پوستين وارونه
محمد اميرزاده ٭/ ساليان درازي است كه اين باور در افكار عمومي بسياري از مردم دنيا، خاصه خاورميانه وجود دارد كه امريكا ابزار و آلت دست سياستهاي ظالمانه اسراييل در منطقه است. شايد اگر در امريكا اين سخنان را بيان كنيد سياستمداران و مردم آن كشور با تعجب به شما بنگرند. اما مهم آن است كه به قول ميشل فوكو، نويسنده پست مدرن فرانسوي، تاريخ را از چه منظري مينگري. تاريخ بشريت همواره ميتواند با جابهجايي در منظر و نمايي كه يك رويداد رصد ميشود، متفاوت ارزيابي شود. مثلا همين يهودياني كه در واقعه هولوكاست متحمل رنجهاي فراواني شدهاند، اگر از منظري كه دولت رايش به رفتار خود مينگريست، به موضوع نگريسته شود، ميتوانست داوري متفاوتي به شما ارايه دهد. اگر تاريخ بشريت را نه سفيدپوستها كه اگر سياهپوستها بنويسند چه ميشود؟
اگر تاريخ استعمار را نه ميراثخواران كه بردگان و رنجديدگان بنويسند چه صورتي پيدا ميكند؟ روزي دوست فاضلي به من گفت: تا زماني كه آن سوي ميز هستي نميتواني مسائل اين سوي ميز را درك كني. لذا بايد در خاورميانه بود و طعم تلخ سياستهاي دوگانه، تبعيضآميز و غلط قدرتهاي بزرگ از جمله امريكا را ديد تا به كنه اين سخن پي برد. من همواره در ملاقات با دوستان غربي خود در اروپا و امريكا اين سخنان را شنيدهام كه رژيم اشغالگر رويكردي دموكراتيك به مردم خود دارد! من به آنها پاسخ ميدهم: اي كاش همسايگان مسلمان اين رژيم هم از چنين امكاني بهرهمند ميشدند و طعم شيرين دموكراسي را ميچشيدند.
اما مردم منطقه چنين باوري ندارند. آنها از خود ميپرسند امريكا در قبال حمايت بيقيد و شرط اسراييل به دنبال چه مزيتي است؟
جامعه امريكا از ارزشهاي دموكراتيك در كشور خود حمايت كند، بالطبع حتما راضي نيست تا پول مالياتش صرف هزينه توپ و موشك و كشتار مرم مظلوم شود.
اينك سالهاست كه اين سياست كهن ادامه دارد و هر روز بر پيچيدگي ماجرا اضافه ميشود. آنچه در اين سالها در نيويورك و لندن ومادريد و پاريس روي ميدهد تنها بخشي از ابعاد ماجراست. پيدايش گروههاي افراطي مانند داعش كه از بدو ماجرا من به آنها و ريشههايشان مشكوك بوده و هستم به درستي و فارغ از نقش دولتها يا سرويسهاي امنيتي در خلق گروههاي مصنوعي و ابزاري، نبايد از نفرت فزاينده مردم منطقه از غرب و اسراييل غافل شويم. حتما نحوه استقبال از اين اقدامات تروريستي را در ميان بسياري از جوانان غرب شنيدهايد؟ آيا از خود نميپرسيد داعش و تروريسم چه جذابيتي براي جوانان غربي دارد كه بدان پيوستهاند؟ پاسخهاي فراواني ميتوان بدان داد. اما بخشي به احساس تحقير و تبعيض در غرب و بخش مهمي به سياستهاي غرب در ارتباط با اسرييل بازميگردد. نه ديروز و نه امروز و نه فردا اين بحران تمام نخواهد شد. تا زماني كه امريكا و ديگر دولتهاي غربي بدون محابا از سياستهاي ضدانساني رژيم اشغالگر حمايت ميكنند منبع تداوم بحران هويداست و افراط گسترش يافته و تنازع ادامه خواهد داشت.
با اين همه ميتوان درك كرد كه چرا بسياري در خاورميانه به اين امر اعتقاد دارند كه امريكا آلت دست اسراييل است! واقعا نمايندگان كنگره امريكا با چه استدلالي به نتانياهو كه سابقه مستوفايي در تروريسم دولتي دارد اجازه دادهاند كه وي به توليد نفرت و دروغپراكني در كنگره امريكا بپردازد؟ اين سخنان چيزي جز تحقير سياستهاي كاخ سفيد كه نماينده و مشروعيت يافته افكار عمومي و مردم امريكاست با خود نداشت. چگونه ميشود پذيرفت كه نخستوزير كشور كوچكي به خود اجازه اجراي نمايشي مضحك در بالاترين نهاد قانونگذاري ابرقدرت بلامنازع جهان! بدهد و نمايندگان آن كشور با ولع و بلاهت برايش كف بزنند؟ حال بياييد از اين نقطه از جهان به ماجرا بنگريد. آيا افكار عمومي مسلمانان حق ندارد چنين تصور كند كه امريكا آلت دست اسراييل است!
امريكا تا نتواند با تغيير رويكردها و مناسبات خود در اين نقطه از جهان سياستي معقول در پيش گيرد، همچنان مجبور به پرداخت هزينههاي گزاف خواهد بود. هر چند بر اين باورم كه ميتوان نسيم اين تغيير استراتژي را ملاحظه كرد. از زماني كه دولت امريكا با تاكيد بر دولتهاي مستقل فلسطين و اسراييل از وجود دو كشور و دو ملت استقبال كرد نشانههايي هر چند ناكافي شروع به نشان دادن شدهاند. اين سياست البته در دوران اوباما سرعت بيشتري يافته است. به نظر هيچگاه رابطه كاخ سفيد با دولت اسراييل تا بدين حد متزلزل نبوده است. البته نبايد ذوقزدگي كاذب داشته باشيم. من تمايل دارم از تغيير ذائقه در دولت امريكا درباره اسراييل سخن بگويم. وگرنه تا رسيدن به نقطه اعتدال و منطق در مناسبات راه زيادي در پيش است. فراموش نكنيم كه دولت اوباما بالاترين حمايتهاي مالي و تسليحاتي را از رژيم اشغالگر داشته است! با اين همه روشن است كه بسياري از استراتژيستهاي امريكايي به اين نتيجه رسيدهاند كه پوستين سنگين و وارونه دولت اسراييل در خاورميانه بيش از آنكه آنها را در برابر سيلاب نارضايتيها و مطالبات مسلمانان محفوظ دارد، سبب خفه شدن و به زير فرستادن ماشين سياست خارجي امريكا و دول غربي شده است. امريكا براي حفظ منافع خودش هم كه شده است، بايد فاصله معناداري ميان سياستهاي كاخ سفيد و سياستمداران ماجراجو و بدنامي چون نتانياهو به وجود آورد. اين امر ميتواند به بهبود جايگاه و اعتبار امريكا در منطقه خاورميانه كمك كند؛ سياستي كه اگر دنبال نشود متاسفانه هزينههاي بيشتري براي مردم امريكا رقم ميزند.
* فعال اقتصادي