• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4107 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۱ خرداد

در ستايش بزرگ‌ترين ژنرال تاريخ

مردي كه بوي باروت مي‌داد

وحيد جعفري

 

 

1- «چشم‌ها» و حالت آنها، همه دارايي و داشته يك اسطوره‌اند. نوع نگاه؛ نگاه نافذي كه نمي‌توان به آن خيره شد و جذبه آن، آدم را ميخكوب مي‌كند. چشم‌هايي كه يك دنيا حرف براي گفتن دارند و بازتاب دردها و رنج‌ها، آرزوها و نداشته‌هاي مردمان سرزميني‌اند كه او اسطوره‌شان است. به چشمان اسطوره‌ها خيره شويد، نمي‌توانيد، چيزي- برقي در نگاه‌شان هست كه مانع مي‌شود و اگر موفق به انجام اين كار شديد در اسطوره بودن- شدنِ ستاره خود شك كنيد. او تقلبي است، اصل نيست، اورجينال نيست، يك جاي كارش مي‌لنگد، وگرنه شما موفق به انجام اين كار نخواهيد شد. عكاسان با عكس‌هاي خود، در لحظه، به خوبي تصوير ناب نگاه اسطوره‌ها را شكار كرده و مي‌كنند. لنز دوربين‌ها از نفوذ به ذات نگاه تيز ابرستاره‌ها ابايي ندارند و سمت و سوي نگاه آنها را بدون ترس و دلهره ثبت كرده و مي‌كنند. چشمان دريده و تشنه موفقيت و در عين حال متواضع، مهربان و دوست داشتني كه وحشت و آرامش را توامان به مخاطب مي‌بخشد تا نفس‌ها را در سينه حبس كند.

پاتيناژ روي چمن

2-يك رهبر، يك پيشوا، قبل از نطق گيرا در سخنراني، يا مبارزه در ميدان رقابت، با نگاهش است كه پيامش را مي‌رساند و نبود اين اسلحه نخستين، از او شواليه‌اي مي‌‌سازد كه شمشيرش را ربوده‌اند و ابزاري براي مبارزه ندارد. سلحشوري كه ديگر نمي‌تواند با برق چشمانش رقباي خود را هيپنوتيزم كند، بي‌ترديد نخواهد توانست آنها را تحت تاثير قرار داده و بر آنها غلبه كند. گلادياتورها همواره به چشمان دشمن خيره شده و بعد به آنها حمله كرده‌اند، حتي اگر سمت نگاه‌شان به آسمان يا زمين بوده باشد. «ديگو مارادونا» يكي از اين اسطوره‌هاست. يك رهبر واقعي در زمين فوتبال كه يك‌تنه به قلب حريف مي‌زد و ديوار مستحكم دفاعي رقيب را فرو مي‌ريخت. يك ماتادور به تمام معنا كه زمين سفت، حكم يخ را براي پاتيناژ او در برابر هجوم بازيكنان داشت. به تصاوير و عكس‌هايش در زمين بازي نگاه كنيد تا به پيشوا بودن او در مستطيل سبز پي‌ببريد. به نوع حركت و نوع نگاهش. اينكه چطور بازيكنان حريف را پشت سر مي‌گذارد و چگونه با دست خدا به گل مي‌رسد! او بي‌همتا در زمين فوتبال بود و تحسين شده‌ترين فوتباليست دوران. مردي كه بيشتر از هر چيز در حاشيه بود؛ اما همچنان مارادوناست. چاق شد، لاغر شد، به مواد مخدر روي آورد، ترك كرد؛ اما مارادونا باقي ماند.

خدايگان سرودهاي رستگاري

3-او جادوگر توپ به پا بود و جادويش باله روي چمن و معجزه‌اش پرواز تماشاگران بود بعد از به ثمر رساندن گل. روي دستان طرفدارانش پيامبري مي‌كرد و تصويرش روي ديوارهاي سراسر دنيا به چشم مي‌خورد.

عشق و نفرت، جنون و عقلانيت، افراط و تفريط را با هم داشت رب‌النوع فوتبال، وقت تزريق هيجان به مخاطبان؛ تا ستايش هر بورژوا و پابرهنه‌اي را نثار خود كند. خدايگان لحظه‌ها بود وقتي تكنيك نابش را به رخ مي‌كشيد تا از تعجب چشم‌ها، از حدقه بيرون بزند و دهان‌هاي باز مانده، سرود رستگاري تا رسيدن به خوشبختي را از كف استاديوم‌ها فرياد بزنند.

گلوله آتشي بود پر از نور و گرما؛ نورش روشني بخش بود و گرمايش زندگي؛ اما كافي بود تا بازيكنان حريف بيش از اندازه نزديك اين خورشيد زميني شوند تا آفتابش چشم‌هاي‌شان را بي‌نور كند و گرمايش تن‌هايشان را ملتهب.

مردي كه بوي باروت مي‌دهد

4-او آنقدر عاشق فرمانده انقلاب كوبا بود كه چهره فيدل را بر روي ساق پايش خالكوبي كرده. مارادونا تا آخر عمر خود را مديون كاسترو مي‌داند. امكانات پزشكي كه در كشور كوبا در اختيار مارادونا قرار گرفت روند بهبود او را تسريع كرد. از سوي ديگرخيلي‌ها اعتقاد دارند اگر مارادونا فوتباليست نمي‌شد يك انقلابي مانند چه گوارآ بود. مردي كه بوي باروت مي‌دهد. ديگو عكس «چه» را روي بازويش حك كرده.

گاو خشمگين

5- وقتي امير كاستاريكا در نمايي از فيلمش (مارادونا به روايت كاستاريكا ) از مارادونا مي‌پرسد كه كدام شخصيت ‏سينمايي را بيشتر دوست دارد، اسطوره مي‌گويد: «جيك لاموتا»ي فيلم «گاو خشمگين» ساخته «مارتين اسكورسيزي» با بازي «رابرت دنيرو» را. لازم نيست وجوه ‏شخصيتي لاموتا و مارادونا را با هم قياس كنيم و در موردش حرف بزنيم. كافي است به ياد بياوريم ‏لاموتا پس از اينكه از همه جا رانده شد و همه، حتي عشق و برادرش هم تركش كردند دوباره در يك ‏كافه ديده مي‌شود، در حالي كه از زور چاقي حتي قابل شناسايي هم نيست. درست شبيه ديه‌گو مارادونا ‏كه پس از مدت‌ها دست و پنجه نرم كردن با اعتياد و نيش و كنايه‌هاي اين و آن، با 40-30 كيلو ‏اضافه وزن به ورزشگاه بوكا برگشت. آن نماي بسته صورت تپل ولي خيس از اشك مارادونا خيلي شبيه ‏نماهاي پاياني دنيرو در گاو خشمگين است.

زمين از ناحيه مهره گردن دچار شكستگي نشد

6-30 اكتبر 1960، ستاره‌اي در بوينس‌آيرس آرژانتين متولد شد كه بيش از نيم قرن بعد از او نيز هنوز جهان فوتبال، نتوانسته همتايش را به خود ببيند. او حالا از مرز 58 سالگي عبور كرده؛ اما هنوز اسطوره است. بدون هيچ توصيفي او ديه‌گو آرماندو مارادونا است. مردي كه كاستاريكا درباره گل قرن او مي‌گويد: «واقعا معجزه بود كه كره زمين از ناحيه مهره گردن دچار شكستگي نشد، ‌وقتي اكثر مردم دنيا در حال جست‌وخيز كردن بودند، منظورم وقتي است كه داشتيم براي گلي كه مارادونا به انگليس زد خوشحالي مي‌كرديم، زمين در آن روز به گردش دور خورشيد ادامه داد، چون كه آن حركت نمادي از عدالت بود. حتي خدا هم در اين كار دخالت داشت.» حدود سه دهه از خلق شاهكار مارادونا مقابل انگليس مي‌گذرد، نبردي به طول 60متر، ديه‌گو پنج بازيكن انگليسي را دريبل مي‌زند و انتقام كشته‌شدگان جزيره «فالكلند» را از «تاچر» و بريتانيايي‌ها مي‌گيرد. بعد‌ها به اين پسر موفرفري با قدي معادل 168 سانتي‌متر لقب «ال پيبه» (پسر) را دادند؛ اما غافل از اينكه قديس آرژانتيني‌ها هر كاري براي نابودي خودش انجام داد. ديه‌گو قرباني كوكايين شد و به گفته خودش اگر توسط اين «اغوا‌كننده سفيد» (تعبيري كه ماردونا از كوكايين دارد) از پا درنمي‌آمد تا سال‌هاي سال در جهان حكمفرمايي مي‌كرد و اگر «اندي وراهول» زنده بود مطمئنا مارادونا را هم‌تراز «مرلين مونرو» مي‌دانست.

اسطوره‌ها نمي‌ميرند

7- اسطوره‌ها از بين نمي‌روند، نمي‌ميرند، فقط از حالتي به حالت ديگر درآمده و از جاي به جاي ديگر مي‌روند! اما خب همچنان خانه اول آخر آنها قلب هواداران‌شان است. درست همانطور كه بيماري، اعتياد، چاقي، تنهايي و افسردگي نتوانست مارادونا را از پاي درآورد، بي‌شك گذر زمان هم نخواهد توانست او را از ذهن‌ها و تاريخ فوتبال دنيا پاك كند. او به كشورهاي زيادي سفر كرد، فوتبال بازي كرد و به مربيگري پرداخت؛ اما هنوز بي‌همتاي عالم فوتبال است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون