• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5280 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۶ مرداد

31 سال از بازگشت آزادگان گذشت

رنج آزادي

نتايج تحقيقات سه دهه حكايت از اختلالات رواني اسراي ايراني دارد

بنفشه سام‌گيس

اسارت در لغت به معناي «اسيري و بردگي» است. در صفحات وب در تعريف اسير جنگي نوشته شده است: «اسير جنگي به شخصي نظامي يا غيرنظامي مي‌گويند كه در طول يك جنگ يا بلافاصله پس از پايان يك جنگ توسط نيروهاي طرف مقابل دستگير و به اسارت گرفته مي‌شود.»

كنوانسيون هاي چهارگانه  ژنو، دولت‌هاي امضاكننده را به رعايت حقوق اسراي جنگي مكلف كرده است. در مفاد اين كنوانسيون‌ها، هر گونه رفتار غير انساني، شكنجه، تهديد، توهين، ممنوعيت ارايه خدمات درماني، ضرب و شتم، اعمال منجر به مصدوميت و جراحت و فوت اسير، اعمال خشونت بر اساس نژاد، تابعيت و مـذهب اسير، اعمال هرگونه فشار رواني و جسماني براي دريافت اطلاعات يگان رزمنده اسير، پنهان كردن اسرا از نظارت بازرسان صليب سرخ، محروميت اسرا از غذا و آب آشاميدني سالم، مراقبت‌هاي بهداشتي و پزشكي، لباس و اقامتگاه، واداشتن اسراي جنگي به مشاغل دور از شأن و كرامت انساني اسير، محروميت اسرا از مكاتبه با خانواده، ممنوعيت برگزاري مراسم و آيين‌هاي مذهبي، گروگان‌گيري اسراي جنگي و رفتارهاي تلافي‌جويانه با اسراي جنگي ممنوع شده و به دولت‌هاي متبوع اين حق را مي‌دهد كه در صورت هرگونه تخلف دولت متخاصم از معاهدات مربوط به حقوق اسراي جنگي، براي دريافت غرامت و حقوق انساني شهروندان خود در مجامع بين‌المللي اقدام كنند. 
در طول 8 سال جنگ عراق و ايران، بيش از 39 هزار رزمنده ايراني توسط نيروهاي بعثي اسير و به 20 اردوگاه عراق در استان‌هاي الانبار، نينوا، دياله و صلاح‌الدين منتقل شدند. 8 اردوگاه تا پايان اسارت رزمندگان و بازگشت آخرين اسير به ايران، از چشم بازرسان صليب سرخ پنهان ماند و به اردوگاه‌هاي «مفقودين» معروف شد. 
از صبح 26 مرداد 1369، بازگشت رسمي اسراي ايراني به وطن آغاز شد.  عكاساني كه روز 26 مرداد 1369، در نقطه صفر مرزي ايران و عراق حاضر بودند تا اولين تصوير از قدم گذاشتن اولين آزاده بر خاك ايران را ثبت كنند، يادشان مانده كه نگاه آن همه جوان اسير، پر بود از ترس. ترس و ديگر هيچ. 40 هزار رزمنده ايراني، در همه سال‌هاي اسارت در سلول‌هاي بي‌نور و نم‌دار اردوگاه‌هاي عراق، ترس را نفس كشيدند......
    
نتايج تحقيقاتي كه در سه دهه گذشته و بعد از آزادي اسراي ايراني، براي بررسي ميزان آسيب روحي و جسمي اسارت انجام شد، نشان داد رزمندگان ايراني اسير در اردوگاه‌هاي عراق، با كوله‌بار سنگيني از اختلالات رواني، افسردگي، اضطراب، كابوس‌هاي شبانه، ترس‌هاي خفته و بيدار، جمود عاطفي، زخم معده، كاهش شنوايي و بينايي، دردهاي شديد استخواني و مفصلي به خانه برگشته‌اند. 

سه دهه تحقيق و تاثر
 اولين تحقيقات روانپزشكي و آسيب‌شناسي دردهاي اسرا، چند ماه بعد از بازگشت اولين گروه آزادگان انجام شد؛ تحقيقي كه احمدعلي نور بالا و همكارانش انجام دادند. جمعيت نمونه اين تحقيق، 457 رزمنده در گروه سني 40 تا 44 سال از استان كهگيلويه و بويراحمد بودند كه 43 نفرشان سابقه اسارت در اردوگاه‌هاي عراق داشتند. مشكلات جسمي، افسردگي و اضطراب، شايع‌ترين عوارض ماندگار در جمعيت مورد تحقيق بود. محققان در گزارش خود نوشتند: «به نظر مي‌رسد سير بيماري و اختلالات رواني ناشي از جنگ، حالت قهقرايي داشته و آنها را به سوي معلوليت و ناتواني سوق داده است.»
نتايج اين تحقيق نشان داد كه 11 درصد از آزادگان، به بي‌حسي عاطفي و 39.14 درصد به اختلال استرس پس از سانحه PTSD مبتلا شده بودند. محققان تاكيد كردند كه شدت حادثه، مي‌تواند در ايجاد اختلال و ضربات رواني نقش مهمي داشته باشد.
  نيمه دوم سال 1369 و 2 ماه بعد از بازگشت اسرا به وطن، 151 رزمنده با سابقه اسارت، در سه مركز روانپزشكي تهران مورد بررسي قرار گرفتند كه 94 نفراز مراجعان، به دليل شدت اختلالات، بستري شدند. نتيجه بررسي‌ها نشان داد كه 88 درصد آزادگان مبتلا به اسكيزوفرني، 41.9 درصد مبتلاي اختلال سازشي، 66 درصد مبتلاي اختلال خلقي، 3.3 درصد مبتلاي اختلالات اضطرابي و 7.7 درصد مبتلاي اختلالات رواني با منشأ عضوي شده بودند. روانپزشكان اعلام كردند شكنجه شدن رزمنده در اردوگاه‌هاي عراق، شاهد شهادت همرزم بودن در حين اسارت، مدت اسارت، تحمل دوران اسارت به شكل فردي يا در جمع، شدت بيماري در دوران اسارت بر بروز و شدت اختلالات روانپزشكي پس از آزادي تاثيرگذار بوده است. 
 129 اسير اصفهاني 3 ماه بعد از آزادي و بازگشت به وطن در تحقيق بررسي اختلالات رواني پس از اسارت شركت كردند؛ در نتايج تحقيق «بررسي افسردگي در گروهي از اسراي جنگ تحميلي عراق عليه ايران» نوشته شد: «هيچ‌يك از اسرا قبل از اسارت سابقه بيماري افسردگي نداشتند. 44.2 درصد در هنگام اسارت مجروح بودند. 90.7 درصد در طول اسارت شكنجه شده بودند. 92.2 درصد وضعيت تغذيه خود در دوره اسارت را در حد محروميت شديد اعلام كردند و 93 درصد اسرا شاهد شكنجه هم‌رزمان خود بودند. 73.7 درصد اسرا هنگام بازگشت به وطن دچار افسردگي خفيف بودند، 16.3 درصد افسردگي در حد متوسط داشتند و 10.1 درصد، هنگام رهايي از اسارت و بازگشت به ايران دچار افسردگي شديد و خيلي شديد بودند.»
محققان در تحليل نتايج تحقيق خود نوشتند: «يكي از پيامدهاي شايع دوره اسارت افسردگي است و آزادگان در دوران اسارت با طي مراحل واكنش به استرس‌ها، به مرحله سوم يعني فرسودگي و خستگي رسيده‌اند. شكنجه شدن يا شاهد شكنجه هم‌رزمان بودن با اختلال روان‌شناختي رابطه مستقيم دارد و آزادگان با تحمل استرس‌هاي دوران اسارت و رنج‌ها و محروميت‌هاي متعدد، با وجود توانمندي‌هاي اعتقادي و شخصيتي، با مشكلات رواني- اجتماعي بعد از آزادي مواجه شده‌اند و نيازمند حمايت و مراقبت‌هاي درماني، اجتماعي و خانوادگي هستند. نتايج حاكي از آن است كه آزادگان از افسردگي، اضطراب، خصومت و جسماني‌سازي رنج مي‌برند و انتظار مي‌رود مشكلات آنها در آينده شديدتر و گسترده‌تر شود.»
محققان در اين تحقيق تاكيد كردند كه اولين لحظات اسارت؛ مواجهه اسير با آزادي از دست رفته و گرفتاري در چنگال دشمن بدون هيچ راه گريز، دل كندن از همه تعلقات فردي؛ خانواده، دوستان و وطن، بي‌اطلاعي از آينده و نحوه برخورد دشمن، چنان سنگين است كه مي‌تواند به آشفتگي تعادل رواني اسير منجر شود. همچنين يادآور شدند كه در دوران تحمل اسارت، چنانچه اسير نتواند خود را با وضع موجود تطبيق دهد، به فرسودگي خواهد رسيد؛ به اضمحلال رواني و جسمي، به ناتواني روحي و بروز اختلال رواني...
  سال 1370، تحقيقي در مراكز روانپزشكي براي بررسي اختلالات روانپزشكي در اسراي جنگي انجام شد. 91 رزمنده اسير، 6 ماه بعد از آزادي و بازگشت به وطن در اين تحقيق شركت كردند. نتايج تحقيق از اسراي مراجعه‌كننده به مراكز روانپزشكي كه نيازمند دريافت درمان‌هاي تخصصي بودند نشان داد كه 48.3 درصد دچار اختلالات سازگاري (ناتواني از سازگاري با تنش) 22 درصد دچار اختلالات خلقي از جمله افسردگي و شيدايي، 11 درصد دچار اسكيزوفرني، 7.7 درصد در رنج از اختلال رواني عضوي (احساس درد و ضايعه در يك بخش مشخص از بدن) 5.5 درصد دچار اختلال استرس بعد از سانحه، 3.3 درصد دچار روان‌پريشي، 1.1 درصد دچار اختلال تبديلي (نقص‌ عملكرد اختياري با بروز نشانه‌هاي مشابه علايم عصبي همچون فلج، راه رفتن به صورت غيرطبيعي، اختلال در صحبت كردن، تشنج، ناشنوايي ناگهاني، از دست دادن بينايي يا بي‌حسي بدن، اختلال در سطح هوشياري مانند از دست دادن حافظه و حمله‌هاي غش) بودند. 
 گروه محققان به سرپرستي احمد علي نوربالا، در نتايج تحقيقي با عنوان «بررسي اختلالات عصبي رواني شايع در گروهي از آزادگان» اعلام كردند: «شايع‌ترين اختلالات، اختلالات انطباقي، افسردگي اساسي، صرع، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال ارگانيك و رواني عضوي است. 29.4 درصد دچار اسكيزوفرني، 17.6 درصد دچار افسردگي اساسي و 11.8 درصد دچار اختلال دو قطبي شده‌اند.»
 سال 1381 نتايج تحقيق گروهي از محققان دانشگاه علوم پزشكي شهركرد با عنوان «بررسي وضعيت بيماري‌ها در آزادگان استان چهارمحال‌و‌بختياري قبل و بعد از اسارت» منتشر شد. 263 نفر از آزادگان استان با ميانگين 37 ماه اسارت در اين تحقيق شركت كردند. در نتايج اين تحقيق اعلام شد: «36.5 درصد پيش از اسارت مورد اصابت تركش قرار گرفته بودند. 14.4 درصد در ايام نبرد در معرض گازهاي شيميايي بودند. 17.1 درصد به دنبال صداي انفجار در خط مقدم دچار كاهش شنوايي شده بودند. 65.4 درصد در دوران اسارت دچار پوسيدگي دندان، 59 درصد دچار صدمات و بيماري‌هاي ناشي از ضربه جسمي (شكستگي‌ها و كشيدن ناخن) 35.7 درصد دچار بيماري‌هاي اعصاب و روان، 27.4 درصد دچار زخم معده، 26.6 درصد دچار اختلال استرس پس از سانحه و 18.2 درصد دچار افسردگي شده بودند. شيوع برخي از بيماري‌ها در آزادگان حاكي از آن است كه پوشش مراقبت‌هاي سلامتي در دوران اسارت وضعيت نامطلوبي داشته، شكنجه و آزار نه تنها در همان دوران باعث بيماري و غم براي اسرا شد تبعات اسارت حتي بعد از آزادي هم بر سلامت آزادگان تاثير گذاشت.»
 تحقيقي در سال 1395 و توسط گروه روانشناسي دانشگاه آزاد واحد ياسوج و با هدف بررسي ميزان اختلال استرس پس از سانحه در بازماندگان جنگ تحميلي انجام شد. جمعيت هدف اين تحقيق، 412 رزمنده، جانباز و آزاده بودند. محققان در نتايج اين تحقيق اعلام كردند: «شدت اختلال استرس پس از سانحه در جانبازان، 51 درصد، در ايثارگران 69.9 درصد، در آزادگان، 79.1 درصد بوده و بنابراين، ميزان اختلال استرس پس از سانحه، در آزادگان بيش از جانبازان و و ايثارگران است.»
 در جلد دوم از درسنامه آشنايي با فرهنگ و معارف دفاع مقدس (ويژه دانشجويان پزشكي) كه سال 1398 و به عنوان نتيجه بررسي مشترك وزارت بهداشت، موسسه بهداري رزمي و جمعي از متخصصان روانپزشك منتشر شد، در توضيح عوارض ماندگار اسارت نوشته شده بود: «نظر به اينكه در هر جنگي، خواه‌ناخواه، تعدادي از افراد دو طرف در حين نبرد، احتمال اسير شدن در دست طرف مقابل دارند، بنابراين لازم است عوارض روانشناختي و روانپزشكي ناشي از اسارت نيز اضافه شود. اسارت، محدوديت‌هاي خاصي در تمام شوونات زندگي اعم از جسمي، رواني، سياسي و اجتماعي بر فرد گرفتار تحميل مي‌نمايد و برحسب شدت استرس وارده، چگونگي اسيرشدن، مدت اسارت، بينش اعتقادي، مقاومت و استعداد آسيب‌پذيري فردي مي‌تواند اختلالات عصبي ورواني قابل توجهي را سبب شود كه اهم اين اختلالات در كتب و مقالات علمي به نام‌هاي سندرم اردوگاه‌هاي متمركز (سندرمK.Z) سندرم بازماندگان، سندرم پس از اردوگاه‌هاي متمركز، سندرم ارباب- برده و در نهايت، مجموعه‌اي از تمام اختلالات عصبي و رواني معرفي مي‌شوند.»
    
سال 1386، كتابي با عنوان «روانشناسي اسارت» در شرح آسيب‌هاي رواني و جسماني اسراي جنگي ايراني زنداني در اردوگاه‌هاي عراق منتشر شد. نويسنده كتاب، ابوالقاسم عيسي‌مراد بود؛ معلم رزمنده‌اي كه پايان تابستان 1365، در عمليات كربلاي 2، در خاك عراق اسير شد و مرداد 1369، با اولين گروه اسراي ايراني به ايران بازگشت. 
«روانشناسي اسارت» 17 فصل دارد. نويسنده، با تكيه به مشاهدات و خاطرات خود از ايام اسارت و با بهره از علم روانشناسي، آسيب‌هاي جسمي و رواني اسارت براي خود و همرزمانش را تحليل كرده است. در بخش هايي از اين كتاب مي‌خوانيم: 
  «...... طبق بررسي‌هاي روانشناسان، حتي خروج ناگهاني اسير از يك اتاق تاريك به اتاق پر نور مي‌تواند او را دچار اختلال كند. اسراي جنگي دچار مشكلاتي از بابت حافظه، توجه و تمركز مي‌شوند. آسيب به سيستم اعصاب مركزي حتي مي‌تواند باعث بروز مشكلات سازگاري بشود. علايم اختلال عصبي و رواني بين اسرا بيشتر از آدم‌هاي غير اسير است. ميزان بيماري و ناتواني جسمي در اسرا بيشتر است. حتي تا 40 سال بعد از اسارت، اسراي جنگي دچار اختلال استرس پس از ضربه هستند كه به صورت كابوس در خواب بروز مي‌كند. بيماري گوارشي حتي تا 40 سال بعد از اسارت باقي مي‌ماند. اسرا دچار بيماري‌هاي عصبي ناشي از نقص تغذيه‌اي سيستم عصبي مي‌شوند. كاهش شديد وزن در دوره اسارت، عامل بروز عوارض ارگانيكي مغز است. اضطراب و افسردگي، اختلال خواب، ترس، كابوس‌هاي رايج شبانه، گوشه‌گيري، نشخوار فكري، تحريك‌پذيري از علايمي است كه در اسراي جنگي شناسايي شده. شيوع بالاي انزواطلبي، اختلال فيزيكي روانشناختي و تظاهرات پارانوييدي در اسراي جنگي شناسايي شده. ميزان خودكشي در اسراي جنگي بالاست كه بر اثر افسردگي عميق اتفاق مي‌افتد. بيماري‌هاي حاد گوارشي قلبي - عروقي و سيستم‌هاي استخواني، اختلال در حافظه و تمركز، كاهش وزن، سوءتغذيه طولاني، صدمات جسمي شديد و ضربات سر و ساير جوارح در اسراي جنگي شناسايي شده..... » 
 «..... در عراق حدود 20 كمپ در شهرهاي موصل و رماديه و تكريت وجود داشت و گنجايش كمپ‌ها حدود 40 هزار نفر بود. تمام كمپ‌ها در مناطق كاملا نظامي و محصور خارج از شهر در محل پادگان‌هاي نظامي عراق بودند. هر بخش از كمپ 8 آسايشگاه بود و هر آسايشگاه حدود 50 تا 60 اسير يا بيشتر داشت كه فضاي در اختيار هر اسير در آسايشگاه حدود 2 تا 2.5 موزاييك بود و البته بعضي از اسراي ثبت‌نام‌نشده (در اردوگاه‌هاي مفقودين و پنهان از بازرسان صليب‌سرخ) در سوله‌هاي نگهداري جو و گندم حبس بودند. در هر كمپ به‌طور ميانگين حدود 1500 تا 2000 اسير زنداني بودند. هر آسايشگاه 4 پنجره داشت و پنجره‌ها از بيرون به وسيله توري‌هاي سيمي و ميلگردهاي مربعي و نزديك كه حتي دست مشت شده به سختي از آن عبور مي‌كرد محصور شده بود. ....متوسط سن اسيران 21 سال بود اما اسير 14 ساله يا اسير 60 ساله هم بين اسرا بود. 90 درصد اسرا تا زمان اسارت شغلي نداشتند و وضعيت اقتصادي در سطح پاييني داشتند...... غذاي روزانه شامل دو قرص نان و گاهي 2.5 قرص نان ساندويچي براي يك شبانه‌روز براي هر اسير بود كه خمير ناپخته داخل نان‌ها باعث مشكلات گوارشي اسيران مي‌شد. صبحانه شامل 8 تا 9 قاشق آش براي هر اسير. ناهار شامل 8 قاشق برنج به همراه آب خورش و شام هم شامل عدس و لوبياي پخته و آب گوجه بود و يك شب در هفته هم مرغ مي‌دادند. هفته‌اي يك و گاهي دو بار دسر مي‌دادند؛ دو، سه هندوانه كوچك براي 50 الي 60 نفر يا يك عدد خيار براي هر اسير. ابتلا به انواع بيماري‌هاي سايكوسوماتيك مانند انواع بيماري‌هاي پوستي، قلبي، گوارشي، عصبي با علايم جسماني در رنگ رخساره و ظاهر فرد، كاهش وزن بارز و ضعف عمومي در اندام اسير، سوءتغذيه ملموس بين اسيران شايع بود. كمبود غذايي و سوءتغذيه از مشكلات بزرگ اسارت به شمار مي‌رفت زيرا كيفيت غذاها بسيار بد و برخلاف دستور صليب سرخ جهاني بود.....»
 «در اواسط اسارت يك جور عادت و سازگاري با شرايط اسارت ايجاد شده بود صرف‌نظر از آن اضطرابي كه در طول اسارت به دليل جابه‌جايي در اردوگاه‌هاي مختلف در اسرا ايجاد مي‌شد ولي بعد از آتش‌بس از شدت شكنجه‌هاي جسمي و شدت فشارها بر اسرا كاسته شد و فعاليت اسرا در زمينه‌هاي علمي، فرهنگي و هنري ورزشي افزايش پيدا كرد و حتي اميد به آزادي در اسرا بيشتر شد. اسرا آرامش رواني بيشتري پيدا كرده بودند...... طبق كنوانسيون ژنو، بايد هر 6 ماه يك‌بار لوازم شخصي به اسرا مي‌دادند ولي تحويل كفش و لباس و پتو به اسرا گاهي تا يك سال و نيم به تعويق مي‌افتاد.... بيماري‌هاي پوستي، پوسيدگي دندان، اسهال عادي و خوني رايج بود. به دليل تعداد كم سرويس بهداشتي، ممنوعيت ساعتي استفاده از دستشويي اعمال مي‌شد .... گريه يكي از راه‌هاي تخليه دردهاي رواني اسير بود. گاهي از شدت شكنجه اسرا، اسيران به گريه پناه مي‌آوردند و از وخامت حال ياران خود به گريه مي‌افتادند. اسرا دايم در اضطراب به سر مي‌بردند. اسير نمي‌دانست آيا او را خواهند كشت؟ آيا شكنجه مي‌شود؟ چه عذاب‌هايي در انتظار اوست؟ آيا زنده خواهد ماند؟ آيا به كشورش برمي‌گردد؟..... اسرا براي رهايي از هيجان خيالبافي مي‌كردند. در خواب، روياي آزادي و نان و آب مي‌ديدند. بسياري اسرا آرزو مي‌كردند روزها به شب تبديل شود تا بخوابند و از فشارها و استرس‌هاي رواني آنها كاسته شود....»
 «بي‌احساسي در اسارت در درصد قابل توجهي از اسرا شيوع داشت. بعضي از اسرا مي‌گفتند حتي اگر خانواده‌هاي‌مان را پشت سيم‌هاي خاردار ببينيم هيچ گونه احساسي به ما دست نمي‌دهد. اينگونه اسيران به نوعي يخ‌زدگي عاطفي دچار مي‌شدند. اسرا خود را هميشه در آستانه مرگ مي‌ديدند خصوصا در اوايل اسارت كه هيچ اطميناني به زنده ماندن نبود. خودسوزي با بنزين يا نفت بين اسرا وجود داشت. خودكشي با آلات برنده و تيز، خودكشي با دارو، خودكشي با طناب و باند پانسمان، پرت كردن از بلندي و خودزني تا حد مرگ از شگردهاي بسيار رايج خودكشي بود. خودكشي‌ها در دوران اسارت براي رساندن پيام مظلوميت اسراي ايراني به گوش جهانيان انجام مي‌شد.....»

شرح رنج 
ابوالقاسم عيسي‌مراد، يك مركز مشاوره در خيابان‌هاي شمال تهران دارد. در ظاهر، يك آدمي است مثل ما، مثل همه، يك آدم معمولي، ظاهري آرام، صورتي تكيده، مثل همه آدم‌هاي اين شهر، گرفتار آلودگي هوا و ترافيك و ماليات مطب و اجاره خانه و گراني. هر روز، مي‌آيد و در مركز مشاوره‌اش مي‌نشيند و به آدم‌هايي كه سيم اعصاب‌شان درهم پيچيده، نسخه آرامش و توانمندي براي جنگيدن با تنش‌هاي زندگي مي‌دهد و آدم‌ها مي‌آيند و مي‌روند و رنج‌هاي عيسي‌مراد هنوز سرجايش هست . 
عيسي‌مراد، معلم و 20 ساله بود كه اسير شد؛ ساعت 8 صبح 10 شهريور 1365؛ بالاي قله «حاج عمران» عراق. فرمانده‌ها از قبل گفته بودند كه امكان بازگشت خط‌شكن‌ها در حد صفر است. عيسي‌مراد زنده ماند. يكي‌يكي رفقايش جلوي چشم‌هايش تير خوردند و پلك‌هاي‌شان براي هميشه بسته شد. هليكوپتر عراقي‌ها بالاي سر اينهايي كه زنده در محاصره افتاده بودند، مي‌چرخيد و ارتفاع كم مي‌كرد و تير مي‌باريد. 72 رزمنده، بعد از 12 ساعت جنگ سخت، مچ دست‌هاي‌شان را تسليم طناب عراقي‌ها كردند..... 
عيسي‌مراد هم مثل باقي اسراي ايراني، 26 مرداد 1369 از مرز منذريه عراق به ايران برگشت. وقتي از التهاب اسارت خلاص شد، به دانشگاه رفت و درس روانشناسي خواند. مي‌خواست بفهمد اسارت چه بر سر يك انسان مي‌آورد. عيسي‌مراد اين همه سال را با خاطرات اسارت زندگي كرده است؛ خاطره اسارت خودش و باقي رفقايش كه هنوز مي‌آيند و از آقاي دكتر مشاوره روانشناسي مي‌گيرند كه چطور با اين دردهاي درمان نشدني زندگي را ادامه بدهند.  
عيسي‌مراد، در اين سال‌هاي طرف مشورت بودن، تصاوير تلخي ديده است؛ اينكه رفقايش، جوان‌هايي كه زمان اعزام به جبهه، سلامت و سرحال و با نشاط بودند، امروز به پيرمردهاي افسرده منزوي بدخلق تبديل شده‌اند؛ انگار بعد از آزادي، جاي‌شان با يك آدم اشتباهي عوض شد؛ آدم اشتباهي كه تحمل رنج زندگي عادي بين مردم عادي و اسارت نديده نداشت. امروز همه‌شان كم حرف و ساكت شده‌اند. فقط جايي حرف مي‌زنند و براي كسي حرف مي‌زنند كه تجربه زيسته اسارت داشته باشد و مگر چند نفر اسير داريم؟ 40 هزار يا به قولي 45 هزار، پراكنده اين سو و آن سوي ايران. بطن آن همه لذت از اسارت را فقط خودشان درك مي‌كنند. عيسي‌مراد مي‌گفت: «از اسارت سخت‌تر چيزي نيست. ولي دنيا، يك ظاهر داره و يك باطن. صورت دنيا همينه كه مي‌بيني. مي‌خوريم و مي‌خوابيم و اختلاس مي‌كنيم و آدميت از بين رفته. توي اسارت، ما با خودمون تنها شديم. وقتي با خودت تنها بشي، مي‌فهمي كي هستي و چي هستي و كجا هستي. من سال‌هاي اسارت رو با اين همه سال‌هاي آزادي عوض نمي‌كنم. ما در اون روزگار اسيري، متاع نابي به دست آورديم؛ اون همه خلاقيت، حس ماندگاري، حس معنا دادن. دنيا، جاي كشفه. ما در اون سال‌هاي اسارت، حيوانيت عراقيا رو كشف كرديم. كشف مي‌كرديم و به كشفياتمون لبخند مي‌زديم؛ وقتي به جاي اينكه غذا رو برامون توي ظرف بريزن، روي زمين مي‌ريختن و وادارمون مي‌كردن از كف زمين، غذا رو به دهان بكشيم، وقتي به جاي آب سالم، آب چاله توي ليوانمون مي‌ريختن، وقتي سر اسير رو، مثل گوسفند وسط زانوهاشون مي‌گرفتن و سرش رو مي‌تراشيدن، وقتي توي تشت پلاستيكي غذاي 20 نفر رو مي‌ريختن و تشت رو با لگد به سمتمون هل مي‌دادن، وقتي كابل رو لخت مي‌كردن و با اون رشته سيم درهم پيچيده شلاقمون مي‌زدن و هر گره اون رشته سيم به گوشت تنمون قلاب مي‌شد و گوشت رو از استخون مي‌كند.... اونا در ظاهر ديندار بودن. اين كشف مهم ما بود. كشف اينكه چطور به خاطر ايراني بودن، تحقيرمون مي‌كردن و هنوز رنج اون همه تحقير با منه، رنج اون شكنجه رواني كه هيچ مشابهي نداره. هنوز گاهي خواب محاصره و حمله مي‌بينم. هنوز به پوست پشت كمرم دست مي‌كشم تا يادم نره كه آنقدر شلاقم زدن كه پوست پشت كمرم مثل ورق پارچه ور اومد و از تنم جدا موند. به مهره‌هاي گردنم دست مي‌كشم كه يادم نره چطور اون سرباز عراقي با پاشنه پوتينش روي مهره‌هاي گردن من ايستاد و بالا و پايين پريد. من اين خاطرات رو هيچ ‌وقت فراموش نمي‌كنم. من اين خاطرات رو با هيچ لحظه‌اي از زندگي آزادم عوض نمي‌كنم.»وقتي صحبت‌مان تمام شد، از مطب بيرون آمديم تا هر كدام به سويي برويم. عيسي مراد به غرب مي‌رفت و من به شرق. همين‌طور كه مي‌رفت، سرش را برگرداند و پوزخندي كنج لبش نشست و پرسيد: «چي مي‌خواي از ما بنويسي؟ مگه مي‌توني چيزي از ما بنويسي؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون