• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4073 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۵ ارديبهشت

سيمرغ مجازي، سي مرغ حقيقي

محمد مرزبان راد

لابد اين شعر فروغ را همه شنيده‌اند: اين كه خاك سيهش بالين است/ گوهر چرخ ادب «پروين» است!

و يا آن شعر معروف سهراب سپهري را: حافظا در كنج فقر و خلوت شب‌هاي تار/ چون بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور!! يا آن فرمايش متين و گهربار مرحوم دكتر شريعتي را: اگر امريكا به عراق حمله نمي‌كرد امروز رهبر طالبان نامزد دريافت جايزه صلح نوبل بود!!! و يا هزاران از اين دست كه بامداد و شامگاه همه ما را خجسته! كرده است.

اوايل – يعني در آغاز نهضت فضاي مجازي – هم اظهارنظرها دقيق‌تر بود و هم اظهاركننده‌ها محافظه‌كارتر بودند. اين هم به‌ آن دليل بود كه جامعه ما از آغاز، مخاطب «برگزيده‌ها» بوده است. در روزنامه‌هاي محدودي كه پيش از انقلاب منتشر مي‌شد، اسامي بزرگان و اساتيد دانشگاه و علما و انديشمندان مشهور بر سر زبان و چشم‌‌نواز تيترها و سوتيترها و ليدهاي روزنامه‌ها و مجلات بودند. مسوولان و مديران باسواد و تاثيرگذار هم گاهي مطالبي قلمي مي‌كردند و انتشار مي‌دادند. پس از انقلاب هم اين سنت «اليت – نويسنده و روزنامه‌نگار»، به شكلي حفظ شد و ادامه پيدا كرد.

وقتي «فضاي مجازي» راه افتاد، كمتر كسي جرات نوشتن و اظهارنظر داشت. بلكه اغلب، نويسندگان و روزنامه‌نگاراني بودند كه پيش‌تر يا هم زمان در رسانه‌ها هم مي‌نوشتند. هم خصلت جامعه افلاطوني و هم مرجعيت روزنامه‌ها مانع از آن مي‌شد كه هر كسي در فضاي مجازي بنويسد و بر آن تاثير بگذارد.

زماني بايد مي‌گذشت تا دو اتفاق بزرگ بيفتد. اول فرار نخبگان از فضاي كم و بيش عوام‌زده مجازي و دوم استقبال و جايگزيني گروهي «همه‌چيزدان و كم‌فهم» به جاي آن نخبگان كه گفتم.

دوستي، در گروهي، شعري به حساب خودش انرژي‌بخش و صبحگاني از فروغ منتشر مي‌كرد. مي‌نوشتم: شعر از فروغ نيست، بلافاصله پاسخ مي‌داد: «تو اينترنته!» و اتفاقا كه «تو اينترنت» هم بود! ولي شعر از فروغ نبود؛ به همين سادگي! يعني به جاي آنكه موتورهاي جستجو اول سراغ متون اصلي و پايه و دايره‌المعارف‌ها برود مي‌رود سراغ وب‌سايت‌هاي پرمراجعه! كه اغلب توسط همان «همه‌چيزدان‌هاي كم‌فهم» اداره مي‌شود! تاكيد كنم «كم‌فهمي» توهين نيست، بلكه توصيفي از قضا خيلي هم دقيق است. يا خبري منتشر مي‌شد. مي‌پرسيدم منبع خبر؟ بلافاصله: اينترنت. وهكذا در ساير حوزه‌ها و بخش‌هاي ديگر. به اين ترتيب ما در دوره جديد «تمدني» كه با همت «فضاي مجازي» خلق شده است داريم رسما به قهقرا مي‌رويم. يعني همه با هم تصميم گرفته‌ايم به «قهقرا» برويم. «قهقرا» همان‌ جايي است كه همه تصميم گرفته‌اند اسمش «بهشت برين» باشد و وقتي همه يك تصميم را بگيرند (به فرض محال) در فضاي مجازي، آن وقت واقعا نتيجه جست‌وجوها و موتورهاي وبگردي هم همان نتيجه را به شما باز تحويل مي‌دهد و كاري به درست و غلط بودنش مطلقا ندارد. اينكه گفتيم البته يك‌سر ماجرا بود. يك‌سر خطرناك آن! البته «سرهاي» ديگر هم دارد اين فضاي مجازي. منافع بسيار هم دارد. چه بسيار آگاهي‌افزا و افشاكننده هم مي‌شود. اينها جاي ترديد ندارد. اما كار ما روزنامه‌نگاران از قديم پيش‌بيني و توجه و تنبه بوده است. قرار نيست همه با هم در چاله بيفتيم و استخوان‌هاي‌مان بشكند و تجربه‌هاي پرهزينه كنيم تا بفهميم راه، چاله هم دارد. هنر ما- اگر چيزكي هست- آسيب‌شناسي و پيش‌آگهي بايد باشد.

همه حرف ما اين است كه «فضاي مجازي» دغدغه حقيقت ندارد، دغدغه اكثريت دارد. اگر با يك نوع فكر و نگاه در اين فضا حضور جدي و فراوان داشته باشيم نتيجه مي‌شود همان كه ما- كه اكثريت هستيم و حضور حداكثري داريم در اين فضا- گفتيم. سي مرغ تصميم مي‌گيرند به قله كوه قاف برسند و سيمرغ را زيارت كنند نماد عقلانيت و حيات طيبه را. در فرآيند طولاني سلوك و طي مراتب دشوار معرفت خودشان تبديل مي‌شوند به سيمرغ! به دنبال حقيقت راه مي‌افتند و چون چشم مي‌گشايند، مي‌بينند خودشان شده‌اند عين حقيقت. حكايت فضاي مجازي هم همين است. با اين تفاوت كه سي‌‌مرغ قصه عطار سال‌ها در مسير سلوك، خالي مي‌شوند از هر تعلق و رذيله‌اي و پر مي‌شوند از طلب معرفت و حقيقت و تبديل مي‌شوند به آينه غماز حقيقت‌نما. اما در فضاي مجازي، اول و آخر قصه به قصه سيمرغ شبيه است اما ميانه راهي و طي مراتب سلوكي در كار نيست. چنان‌كه خالي شدن از هر تعلق و رذيله‌اي هم هكذا! اينها كه عرض كردم تازه مربوط به نسل اول فعالان فضاي مجازي بود؛ نسلي كه به هر حال ظاهرا در جست‌وجوي حقيقت بودند و منافع ديگري نداشتند. اما اين نسل جديد دغدغه اصلي‌شان كسب درآمد است كه البته از طريق جذب مخاطب زياد حاصل مي‌شود. محض خدا سرمان را از روي موبايل و لپ‌تاپ برداريم شايد اگر پرده را كنار بزنيم و پنجره را بگشاييم هم چيزهايي دستگيرمان شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون