• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4104 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۳ خرداد

قاسم محبعلي، مديركل پيشين خاورميانه وزارت خارجه در گفت‌وگو با «اعتماد»:

محاصره قطر به تاريخ پيوست

شهاب شهسواري

 

 

سه‌شنبه اين هفته اولين سالگرد اقدام ناگهاني چهار كشور عربي در قطع روابط ديپلماتيك و محاصره اقتصادي و سياسي قطر است. عربستان‌سعودي، امارات متحده عربي، مصر و بحرين، 5 ژوئن 2017 همزمان اعلام كردند كه تمامي روابط خود را با قطر قطع مي‌كنند. تعدادي از كشورهاي كوچك متحد اين كشورها نيز به اين محاصره پيوستند تا آنچه از آن با عنوان «بحران ديپلماتيك خليج فارس» ياد مي‌شود، آغاز شود. چهار كشور عربي انگيزه خود را از قطع روابط با قطر، رابطه دوحه با ايران، حمايت از گروه‌هاي تروريستي، تلاش براي بي‌ثباتي در كشورهاي عربي ديگر و برخي مسائل ديگر عنوان كردند. بعد از مدتي اين كشورها شروط 13گانه‌اي براي قطر ارسال كردند كه از جمله قطع روابط با تهران، قطع روابط با گروه‌هاي اسلامگراي كشورهاي اسلامي، تعطيلي شبكه خبري الجزيره و تعدادي ديگر از خواسته‌ها در آن بود. قطر اين خواسته‌ها را نپذيرفت و در برابر روياي چهاركشور عربي براي فروپاشي سريع قطر بر اثر مشكلات اقتصادي و تامين مايحتاج عمومي يا حتي شورش مردمي عملي نشد. حال بعد از يك سال از اين اتفاق، قاسم محبعلي، مديركل پيشين وزارت امورخارجه جمهوري اسلامي ايران، در گفت‌وگو با «اعتماد» مي‌گويد: از محاصره قطر، فقط نامي باقي مانده است و عملا در همه اهداف خود شكست خورده و هيچ كارايي ندارد. در ادامه متن كامل اين گفت‌وگو را مطالعه مي‌كنيد.

 

دلايل اقدام چهار كشور عربي براي محاصره اقتصادي و ديپلماتيك قطر چه بود؟

رقابت‌هاي ميان پادشاهي عربستان سعودي و اميرنشين قطر، موضوع تازه‌اي نيست، طايفه آل‌سعود كه حكومت را در عربستان در اختيار دارد و طايفه آل‌ثاني از قبيله بني‌تميم كه حكومت قطر را بر عهده دارند، از گذشته‌هاي دور اختلاف‌ها و رقابت‌هاي زيادي با هم داشتند. اين رقابت دوجانبه بعد از آغاز آنچه از آن با عنوان بهار عربي ياد مي‌شود، در سراسر جهان عرب گسترش پيدا كرد و در واقع كشورهاي عربي به محلي براي رويارويي تفكرات نزديك به عربستان سعودي و تفكرات نزديك به قطر تبديل شدند. عربستان سعودي حاضر نبود كه دوحه را به عنوان يك بازيگر رقيب همتراز خود در تحولات جاري جهان عرب بپذيرد. بعد از انتخاب دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات متحده امريكا به رياض، فرصتي براي عربستان سعودي پيش آمد و تلاش كرد كه قطر را محاصره كند. يكي از بهانه‌هاي عربستان براي تحريم و محاصره قطر حمايت اين كشور از گروه‌هاي اسلامگراي عربي بود. در واقع از گذشته‌هاي دور، رياض و دوحه از دو گروه متفاوت از جمعيت‌ها و گروه‌هاي اسلامگراي سياسي حمايت مي‌كردند. قطر حامي اصلي جريان اخوان‌المسلمين بود و عربستان سعودي از جريان‌هاي سلفي وهابي حمايت مي‌كرد كه عمده‌ترين آنها بعدها در قالب گروه‌هايي مانند القاعده و داعش، به تندترين شكل ممكن نمود پيدا كردند. رقابت ميان قطر و عربستان، بعد از بهار عربي به شكل مشخص در كشورهايي مانند مصر و تونس مشهود بود و نهايتا عربستان سعودي با توجه به روابط خود با ايالات متحده امريكا و قدرت و نفوذي كه در كشورهاي عربي همسايه داشت، تصميم گرفت براي حذف رقيب، قطر را از طريق محاصره اقتصادي و ديپلماتيك از ميدان حذف كند. در اين مسير، مصر هم كه بعد از سقوط محمد مرسي در حال مبارزه با نفوذ اخوان‌المسلمين بود با تمايل در كنار عربستان قرار گرفت و امارات متحده عربي و بحرين هم به عنوان متحدان هميشگي عربستان از اين سياست حمايت كردند.

يك سال بعد از آغاز محاصره فكر مي‌كنيد تا چه اندازه اين اقدام موثر واقع شد؟

به هيچ‌وجه نمي‌توان گفت كه عربستان سعودي و متحدانش در رسيدن به نتايج مورد نظرشان در محاصره قطر موفق باشند. دوحه بسيار ماهرانه و هنرمندانه وارد اين بازي شد و با استفاده از ظرفيت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي خود از طريق ديپلماسي حداكثر بهره‌برداري ممكن را كردند. طي يك سال گذشته، قطر به خوبي در برابر اين محاصره اقتصادي و ديپلماتيك پايداري و مقاومت كرده است و اكنون مي‌توان گفت كه محاصره، كارايي‌هاي اوليه خود را از دست داده است؛ ممكن است بتوان گفت كه اين محاصره همچنان مشكلات و هزينه‌هايي به قطر تحميل مي‌كند، اما به عنوان يك عامل فلج‌كننده و معضل مهم، كارايي خود را از دست داده است، به ويژه در شرايطي كه بعد از يك سال هيچ يك از شروط سيزده‌گانه عربستان‌سعودي و متحدانش را عملا اجرايي نكرد. همزمان دوحه حداكثر استفاده از اين فرصت را كرد تا رابطه خود را به تهران، آنكارا و حتي واشنگتن نسبت به گذشته بهبود بدهد و بهره‌برداري بيشتري از اين روابط بكند. به نظر مي‌رسد كه محاصره قطر، عملا يك جريان تاريخي است و به گذشته تعلق دارد. عملا محاصره كاربرد چنداني ندارد و فقط نامي از آن باقي مانده كه كافي است ميانجي پيدا بشود كه اين قضيه را حل و فصل كند و بتواند بين دو طرف مصالحه ايجاد كند.

يكي از قدرت‌هايي كه براي ميانجيگري در اين بحران اعلام آمادگي كرده، امريكا است. آقاي ترامپ هر چند در روزهاي ابتدايي از اين اقدام عربستان و متحدانش حمايت كرد، اما طي ماه‌هاي اخير چه در دوره وزير خارجه پيشين، ركس تيلرسون و چه وزير خارجه كنوني، مايك پمپئو از تلاش براي آشتي دادن دو طرف صحبت مي‌كنند، فكر مي‌كنيد امريكا توانايي حل اين بحران ديپلماتيك در حاشيه خليج فارس را داشته‌باشد؟

امريكايي‌ها در اتحاد ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس، منافعي براي خودشان دارند. شايد مهم‌ترين خواسته امريكا در دولت كنوني اين است كه يك جبهه متحد از كشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس عليه ايران ايجاد كند. اين شكاف كه در شوراي همكاري خليج‌فارس ايجاد شده، تشكيل يك جبهه مشترك را براي امريكايي‌ها تا حدودي مشكل كرده است. از طرف ديگر امريكايي‌ها قصد ندارند همه تخم‌مرغ‌هاي‌شان را در سبد يك طرف اين دعوا بگذارند. اگر واشنگتن به سمت رياض غش كند، آنگاه دوحه ممكن است به عنوان يك بازيگر با نفوذ و قدرتمند كه ميزبان پايگاه هوايي امريكا در خليج فارس است، از دست امريكا در برود. از سوي ديگر وقتي امريكا اگر حمايت از قطر را قطع كند، آنگاه سعودي در جايگاهي قرار مي‌گيرد كه انتظار دارد ديگر خواسته‌هايش را نيز به امريكا تحميل كند، در نتيجه امريكايي‌ها سعي مي‌كنند يك رابطه متوازن با دو طرف دعوا داشته‌باشند. اين امر باعث وقوع يك حالت پاردوكسيكال براي واشنگتن شده است. از يك طرف واشنگتن مي‌خواهد يك جبهه متحد و فراگير، شامل اعراب، اسراييل و ناتو بر عليه ايران در منطقه ايجاد كند و از سوي ديگر با توجه به بي‌اعتمادي كه به هر دو طرف، يعني هم قطر و هم عربستان سعودي دارند، نمي‌خواهند اجازه دهند كه يكي از اين دو كشور دست بالا را بگيرد و به عنوان تعيين‌كننده قواعد مطرح شود.

موضع جمهوري اسلامي ايران چگونه است؟

در شرايط كنوني مي‌توان تصور كرد كه نزديكي دوحه و رياض به نفع ما نيست. شرط لازم براي دفاع از آشتي ميان قطر و عربستان يا حتي ميانجيگري ايران، اين است كه رابطه ميان تهران و رياض بهبود پيدا كند، اگر شرايط گفت‌وگوي سازنده ميان ايران و عربستان سعودي ايجاد شود، آنگاه بدون شك مي‌توان انتظار داشت كه ايران از حل و فصل بحران ديپلماتيك ميان قطر و عربستان حمايت كند و براي نزديك كردن مواضع دوكشور تلاش كند .

محاصره قطر باعث شد كه ايران به عنوان نزديك‌ترين كشور غيرمتخاصم و دوست با دوحه، با باز كردن آسمان خود براي پروازهاي قطري و كمك به تامين مايحتاج به يك دوست براي دوحه تبديل شود. فكر مي‌كنيد ايران تا چه اندازه طي يك سال گذشته توانسته است كه از اين فرصت براي بهبود و گسترش روابط با قطر استفاده كند؟

قطر از فضا و امكانات ايران استفاده مي‌كند، اما در عين حال هم ملاحظاتي در رابطه با ايران دارد و هم اينكه در رابطه‌اش با اعراب و امريكا، نگران اثر گسترش روابط با تهران است. در واقع دوحه به درستي معتقد است كه اگر روابطش را با تهران از حد مشخصي بيشتر كند، عملا هم شكاف و مخاصمه با كشورهاي عربي اطرافش را بيشتر خواهد كرد و هم بايد از حمايت‌ها و رابطه صميمانه با امريكا صرف نظر كند. قطر از امتياز ايران بهره‌برداري مي‌كند، اما اگر به اعداد و ارقام نگاه كنيم، مي‌بينيم كه سطح مبادلات تجاري ايران و قطر به شكل چشمگيري افزايش پيدا نكرده است. قطر در واقع تركيه را به عنوان نزديك‌ترين متحد خود انتخاب كرده است چرا كه رابطه با تركيه، براي آنها ريسك‌هاي رابطه با تهران را ندارد و طي يك سال گذشته، روابط اقتصادي، سياسي و حتي نظامي دو كشور تا حد چشمگيري افزايش يافته است. اختلاف‌ها ميان ايران و امريكا و كشورهاي عربي حاشيه خليج‌فارس باعث مي‌شود كه قطر در شرايطي كه يك رابطه استراتژيك با امريكا دارد و در عين حال در يك رويارويي مخاطره‌آميز با كشورهاي عربي قرار دارد، تلاش كند تا رابطه‌اش را با تهران در حد يك رابطه تاكتيكي محدود نگه دارد و فراموش نكنيم كه اين رابطه تاكتيكي به محض اينكه بحران دوحه و رياض پايان پيدا كند، دوباره به شرايط قبل برمي‌گردد.

امريكا وعده داده است كه با برگزاري يك جلسه سران كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس در كمپ‌ديويد، كه براي پاييز امسال برنامه‌ريزي شده است، براي آشتي دادن دو طرف اقدام كند، فكر مي‌كنيد چنين اقدامي موفقيت‌آميز باشد؟

امريكايي‌ها در لايحه بودجه دفاعي سال جاري، يكي از مواردي كه در نظر گرفته‌اند مساله همكاري امريكا و شوراي همكاري خليج فارس، براي تقويت كشورهاي حاشيه خليج فارس به لحاظ سياسي و نظامي براي رويارويي با ايران است. هم وزارت خارجه، هم پنتاگون و ارتش امريكا، در تلاش هستند تا اتحادي در شوراي همكاري خليج فارس ايجاد كنند تا به قول خودشان سدي در برابر نفوذ ايران، چه در خليج فارس و چه در كشورهاي عربي و چه كليت منطقه خاورميانه ايجاد شود. طبيعتا امريكايي‌ها نه تنها مايل هستند، بلكه به صورت قانوني هم متعهد شده‌اند كه براي رسيدن به اين هدف تلاش كنند، ولي اينكه تا چه اندازه در اين مسير موفق شوند، مشخص نيست؛ چرا كه امريكايي‌ها همان‌گونه كه اشاره كردم اكنون دچار يك پارادوكس عملي هستند. واشنگتن در حال حاضر نه به دوحه و نه به رياض، اعتماد چنداني ندارد و مجبور هستند كه تخم‌مرغ‌ها را در هر دو سبد تقسيم كنند، در نتيجه در موضع‌گيري‌هاي اعلامي و اعمالي، گاه به عربستان سعودي نزديك مي‌شوند و گاه به قطر و نمي‌توانند بين اين دو يكي را انتخاب كنند.

تلاش امريكايي‌ها بعد از تابستان احتمالا براي حل اين اختلافات بيشتر شود و دو طرف را پاي ميز مذاكره بكشانند. اگر عزم و اراده جدي در واشنگتن براي حل اين موضوع پيش بيايد، به نظر مي‌رسد كه شرايط در اين بحران تغيير عمده‌اي پيدا خواهد كرد. موضوع اين است كه برخي متغيرهاي ديگر هم در اين اتفاق تاثير دارند و به همين دليل است كه تصور مي‌شود، اقدام امريكا براي حل‌و فصل اين مساله با تاخير بيشتري اتفاق بيفتد، مسائلي مانند جنگ عربستان سعودي عليه يمن و همچنين بحران سوريه از جمله متغيرهاي موثري هستند كه در سرنوشت اختلاف‌ها ميان عربستان و قطر هم تاثير مي‌گذارند. حل و فصل مساله يمن، شرايط را براي قطر تغيير خواهد داد و اگر مساله سوريه پايان پيدا كند، خواه ناخواه، دو كشور مجبور مي‌شوند با هم نزديك‌تر شوند. در شرايط كنوني اختلافات و رقابت‌هايي كه ميان عربستان با قطر و امارات با عربستان و امارات با قطر وجود دارد، همگي در بحران‌هاي مختلف منطقه‌اي نمود پيدا كرده‌اند و حل و فصل آنها ساده نيست، اما اگر عزم و اراده كافي در امريكا شكل بگيرد، از طريق روش‌هايي مانند بزرگنمايي خطر ايران و گسترش ايران‌هراسي، به خصوص با مطرح كردن احتمالاتي كه بعد از خروج برجام و بازگشت تحريم‌ها وجود دارد، روي حل و فصل اين قضيه اهتمام بيشتري نشان دهند.

با محاصره قطر به عنوان حامي اصلي اخوان‌المسلمين و مشاركت مصر به عنوان مركز اين گروه در تحريم قطر، تصور مي‌كنيد سرنوشت اخوان‌المسلمين در آينده كشورهاي عربي چه خواهد بود؟

بعد از كودتا در مصر و كنار رفتن محمد مرسي، مي‌توان به‌عينه ديد كه اخوان المسلمين چه در مصر و چه حتي در تونس به‌شدت تضعيف شده است. در شرايط پيش از بهارعربي و كودتاي مصر، اخوان‌المسلمين يك آلترناتيو براي حكومت‌هاي عربي منطقه محسوب مي‌شد، اما شرايط بعد از كودتا در مصر به حدي اين گروه را تضعيف كرده است كه در حال حاضر فقط مي‌توان اين گروه را به عنوان يك گروه فشار موثر در نظر گرفت. به نظر مي‌رسد كه حتي در سطوح بالاي اخوان المسلمين هم ديگر اين اراده براي رسيدن به قدرت و تشكيل يك دولت اسلامي تا حد زيادي از بين رفته است. پشتوانه كنوني اخوان‌المسلمين قطر و تركيه بودند، تركيه طي سال‌هاي گذشته دچار استحاله شده و آرمان‌هاي متفاوتي پيدا كرده و قطر هم در شرايط كنوني نفوذ گذشته خود را در كشورهاي عربي به دليل محاصره از دست داده است. به نظر مي‌رسد كه اين روند باعث مي‌شود كه اخوان المسلمين به عنوان يك نيروي سياسي در جهان عرب باقي بماند، اما چشم‌انداز روشني براي اينكه به قدرت برسند و آلترناتيوي براي حكومت‌هاي كنوني باشند، وجود ندارد، مگر اينكه در بلندمدت، تغييرات و تحولات عمده‌اي در منطقه به وجود بيايد كه قابل پيش‌بيني نيست اين تغييرات و تحولات چگونه خواهد بود. بايد اين نكته را در نظر داشته‌باشيم كه يكي از آثار و عواقب بهار عربي اين بود كه نيروهاي اسلامگراي كشورهاي عربي، ديگر چشم‌اندازي براي رسيدن به قدرت ندارند و مي‌توان تا حدي گفت كه توان نفوذ آنچه از آن با عنوان اسلام سياسي ياد مي‌شود، در جهان تحليل رفته است. نياز به توسعه، تحولات اقتصادي و حركت به سمت دموكراسي باعث شده نيروهاي اسلامگراي افراطي تا حد زيادي تضعيف شوند. در تونس به صورت واضح شاهد بوديم كه آقاي راشد غنوشي، تصميم گرفت كه نسبت به روش‌ها و سياست‌هاي گذشته حزبش عقب‌نشيني كند و به عنوان يك جريان سياسي ميانه‌رو در كنار ديگر جريان‌هاي سياسي تونس فعاليت كند، به جاي اينكه دنبال يك حكومت يكدست اسلامگرا باشد، اين تحول در كشورهاي ديگر عربي هم به تدريج رخ خواهد داد و اخوان‌المسلمين احتمالا به اين سمت حركت خواهد كرد، ولي اگر در كشورهايي با همان ايده‌هاي گذشته سعي به ايجاد امارت اسلامي داشته‌باشد، احتمالا به همان سرنوشتي دچار مي‌شود كه گروهي مانند القاعده دچار آن شد.

 


به هيچ‌وجه نمي‌توان گفت كه عربستان سعودي و متحدانش در رسيدن به نتايج مورد نظرشان در محاصره قطر موفق باشند. دوحه بسيار ماهرانه و هنرمندانه وارد اين بازي شد و با استفاده از ظرفيت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي خود از طريق ديپلماسي حداكثر بهره‌برداري ممكن را كردند.

شرط لازم براي دفاع از آشتي ميان قطر و عربستان يا حتي ميانجيگري ايران، اين است كه رابطه ميان تهران و رياض بهبود پيدا كند، اگر شرايط گفت‌وگوي سازنده ميان ايران و عربستان سعودي ايجاد شود، آنگاه بدون شك مي‌توان انتظار داشت كه ايران از حل‌و‌فصل بحران ديپلماتيك ميان قطر و عربستان حمايت كند و براي نزديك كردن مواضع دوكشور تلاش كند.

قطر از فضا و امكانات ايران استفاده مي‌كند، اما ملاحظاتي در رابطه با ايران دارد و هم اينكه در رابطه‌اش با اعراب و امريكا، نگران اثر گسترش روابط با تهران است. در واقع دوحه به درستي معتقد است كه اگر روابطش را با تهران از حد مشخصي بيشتر كند، عملا هم شكاف و مخاصمه با كشورهاي عربي اطرافش را بيشتر خواهد كرد و هم بايد از حمايت‌ها و رابطه صميمانه با امريكا صرف نظر كند.

قطر از امتياز ايران بهره‌برداري مي‌كند، اما اگر به اعداد و ارقام نگاه كنيم، مي‌بينيم كه سطح مبادلات تجاري ايران و قطر به شكل چشمگيري افزايش پيدا نكرده است. قطر در واقع تركيه را به عنوان نزديك‌ترين متحد خود انتخاب كرده است چرا كه رابطه با تركيه، براي آنها ريسك‌هاي رابطه با تهران را ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون