حلقه مفقوده تربيت جنسي
محمد داوري
وقتي از تربيت سخن به ميان ميآيد در واقع همه آنچه براي شدن انسان و شكوفا شدن استعدادهاي او كه ضرورت زيست فردي و جمعي است مد نظر است و اين واژه در واقع جدالهاي تفكيك و تلفيق آموزش و پرورش را كنار مينهد و يك لفظ واحدي است كه ميتواند دعواهاي عنب و انگور را پايان دهد و بر تحقق عملي خواستهها و نيازها و ضرورتها ما را متمركز سازد؛ لذا با اين مقدمه به سراغ اين پرسش ميرويم كه اگر واژه تربيت متمركزكننده ما بر همه ابعاد تربيتي انسان باشد چگونه ميتوانيم اين ابعاد را بشناسيم و مورد توجه قرار دهيم؟
پاسخ به اين پرسش نيازمند يك انسانشناسي واقعي و علمي و تجربي است؛ به اين معنا كه بايد انسان را از تاريكخانه مكاتب و ايدئولوژيها خارج كرد و در معرض روشنايي تجربه و علم قرار داد و سپس توصيفي واقعي و همهجانبه از او ارايه داد و بعد از آن گفت اين انساني كه بايد تربيت شود داراي چه ابعادي است و براي شكوفا شدن استعدادهاي هر بعد چه بايد كرد.
سالهاست كه انسان به ياري رنسانس فكري بشر از تاريكخانه خارج شده است و هزاران دانشمند و انديشمند و محقق و پژوهشگر نور افكن خود را به ابعاد وجودي او انداختهاند و ريزترين بخشهاي او را مورد مطالعه قرار دادهاند و سهگانه (ذهن-روان- جسم) او زير ذرهبينهاي انديشمندان علوم مختلف قرار گرفته و نيازها و خواستههاي بشر براي بهبود زيست فردي و جمعي فهرست و براي دستيابي به فرد و جامعه سالم و توانمند، رويكردها و راهكارهاي تربيتي ارايه شده و تجربيات جهاني نيز نمونههاي عملي موفقي را به جامعه بشري هديه داده است.
يكي از اين رويكردها و تجربيات موفق اين است كه تربيت بايد همهجانبه باشد در غير اين صورت تربيتهاي يك بعدي از انسان موجودي كاريكاتوري خواهد ساخت و يكي از ابعاد تربيتي كه تامينكننده و تضمينكننده سلامت ذهن و روان و جسم است و در برخي نظامهاي تربيتي از جمله نظام تعليم و تربيت ما مورد بيتوجهي قرار گرفته «تربيت جنسي» است.
تربيت جنسي به دلايل مختلف نهتنها مورد غفلت بلكه به عمد مورد مخالفت قرار ميگيرد؛ مخالفتهايي كه پشتوانه نظري و علمي ندارد و ريشه در جهل، تعصب و تحجر دارد؛ مخالفاني كه نميخواهند چشم خود را بر واقعيتهاي موجود باز كنند و ببينند كه بسياري از آسيبهاي فردي و اجتماعي مستقيم و غيرمستقيم به ضعفهاي ناشي از عدم توجه به مقوله تربيت جنسي مرتبط است. خيلي ساده ميتوان در مورد آمار طلاق يا روابط خارج از عرف زناشويي و آزارهاي جنسي كودكان و نوجوانان تحقيقي انجام داد و ديد كه چقدر از اين آسيبها ريشه در ضعف و ناتوانيهاي نگرشي، مهارتي و فيزيولوژيكي جنسي دارد يا ميتوان به راحتي رابطه سلامت رواني افراد را با ميزان سلامت و مهارتهاي جنسي و برخورداري از روابط جنسي سالم و رضايتبخش مورد ارزيابي قرار داد يا با يك ارزيابي ساده ميتوان ميزان آگاهي كودكان و نوجوانان در مورد ويژگيهاي جنسي و نگرشهاي مربوطه و مهارتهاي مراقبت را مورد ارزيابي قرار داد تا فهميد چقدر در اين زمينه وضعيت جامعه ما در همه ردههاي سني بحراني است.
همه اين واقعيتها ريشه در واقعيت تلخي به نام «حلقه مفقوده تربيت جنسي» دارد. اگر در نظام تعليم و تربيت رسمي و غيررسمي اين ضرورت به رسميت شناخته و تابوي تربيت جنسي شكسته شود و همانگونه كه براي تربيت جسمي به پزشك و متخصص و مربي و مشاور مراجعه ميشود و همانگونه كه ساعتي در برنامه آموزشي تحت عنوان تربيتبدني وجود دارد به تربيت جنسي هم توجه شود و خانه و مدرسه و جامعه براي آن نقش و جايگاه ويژهاي قايل شود ترديدي نخواهد بود كه بسياري از آسيبها مورد پيشگيري قرار ميگيرد.
چه كسي انكاركننده قوت و اهميت و عمق و گستردگي غريزه جنسي است؟ و اگر اين انكار وجود ندارد پس دليل حذف اين بعد از ابعاد تربيت چه چيزي ميتواند باشد جز همان جهل، تعصب و تحجر كه مورد اشاره قرار گرفت؟