پخش شدن مصاحبه ناصر ملكمطيعي از سوي شبكههاي تلويزيوني خارج از كشور، وراي ابعاد مختلف و وجوه اخلاقي و انساني و شايد غيرانسانياي كه دارد، سوالات مشخصي را به ذهن ميآورد كه پاسخ به آنها ميتواند دليل پخش نشدن آن از تلويزيون ايران را روشن كند:
اول: آيا تلويزيون با شخص ملكمطيعي مشكل داشت؟
همه ميدانيم كه در هر برنامه، مهمانان با مقامات بالاتر چك ميشوند و براي كسي چون زندهياد ملكمطيعي، يقينا مقامات بالاتر تلويزيون موافقت كردهاند كه او نه در يك برنامه بلكه در دو برنامه تلويزيوني حاضر شود. پس مشكل اينجا نبود.
دوم: آيا حرفهاي ملكمطيعي مشكل داشت؟
آنچه ما شنيديم و ديديم حرفهايي كاملا معقول و بدون مساله از سوي ملكمطيعي بود. او حتي جوانمردانه و خلاف واقعيت، بازي نكردنش بعد از انقلاب را خودش گردن گرفت و حتي از عبارت «اشتباهات» براي همكارانش كه رفتند استفاده كرد. جايي هم گفت كه دوست داشته به جبهه برود و در تمام طول مصاحبه از اخلاق گفت و از مردم گفت. كجاي حرفهاي او خلاف سليقه تلويزيون بود؟ به گمانم هيچ.
سوم: آيا تشويقهاي شديد حاضران در استوديو، مسوولان را ترساند؟
بهنظر ميرسد اين ميتواند گزينه قابلتاملي باشد. به هرحال آقايان چهل سال ملكمطيعي و امثال او را خانهنشين كردند كه از ياد بروند ولي طبيعتا نتيجه معكوس شد و اين هراس به وجود آمد كه اين هيجانزدگي به سطح جامعه نيز تسري يابد و موجي بيافريند. البته مسوولي كه ميزان محبوبيت ملكمطيعي را نداند يا گمان كند او يك چهره معمولي است و واكنش مردم به او نيز به قدر يك چهره معمولي است، لابد مشكل حاد دارد. من باور نميكنم مسوولان، اين نكته ساده را نفهميده باشند و همان موقع چنين اقبالي را پيشبيني نكرده باشند.
چهارم: آيا اين مصاحبه را براي نگهداري در آرشيو انجام داده بودند و اساسا قصد پخشكردنش را نداشتند؟
اين گزينه هم منتفي به نظر ميرسد چرا كه از چند روز قبل، پخش اين برنامه براي شبيلدا تبليغ شده بود. مگر آنكه جواب سوال بعدي مثبت باشد!
پنجم: آيا مسوولان تلويزيون مبتلا به عارضه ديگرآزاري و مردمآزادي بودند و قصد آزار پيرمرد و مردم را داشتند؟
در صورت پاسخ مثبت بايد افسوس خورد و به دوستان توصيه اكيد كرد براي ترك مسووليت و مراجعه آني به پزشك مربوطه و بستري سريع.
حالا پخش شدن اين مصاحبه در يكي دو شبكه ماهوارهاي سوالات بعدي را پيش ميآورد:
ششم: چطور مسوولان برنامه متوجه ضبط شدن برنامه با گوشي موبايل و شايد دوربين عكاسي نشدند؟
هفتم: آيا واقعا فكر كرده بودند اين تصاوير هيچگاه بيرون نخواهد آمد؟
هشتم: چرا لااقل بعد از فوت ملكمطيعي، خودشان اقدام به پخش آن برنامه نكردند؟
نهم: چرا بعد از پخش آن تصاوير، اينقدر موضع توهينآميز و بدي گرفتند؟ از اين تصاوير به عنوان سرمايه تصويري دست چندم تلويزيون ياد شد و چه برخورد ناخوشايندي!
دهم: [...] فردي كه برنامه را از ميان تماشاگران ضبط كرده مسوولان تلويزيون را از خودشان بهتر ميشناخته. او حدس زده كه اين برنامه هرگز پخش نخواهد شد وگرنه چه نيازي به ضبط كامل آن با اين كيفيت وجود داشت؟
مسوولان تلويزيون اگر اندكي شناخت از رسانه داشتند وضعيت همهمان بهتر از اين بود كه هست.
در هرحال اين مصاحبه پخش شد و همه آن را ديدند. مهم همين بود. پيشتر در همين ستون نوشته بودم؛ «سينما مثل آب روان است، راهش را از ميان سنگ هم باز ميكند و پيش ميرود...»
نميدانم چرا اين مفهوم ساليان دراز است نزد آقايان جا نميافتد كه محدوديت راهگشا نيست. هيچ فيلمي را نميشود توقيف نگاه داشت، هيچ آدمي را نميشود ممنوع و محروم نگه داشت و هيچ تصويري را نميشود در كمد نگه داشت؛ چو دربندي سر از روزن برآرد.
و نكته آخر؛ سازماني كه كل آرشيوش سر از شبكههاي آنطرفي درميآورد يعني امنيت كافي ندارد. اين برنامه كه در برابر آن چيزي نيست. مطمئنم خيلي زود نسخه اصل و باكيفيت همين مصاحبه از يكي از شبكههاي اينترنتي يا ماهوارهاي پخش خواهد شد و البته منتظر تصاوير آن يكي مصاحبه پخشنشده ناصرخان با شبكه شما هم هستم!