ايران متاسفانه در رتبههاي اول كشورهاي بلاخيز جهان قرار دارد و هرگز فرصت و امكاني براي يك لحظه غفلت ندارد. غفلتي كه ممكن است پشت شعارهاي پرطمطراق محقق شود و ايران را با ابربحرانهاي ناباورانه به شكست بكشاند.