• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4104 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۳ خرداد

تفكر چيست، متفكر كيست؟

اما به نظر مي‌رسد در روزگار ما و در جوامعي همچون جامعه ما حقيقت و تفكر نه اموري انكشافي، بلكه اموري توليدي و قراردادي است و كثرت هواداران و طرفداران يا تعداد فالوور (دنبال‌كنندگان) كانال‌ها و گروه‌هاي افراد، هم‌سويي و پيروي از فضاهاي عمومي و تبعيت از مفروضات مشترك و ترديدناپذير جامعه و نيز بلندي صدا و خشونت در گفتار و استفاده از انگ‌ها و برچسب‌ها و خود ارجاعي، و خويش و باورهاي خويشتن را معيارهاي حق و باطل دانستن را مي‌توان نشانه‌اي از تفكر و حقانيت دانست! اما اين همه همان اموري است كه هرگز در انديشه، آثار و سلوك فردي و اجتماعي رضا داوري‌اردكاني ديده نشده است.

در گفتار و نوشتار رضا داوري، ما دعوت به خويش را نمي‌بينيم و هرگز احساس نمي‌كنيم كه وي خود را «مطلق» كرده، بر اساس اين مطلق‌انگاري به صدور حُكم درباره ديگران مي‌پردازد. يكي از دوستان اهل نظرم مي‌گفت كه در نوشته‌ها و آثار بسياري از شبه‌فيلسوفان و شبه‌روشنفكران ايراني فقدان‌هاي روان‌شناختي و عقده‌ها بيداد مي‌كنند اما داوري بسيار «بي‌عقده» مي‌نويسد. در آثار داوري هيچگاه تخريب ديگري را نمي‌يابيم و هرگز نديده و نشنيده‌ايم كه از الفاظي چون افلاطوني‌مآبي، هگلي‌مشربي، پوپري، شريعتيست و غيره براي مقابله با نقادانش بهره گيرد. به خوبي به ياد دارم كه در دهه هفتاد، زماني كه اوج منازعات قلمي يكي از رقباي نظري دكتر رضا داوري اردكاني (دكتر عبدالكريم سروش) با ايشان بود، و درست در همان زماني كه رقيب ايشان را زمينه‌ساز ظهور استبداد و فاشيسم در ايران معرفي مي‌كردند، دكتر داوري به بنده فرمودند «اگر در ايران 4 تا مثل اين فرد بودند، وضعيت فكري و فرهنگي كشور خيلي بهتر از اينكه هست مي‌شد.»

به‌راستي تفكر چيست؟ متفكر كيست؟ آيا هر سخن و انديشه‌اي از شأن حقيقي تفكر برخوردار است؟ آيا تفاوتي ميان تفكر اصيل و تفكر روزمره وجود ندارد؟ آيا به‌راستي تفاوتي ميان عمل «تفوه» (تكان دادن زبان) و فعل «تفكر» وجود ندارد و هرگونه سخن گفتني را مي‌توان نشانه‌اي از تفكر دانست؟

در ميان ما كمتر اين تجربه اصيل و زيسته شكل گرفته است كه تفكر امري بي‌مبنا و بي‌بنياد نيست و سخن بايد از مبنايي نشأت و سرچشمه گرفته و در زمين و سرزمين ناشناخته‌اي تغذيه شده باشد، هرچند در كوتاه‌مدت زمانه با آن انديشه يار نباشد و استقبالي از آن ديده نشود. سقراط و افلاطون، در نزاع با سوفسطاييان كه سخن و كلام را متاعي براي فروش و كسب موقعيت‌هاي بهتر سياسي و اجتماعي مي‌دانستند، اعتقاد داشتند كه كلام و سخن در انقطاع از لوگوس و ذات حقيقت تا سطح سخن‌پردازي، ياوه‌گويي و حرف‌هاي سطحي و روزمره سقوط خواهد كرد. لذا متفكر كسي است كه در زمين و سرزمين ناشناخته لوگوس، خانه كرده، در ساحت حقيقت ماوا كرده باشد. اين همان وصفي است كه در داوري ديده مي‌شود.

بسياري از ما بر اين باوريم كه انسان در مقام سوبژه، موجودي انديشنده و نظريه‌پرداز، هرگاه اراده كند، قادر به تفكر و نظريه‌پردازي است. اما متفكران اصيل مي‌دانند كه بسياري از انسان‌ها همواره خواهانند كه به تفكر بپردازند، با اين حال چنين نيست كه تلاش‌هاي آنها همواره به نتيجه منتهي شده، آنان به تفكري اصيل نايل شوند. در ميان ما كمتر اين تجربه اصيل شكل گرفته است كه تفكر، درست همچون خود زندگي و خود جهان امري سوبژه‌محور نيست و صرف اينكه ما اراده كرده‌ايم بينديشيم، نمي‌توانيم بينديشيم. در تلقي بسياري از ما تفكر امري خودبنياد است، كه اوجش را در كوژيتوي دكارت مي‌بينيم: «من فكر مي‌كنم». در فهم رايج بسياري از ما، تفكر به تمامي به «من» يا سوبژه نسبت داده مي‌شود. اغلب ما از تفكر و نظريه‌پردازي قصد دستيابي به امور عظيمي چون فهم كامل روند واقعيت‌ها، تغيير اين روند و اصلاح امور جامعه و جهان را در سر داريم، اما درنمي‌يابيم كه چرا حاصل تلاش‌هاي ما بسيار اندك است. روزگار ما روزگاري است كه شور اصيل تفكر و انديشيدن از حيات ما رخت بربسته است و هياهو و غوغا جانشين آن شده است. روزگار ما روزگاري است كه به تعبير نيچه «انسان ديگر تير اشتياق خويش را فراتر از خودش نمي‌افكند». حقيقت ما را از ژرفاي هستي با ندايي خاموش به خويش مي‌خواند. اما در روزگار ما كمتر كسي است كه به اين ندا پاسخ گويد.

در زير خاشاك قرار گرفته در سطح رود، جريان اصيل آب در كار است. غوغاها و هياهوها نمي‌توانند تقديرگر روند تفكر در يك سرزمين و در ميان يك قوم تاريخي باشند. داوري همواره از هياهوها به دور بوده است.

آثار، شخصيت و سلوك داوري شما را، برخلاف خيل انبوه اصحاب نظر در جامعه ما، همواره به امري فراتر از خويشتن دعوت مي‌كند. اين «امر فراتر از خويشتن» همان ساحتي است كه چشم اكثر قريب به اتفاق تجددخواهان و به اصطلاح سنت‌گرايان ما بدان كور است و به دليل بيگانگي با همين ساحت است، كه وجودشان، برخلاف رضا داوري، تهي از لطف و وداد و دوستي نسبت به ديگري است. انديشه و سلوك غيركينه‌توزانه رضا داوري حكايت از تجربه اصيل وي از سرشت بنيادين ذات و حقيقت تفكر دارد. آنجا كه كينه و خشونت هست، حقيقت، تفكر و امر اصيلي
دركار نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون