قانعيراد: برخي دوستان زماني كه انبساط سياسي وجود دارد به دنبال كار خود ميروند و صاحب منصب ميشوند، سپس زماني كه انقباض سياسي پيش ميآيد مجددا به سمت انجمن بازميگردند اما آن زمان و در آن شرايط ديگر نميتوان كاري از پيش برد
موسوي: به نظر ميرسد با شهروندان معلقي روبهرو هستيم كه بين انسان قديم و جديد تعليق شدهاند. يعني انسان قديم از گردونه خارج شده، انسان جديد هم چندان شكل نگرفته است و به عبارتي «هم اينيم و هم آنيم، نه اينيم و نه آنيم» و در يك حالت تعليق به سر ميبريم. دغدغه اين بود كه واقعا چه فكري ميتوان كرد و چه روندي را ميتوان دنبال كرد تا بتوان از اين وضعيت تعليق خارج شد
باقي: تا سيستم مديريتي فهم دقيق و درستي از ضرورتها و آسيبها نداشته باشد اين شكاف همواره وجود دارد و همين نگاه موجب ميشود اين همايش برگزار نشود. اگر از طرف انجمن سازوكاري انديشيده تعريف بشود تا بتوان اين فهم را به سيستم مديريتي وارد كرد تا بداند كه اگر نخواهد به پيشواز آسيبشناسي برود بايد به پيشواز آسيب كلان اجتماعي برود
عبدي: تا نگاه جامعهشناس اين باشد كه چرا به او راه داده نميشود كاري از پيش نميبرد و كسي به او راه نميدهد همچنان كه جامعهشناسان به ديگران راه نميدهند. تا وقتي كه به طور مثال اعتراض او اين باشد كه چرا روانپزشك نگاه جامعهشناسي ندارد در حالي كه دليلي براي اين امر وجود ندارد به نتيجهاي نخواهد رسيد
عاطفه شمس / دوشنبه يازدهم اسفندماه، از نتايج همايشي كه به دليل كارشكني مديران دولت عدالتمحور توفيق برگزاري نيافت، در قالب مجموعه 9 جلدي مقالات «دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي ايران» در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و با حضور اعضاي شوراي علمي، داوران و اصحاب رسانه رونمايي شد. در ابتداي اين مراسم كه به همت انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شده بود، محمدامين قانعيراد، رييس انجمن جامعهشناسي ايران، با بيان اين نكته كه در دوره اصلاحات، شرايط براي برگزاري اولين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي در ايران بسيار مساعدتر بود به تشريح مشكلات و موانع موجود بر سر راه برگزاري دومين همايش پرداخت و گفت برخلاف تمام موانعي كه پيش از اين براي برگزاري دومين همايش ملي آسيبها وجود داشت از نظر او اين همايش برگزارشده به حساب ميآيد و اين جلسه علاوه بر رونمايي از مجموعه مقالات دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي، جلسهاي مشورتي براي اعضاي انجمن و داوران همايش نيز خواهد بود. پس از آن ميرطاهر موسوي، دبير علمي همايش، گزارشي از فرآيند برگزاري اين نشست و انتشار مجموعه مقالات 9جلدي درباره آسيبهاي اجتماعي ارايه كرد و سپس اساتيد حاضر به همفكري درباره برنامههاي آتي انجمن براي تاثيرگذاري بيشتر درباره آسيبهاي اجتماعي پرداختند. در اين مراسم همچنين عمادالدين باقي، محمدجواد زاهديمازندراني، عباس عبدي، محمدعلي محمدي، حسن رفيعي، غلامرضا غفاري، انور صمديراد، داور شيخاوندي، تقي آزادارمكي، عبدالحسين نيكگهر، زينالي، مليحه شياني و عذرا وامقي حضور داشتند. در اين جلسه همچنين درباره مشكلات نگاه مهندسي به مسائل اجتماعي و وظيفه جامعهشناسان در بسط بينش جامعهشناختي در بين اقشار مختلف بحث شد كه عمده اين بحث برعهده قانعيراد و عبدي قرار داشت.
بررسي آسيبهاي اجتماعي تنها در صلاحيت انجمن جامعه شناسي است
محمدامين قانعيراد، با بيان اينكه اولين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي در سال 1381 برگزار شد و نتيجه آن انتشار مجموعهاي 6جلدي در زمينههاي مختلف بود گفت آغازگر اين حركت بزرگ، جدي و موثر مرحوم دكتر عبداللهي بود و پس از آن جامعهشناسي توانست خود را به عنوان مدعي حداقل، شناخت مسائل و آسيبهاي اجتماعي و همچنين مداخله در اين زمينه معرفي كند. رييس انجمن جامعهشناسي ايران افزود: البته در دوران اصلاحات شرايط ويژهاي برقرار بود؛ امكانات بيشتري در اختيار انجمن قرار ميگرفت و از نظر مالي و اطلاعاتي نيز شرايط بهتري داشت. همچنين براي شركتكنندگان در اين همايش نيز امكانات مطالعه و تحقيق، بيشتر و بهتر فراهم بود و فعاليتهاي انجمن مورد حمايت بيشتري قرار ميگرفت. بعد از آن حدود 9 يا 10 سال بعد، انجمن تصميم گرفت دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي ايران را برگزار كند، البته طي اين مدت مجموعه همايشهايي توسط انجمنهاي علمي ديگر و نهادهاي دولتي مثل سازمان بهزيستي، نيروي انتظامي، وزارت رفاه و تامين اجتماعي، حتي دانشگاه آزاد و مراكز مختلفي با همين عنوان برگزار شده بود ولي هيچ كدام گستردگي و عمق اولين همايش را نداشتند. رييس انجمن جامعهشناسي گفت بنا به دلايل متعددي من معتقد هستم كه بجز انجمن جامعهشناسي ايران، هيچ نهادي صلاحيت ورود در اين عرصه را به صورت ملي ندارد. او اضافه كرد ممكن است اين بحث را يك تعصب انجمني بدانيد اما من به اتكاي سرمايه انساني و علمي گستردهاي كه پشت اين قضيه وجود دارد اين مساله را عنوان ميكنم. در واقع ظرفيتي كه در انجمن وجود دارد قابل مقايسه با هيچ يك از انجمنهاي علمي ديگري نيست كه به اين عرصه وارد شدند. انجمن در 10سال اخير، از نظر كيفي و كمي جزو انجمنهاي برتر كشور بوده است. در سال جاري نيز در هفته پژوهش به عنوان انجمن برتر كشوري شناخته شديم و همچنين جايزه انجمن برتر را از جشنواره بينالمللي فارابي دريافت كرديم. صرفا بحث گستردگي نيست به هر حال جامعهشناسي با توجه به ظرفيتهاي روششناختي و دانش گستردهاي كه دارد مبناي كار است.
قانعيراد با ذكر فرآيندي كه در نهايت، برگزاري همايش را با موانعي روبهرو كرد، افزود از نظر ما دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي ايران برگزار شده به حساب ميآيد و امروز مجموعه 9جلدي مقالات اين همايش در حضور اساتيد و اصحاب رسانه رونمايي خواهد شد. قانعيراد انتظاراتي كه از دومين همايش ميرفت را در دو بخش تشريح كرد و گفت انتظار ما از اين همايش يكي توليد دانش بود و ديگري كاربست دانش توليد شده، كه خوشبختانه امروز به اولين هدف يعني توليد دانش دست پيدا كرده و اميدوار هستيم شرايطي فراهم شود كه برنامههاي آينده انجمن نيز بهدرستي پيش برود. رييس انجمن جامعهشناسي، يكي از برنامههاي آتي اين انجمن را نزديك كردن دانش توليد شده به كاربست دانست و ديگر اينكه چگونه ميتوان اين برنامهها را تداوم بخشيد. قانعيراد همچنين نقدي را به اعضاي انجمن وارد كرد و گفت برخي از دوستان زماني كه انبساط سياسي وجود دارد به دنبال كار خود ميروند و صاحب منصب ميشوند، سپس زماني كه انقباض سياسي پيش ميآيد مجددا به سمت انجمن بازميگردند اما آن زمان و در آن شرايط ديگر نميتوان كاري از پيش برد. او با بيان اينكه اكنون شايد بتوان كاري انجام داد خواستار همكاري و توجه بيشتر اعضاي انجمن و فعالان اين عرصه شد.
آفات ناشي از نگاه سياسي به آسيبهاي اجتماعي
ميرطاهر موسوي، دبير علمي همايش، با تاييد سخنان قانعيراد، گفت اميدوارم ساير اعضاي شوراي علمي انجمن كه هم اكنون صاحب منصب شدهاند باز ارتباط علمي و دغدغه خود را حفظ كنند تا لينك موثر و صحيحي بين حلقه نظر و عمل به وجود بيايد. موسوي با بيان اينكه اين گزارش بايد در مراسم افتتاحيه همايش ارايه ميشد، گفت اگرچه اين امكان به دلايلي فراهم نشد اما خلاصهاي از روند تاليف و انتشار اين مجموعه مقالات را بيان ميكنم از اين حيث كه اين گزارش در جايي ثبت شود. از آنجا كه اميدوار ميرفت بتوانيم در سالگرد دكتر عبداللهي و در دومين دهه، به عنوان كار دوم انجمن جامعهشناسي ايران، دومين همايش را برگزار كنيم، در انتهاي سال 89 جمع كوچكي در دانشگاه علوم بهزيستي براي پيگيري اين ايده شكل گرفت. دكتر سعيد مدني رابط اين جمع با انجمن جامعهشناسي شدند و خوشبختانه با استقبال و حمايت انجمن مواجه شد و امروز اين آرزو و خواسته محقق شده و اميدوار هستيم كه پيشزمينهاي براي همايش سوم باشد. موسوي، با بيان اينكه آغاز اين كار با سختي زيادي همراه بود گفت ما كار را در يك دوره يخبندان سياسي و انجماد اجتماعي آغاز كرديم و اين دو يخبندان در آن دوره گويا به هم انرژي ميدادند و با يك همافزايي، شرايط را بسيار سخت و غيرقابل نفوذ ميكردند. دبير علمي دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي ايران، به دغدغههاي موجود براي دست اندركاران اين حركت اشاره كرد و گفت كه تشديد، تراكم و تنوع آسيبها و فزوني روزافزون آنها و ميل به چندلايه شدن شان به عنوان يك تهديد نوپديد دغدغهاي است كه در حال تبديل شدن به يك روند نگرانكننده است. تصور ما اين بود و البته الان هم هست - البته با توجه به گشايشهايي كه به وجود آمده درجه آن كمتر شده است- كه آسيبهاي اجتماعي از درون دچار آسيب شده و آن هم نوع نگاه و رويكردي است كه به مسائل و آسيبهاي اجتماعي وجود دارد و از منظر سياسي و فيلتر سياسي به آنها توجه ميشود و اين از درون، آسيبشناسي اجتماعي را دچار فروپاشي ميكند. دغدغه ما اين بود كه اين همايش بتواند نگاه اجتماعي، فرهنگي و علمي را جايگزين نگاه سياسي كند. بنابراين شناخت و بازنمايي علمي و بيطرفانه آسيبها، هدف و دغدغه بعدي ما بود. تصور اين بود كه روند سريع و از بالا به پايين تغييرات اجتماعي، روز به روز خود را بيشتر تحميل ميكند و شرايط سختتري را براي جامعه به وجود ميآورد. علاقهمند بوديم كه در قالب اين همايش ديده شود كه اين تغييرات اجتماعي از بالا به پايين و سريع و غيرهنجاري كه در جامعه در حال رخ دادن است چه پيامدهايي ممكن است داشته باشد. ديگر اينكه تكانههاي شديدي كه در سامانه جمعيت كشور به خصوص در 50، 60 سال اخير، داشتيم چه شرايطي را براي ما به وجود آورده است و به نظر ميرسد بازتاب آن را در آسيبهاي اجتماعي كاملا ميتوان ديد. بحث همجواري كشور ما با جوامعي كه در كانون يك سري از آسيبهاي اجتماعي هستند، همينطور شرايط، فرصتها و تهديدهاي ناشي از جهاني شدن كه چه شرايطي را براي ما به وجود ميآورد. ملاحظه ديگر اينكه ما جامعهاي هستيم كه به نظر ميرسد با شهروندان معلقي رو به رو هستيم كه بين انسان قديم و جديد تعليق شدهاند. يعني انسان قديم از گردونه خارج شده، انسان جديد هم چندان شكل نگرفته است و به عبارتي «هم اينيم و هم آنيم، نه اينيم و نه آنيم» در يك حالت تعليق به سر ميبريم. دغدغه اين بود كه واقعا چه فكري ميتوان كرد و چه روندي را ميتوان دنبال كرد تا بتوان از اين وضعيت تعليق خارج شد. بنابراين در قالب اين هفت محور، فراخوان داده شد؛ دستاوردهاي نظري بومي در برابر آسيبها، سببشناسي آسيبها، وضعيت موجود و آسيبهاي اجتماعي و آثار و پيامدها، روند تغييرات و تحولات آسيبها و دورنماي آنها، سياستها، برنامهها و نظام مديريتي آسيبهاي اجتماعي و راههاي پيشگيري، مداخله و كنترل آسيبها. 28 محور هم پيشنهاد كرديم تا محققان اجتماعي آنها را در نظر بگيرند كه در اين رابطه خوشبختانه استقبال خيلي خوبي شد و تعداد چكيدههاي دريافتي واقعا بي سابقه بود. 650 چكيده سالم دريافتي داشتيم كه وارد فرآيند داوري شد و از آنها 407مورد به تاييد كميته داوران با ظرفيت 50 استاد رسيد، سپس 188مقاله از فيلتر سختگيرانه داوري عبور كرد كه از آنها 114مقاله با بازنگري نهايي تاييد شد و با توجه به سرفصلها و محدوديتهاي موجود در نهايت 92 مقاله در قالب اين مجموعه 9جلدي منتشر شد. حسن كار در اين بود كه از مقالات دانشجويي استقبال شد و حجم آنها نيز بالا بود. از مقالات موجود در اين مجموعه 30مقاله دانشجويي، 38مقاله دانشجويي در معيت اساتيد و 24مقاله اختصاصي اساتيد بود. موسوي با اشاره به اينكه دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي دچار خاصگرايي شديد شده و افراد معدودي با تفكر خاص توانستند خواسته خود را به يك مجموعه تحميل كرده و مانع برگزاري فيزيكي همايش شوند، گفت من معتقدم تصميم نظام در همان زمان هم لغو اين همايش نبود اما چند خاصگرا مانع برگزاري آن شدند و ملت به خاطر اين شرايط با دشواري رو به رو شده و سختي كشيد. او گفت خوشحاليم كه امروز جريانات در حال بازگشت به سمت واقعيت خود و همچنين منطقي و متعادل شدن و صحيح فكر كردن است. ما نيز به دليل اين گشايش نسبي كه به وجود آمده شاكر هستيم و فكر ميكنيم فضا به سمتي ميرود كه مساله آسيبها واقعا مساله كشور باشد و اين گشايش واقعا جاي سپاس و قدرداني دارد. امروز وزارت كشور ميگويد شما اين مقالات را چاپ كنيد ما هم حمايت مالي و هم اداري ميكنيم و اين كار را نيز انجام دادند و نتيجه اين گشايش اين ميشود كه يك روز دستگاههاي دولتي با ما كارشكني ميكنند و يك روز آرم آنها در صدر كتابمان قرار ميگيرد. هدف ما نيز همين است كه حرفمان شنيده شود و به مقداري از آنكه فكر ميكنند صحيح است عمل كنند. ما به دنبال تعيين تكليف براي كسي نيستيم، انجمن جامعهشناسي به عنوان يك انجياو، وظيفه بازنمايي و اطلاعرساني دارد بعد از اين صلاح مملكت خويش خسروان دانند و سياستگذاران ميتوانند هرچه را صلاح ميدانند استفاده كنند و ما هم خوشحال ميشويم. آنچه را هم استفاده نكنند ما مدعي نيستيم كه بخواهيم دنبال مسائل ديگري برويم. لذا وزارت كشور در كنار اين كار قرار گرفت و ما هرگز مشكل قانوني و اداري پيدا نكرديم. در واقع حضور وزارت كشور براي ما قوت قلب بود و اينكه از ما خواسته شده بود مشكلات احتمالي را با آنها در ميان بگذاريم. در آخر، موسوي عناوين مجموعه مقالات 9جلدي را مرور كرد؛ آسيبهاي اجتماعي خانواده/ آسيبهاي كودكان، نوجوانان و جوانان/ اعتياد به مواد مخدر و خودكشي/ كجروي، بزهكاري و انحرافهاي اجتماعي/ بحران هويت و آنومي/ جرم، جنايت و ونداليسم/ آسيبهاي اجتماعي ناشي از حاشيهنشيني، روابط همسايگي و آپارتماننشيني/ مسائل و مشكلات اجتماعي/ آسيبهاي اجتماعي- اقتصادي.
مساله آسيبشناسي مسائل اجتماعي را بايد مرحله به مرحله پيش برد
تقي آزاد ارمكي، با بيان اينكه مساله آسيبشناسي مسائل اجتماعي را بايد طي يك پروسه به طور مثال 10ساله تعريف كرد و مرحله به مرحله پيش برد گفت شما در اينجا همه موضوعات را داريد اما داشتن همه اين موضوعات در اين گوناگونيها همساني ميكند و بعد هم احتمالا خواننده را نسبت به موضوعات بيتفاوت ميكند البته به جز كساني كه دنبال موضوع ميگردند. اما اگر به طور متمركز دو- سه مساله را به شكل ساختاري بتوان دنبال كرد و بحثهاي تئوريك و وضعيت آن را مطرح كرد به نظرم بيشتر ميتواند افكار عمومي را جهت داده و به يك سري از مسائلي كه در كشور و در انجمن وجود دارد پاسخهايي بدهد. چرا كه ما در سطح آموزش مسائل اجتماعي با اينكه اساتيد بزرگي داريم اما همچنان با فقر اطلاعات در اين باره رو به رو هستيم. شايد اگر بتوان مرحلهبندي كرد و نشست بعدي انجمن را به موضوع مشخصي به طور مثال به آسيب شناسي خانواده اختصاص داد به راهحلهايي رسيد. در واقع علاوه بر ارزيابي بايد مقداري به ساحت پيشنهادات براي اجرا نيز رسيد تا بتوان با ارايه آنها به سازمانهاي مربوطه به نتايجي نيز دست يافت و ادبياتي توليد كرد.
سيستم مديريتي بايد فهم دقيق و درست از آسيبها پيدا كند
عمادالدين باقي، از ديگر مهمانان اين نشست مساله آسيبهاي اجتماعي براي جامعه علمي را يك ضرورت دانست و گفت بزرگترين مشكلي كه وجود دارد اين است كه تا سيستم مديريتي فهم دقيق و درستي از ضرورتها و آسيبها نداشته باشد اين شكاف همواره وجود دارد و همين نگاه موجب ميشود اين همايش برگزار نشود. باقي معتقد بود كه اگر اين مشكل برطرف نشود برگزاري همايش سوم نيز احتمالا با مشكل رو به رو خواهد شد. اگر از طرف انجمن سازوكاري انديشيده تعريف بشود تا بتوان اين فهم را به سيستم مديريتي وارد كرد تا بداند كه اگر نخواهد به پيشواز آسيبشناسي برود بايد به پيشواز آسيب كلان اجتماعي برود. به طور مثال تا يك فيلم توليد ميشود ميگويند سياه نمايي است و با اين كلمه بسياري از كارهاي علمي و كارشناسي را هدر ميدهند در حاليكه در دنياي امروز به كساني كه كار آسيبشناسي انجام دهند حتي جايزه اعطا ميشود. شما ميبينيد در بسياري از جوامع نه فقط بر آسيبهاي موجود بلكه درباره آسيبهاي محتمل فيلم تهيه ميكنند. اگر بتوان اين فهم را براي سيستم مديريتي جا انداخت راه هموار ميشود براي اينكه بعدها بتوان كارهاي بهتر و موثرتري انجام داد. يعني بايد اين گلوگاه و مانع را برداشت تا آنها خود مشوقي براي انجام آسيبشناسي بدل شوند.
هنوز نگاه مهندسي به مسائل اجتماعي در سازمانها وجود دارد
قانعيراد در پاسخ به سخنان باقي گفت اگر به اين اميد بوديم اين مجموعه چاپ نميشد يا نبايد همايش دوم را تمام شده تلقي ميكرديم، همچنين نبايد به سمت همايش سوم برويم. ما بايد برخلاف موانع محيطي كه وجود دارد كارهايي بكنيم تا در درازمدت بتواند تاثيري بر عرصه سياستي بگذارد. اگر بخواهيم منتظر بمانيم تا عرصه براي فعاليت جامعهشناسان فراهم شود زمان زيادي طول خواهد كشيد. هماكنون نيز انتظارات عجيبي درمورد جامعهشناسي مطرح ميشود كه چرا جامعهشناسان هيچ كاري نكردهاند، حتي گاهي از سوي خود جامعهشناسان چنين بحثهايي مطرح ميشود. خب اول اينكه شما زمينه لازم را فراهم نكرده و مانع ايجاد كرديد و ذهن جامعهشناسان را به سمت دغدغههاي معرفت شناختي برديد و اين مباحث سالها وقت و انرژي آنها را گرفت در حاليكه بهتر ميشد از ظرفيتهاي جامعهشناسي استفاده كرد. اگر بنا باشد بايستيم تا محيط براي فعاليت جامعهشناسان آماده شود مشخص نيست كه چه زماني اين اتفاق ميافتد. ما بايد با كنش خود محيط را بسازيم و خود را به سيستم تحميل كنيم. در حال حاضر ما با مجموعهاي از سرطانهاي اجتماعي مواجه هستيم كه جامعه را فراگرفته است. تا كنون اجازه ورود در اين عرصه به جامعهشناسان داده نشده است، در حال حاضر هم به عنوان يك نهاد اجتماعي هنوز تكليف خود را براي ورود به اين مسائل نميدانيم. به اعتقاد من هنوز هم نگاه مهندسي به مسائل اجتماعي در سازمانها وجود دارد، مقداري هم به سمت رويكردهاي روانشناختي و فردگرايانه رفتهاند كه ادعاي ما اين است اين رويكردها جواب نخواهد داد. يعني بدون برخورد جامعهشناسانه با مسائل اجتماعي نميتوان آنها را حل كرد چرا كه اين رويكردها در سطح خرد پاسخ خواهد داد در حاليكه مسائل ما در سطح كلان است. من پيشتر هم گفتهام كه از اين وضعيت راضي نيستيم، اگرچه در حال حاضر جامعه از نظر سياسي دارد نفس ميكشد و چشماندازهاي اميدي ايجاد شده است اما در واقع تغييرات ايجاد شده از سمت مهندسي به سمت اقتصاد و مديريت شيفت پيدا كرده است و الان اينها مورد توجه هستند. به طوري كه وزير ما پس از راه يافتن به كابينه حتي اگر گرايش جامعهشناختي داشته باشد خود را با عنوان مديريت راهبردي معرفي ميكند، چون ميداند كه مجلس و جو كلي جامعه هنوز آمادگي پذيرش نگاه جامعهشناختي به مسائل را ندارند. خود رييسجمهوري كه مشاور اجتماعي ندارد، وزارتخانهها نيز يا مشاور اجتماعي ندارند و يا افراد گمنامي كه فاقد هرگونه ارتباط با اجتماعات علمي هستند مشاور اجتماعي آنها شدهاند. در وزارتخانههاي مختلف بودجههاي كلان تحقيقاتي- اجتماعي به دست افرادي سپرده شده كه فاقد ارتباط با اجتماعات علمي هستند و ممكن است از اين بودجهها در جهت عقد قرارداد با احباب و دوستان استفاده شود. در واقع نقش انجمن جامعهشناسي به عنوان نهاد كنترل فعاليتهاي اجتماعي ناديده گرفته شده است و هرجا كه كنترل نباشد فساد رخ ميدهد. قانعيراد با بيان اينكه مسائل را بايد امكانسنجي كرد و صرف امكان انجام كاري نبايد در جهت آن اقدام كرد گفت من با نگاه مهندسي به مسائل اجتماعي مساله دارم. مهندس كسي است كه تا با مسالهاي برخورد ميكند به ساخت يك سيستم روي ميآورد و به پيامدها و نتايج آن فكر نميكند. اين نگاه هنوز حاكم است و بخشي از آن ناشي از فقدان تجربه اجتماعي است. ممكن است 10 سال ديگر دولت از دولت فعلي عاقلتر باشد اما ما نيز بايد حرف خود را بزنيم و در جهت آن تلاش كنيم و منتظر فراهم شدن زمينه نمانيم بلكه بگوييم حتي اگر شما زمينه را فراهم نكنيد ما پروژه خود را جلو ميبريم.
عمادالدين باقي به گفتههاي قانعيراد پاسخ داده و گفت مقصود من اين نيست كه شما بايد منتظر فراهم شدن زمينه بمانيد اما بهتر است به جاي تبديل آن به درد دل به يك پروژه تبديلش كنيد، به طور مثال جلد دهم اين كتاب آسيب شناسي آسيب شناسيها بشود. اين بحثها در آنجا مطرح شده و موانع شناخته شود و همين بخشي از پروژه شود.
آزاد ارمكي با ارايه پيشنهادي بحث را ادامه داد؛ اينكه انجمن به رييسجمهوري نامهاي بنويسد و از او بخواهد تا وزرا آموزش علوم اجتماعي ببينند. وزرا را دعوت كنيد تا آموزش اجتماعي ببينند، حال شأن وزرا بالا است حداقل مجموعهاي از مديران تصميمساز را به اين كار دعوت كرد. در واقع انجمن بايد در اين سطح وارد معركه شود وگرنه تنها با توليد اطلاعات مانند يك موسسه تحقيقاتي عمل ميكند. بايد به معاونان تحقيقاتي حساسيتها را گوشزد كرد و آموزش داد. اينكه مهندسان مهندسي اجتماعي ميكنند درست نيست در واقع كساني كه نون جامعهشناسي ميخورند مهندسي اجتماعي ميكنند. پيشنهاد من اين است اگرچه ممكن است براي انجمن بلندپروازانه باشد اما شايد راهي باشد براي ايجاد فضايي كه افراد را با مسائل اجتماعي درگير كند و به آنها بفهماند هنوز چيز زيادي از اين مسائل نميدانند. به طور كلي مديران امور ساده سازي ميكنند در حاليكه جامعهشناسي انجام عمل اجتماعي را مقداري سختتر ميكند و اين حساسيتها اگر به مديران منتقل شود بسيار خوب است.
ساختار موجود، تقاضا براي نگاه مهندسي را به وجود ميآورد
عباس عبدي، انتقادي به برخي از سخنان سايرين نسبت به نگاه مهندسي داشت. او با بيان اينكه يك مهندس بوده و اين برايش يك افتخار است گفت اخيرا با همكاري آقاي گودرزي تحقيقي انجام داده كه پس از 10مصاحبه به نكتهاي عجيب رسيدهاند و آن بينش عجيب اجتماعي افراد بود. اتفاق مهمتر اين بود كه تقريبا همه آنها يك تحليل اجتماعي داشتند راجع به اينكه چرا فساد در كشور وجود دارد. به ندرت تفاوتي وجود داشت و همگي هم تحليل عميقي از موضوع داشتند. بنابراين مشكل نه دانش است نه چيز ديگر. اين افراد دانش آن را هم دارند. مشكل ساختاري است كه باعث ميشود براي اين نگاه مهندسي كه به آن اعتراض وارد ميشود تقاضا وجود داشته باشد و افراد هم به آن پاسخ دهند. عبدي با بيان اينكه به نظر ميآيد مشكل اين نيست كه چرا رييسجمهوري يا سايرين به انجمن جامعهشناسي توجه نميكنند، مشكل را متوجه خود جامعهشناسان دانست و گفت اگر قرار باشد آنها به جامعهشناسان توجه كنند نقش خود جامعهشناسان در اين بين چيست. مشكل آنها نيز دانش جامعهشناسي نيست بلكه به نظر من بينش جامعهشناسي است. اكنون حتي به اين مجموعه مقالات هم به عنوان دانش نگاه ميشود اما در عمل چقدر ميتوان اين دانش را به يك بينش تبديل كرد و آن را به زمينههاي مختلف در جامعه بسط داد و ديگران را با آن همراه كرد. به اعتقاد من تا نگاه جامعهشناس اين باشد كه چرا به او راه داده نميشود كاري از پيش نميبرد و كسي به او راه نميدهد همچنان كه جامعهشناسان به ديگران راه نميدهند. تا وقتي كه به طور مثال اعتراض او اين باشد كه چرا روانپزشك نگاه جامعهشناسي ندارد در حالي كه دليلي براي اين امر وجود ندارد به نتيجهاي نخواهد رسيد. من فكر ميكنم اين طرف قضيه را بايد ديد ايرادي ندارد كه از بيرون به آنها هم انتقاد كند اما وقتي در بين خود بحث ميكنند بايد ببينند چطور ميتوانند نگاه جامعهشناسي را بسط دهند. وگرنه اين گونه ميشود كه آخر بر سر پديدهاي مثل پاشايي در اينجا حرفهاي زده ميشود كه به طور بنيادي ربطي به جامعهشناسي ندارد و يك مفهوم تبليغي- سياسي بود كه ميتوانست درست يا غلط هم باشد. اين نشان ميدهد كه جامعهشناس خود بايد بساط خود را پهن كند وگرنه كسي اين كار را براي او انجام نخواهد داد. به نظر من درمورد آسيبها هم همين گونه است. بحث راجع به آسيبها در رسانهها زياد است و اگر جامعهشناسان بتوانند نگاه خود را تغيير دهند به راحتي ميتوانند با مهندسان و سايرين كنار بيايند و اگر انجمن اين زاويه خود را برطرف كند بسياري از مشكلات حل ميشود. نبايد مدام اعتراض كرد كه چرا كسي ما را تحويل نميگيرد ما بايد خودمان را تحميل كنيم.
تلقي روانشناسي و پزشكي از افراد جامعه به عنوان بيمار است
در ادامه اين بحث، قانعيراد مشكل را ساختاري دانست و اينكه ساختار معرفتي هم مشكل دارد كه انسان را به مثابه كالا يا شي تلقي ميكند. او اين مساله را مشكلي دانست كه جامعهشناسان بايد با آن مبارزه كنند و گفت تا وقتي كه به اين مبارزه جدي وارد نشوند حرف آنها شنيده نخواهد شد. تلقي روانشناسي و پزشكي هم از افراد جامعه به عنوان بيمار است اما ما با جامعه اينگونه برخورد نكرده و نبايد بكنيم. بايد بگوييم ما پروژه ديگري داريم و بر سر آن بايد به توافق برسيم و در اين راستا نيز بايد حرف خود را تكرار كنيم. من با مهندس عبدي در دو بحث موافق هستم كه يكي از آنها بينش اجتماعي است، به اين معني كه سي رايت ميلز ميگويد تا عصر سوم كه منظور او بيشتر عصر مدرن بوده است، علم و مهندسي الگوي تفكر است ولي در عصر كنوني و در عصر چهارم شاخص فرهنگي تفكر نگاه جامعهشناختي است و براي آن عنوان مدرنيته يا پسامدرن را به كار ميبرد. در اين عصر اگر اين نگاه وجود نداشته باشد مهندسان و پزشكان هم در پروژههاي خود شكست ميخورند. بنابراين اگر پزشكي و مهندسي ما بخواهد موفق شود بايد به سراغ جامعهشناس بيايد. ما هيچگاه مدعي نبوديم اما بايد آنها را وادار به اين كار كنيم.
عباس عبدي مخالفت خود با اين سخن قانعيراد كه مهندسان شكست ميخورند را ابراز كرده و گفت شما شكست ميخوريد نه مهندسان. قانعيراد در توضيح سخن خود گفت اگر نگاه جامعهشناسي نداشته باشند شكست ميخورند. شما به عنوان متوليان بسط بينش جامعهشناسي، اگر نتوانيد اين كار را انجام دهيد در واقع شما شكست خوردهايد. قانعيراد با تاييد سخنان عبدي گفت حرف من اين است كه اگر مهندسان در اين جامعه با دانش اجتماعي و بررسي پيامدهاي تاثير اجتماعي فرايندهاي كاري خود همراه نباشند، پروژههاي آنها شكست خورده است. عبدي نيز با تاييد گفتههاي قانعيراد گفت حرف من اين است كه جامعهشناسان بايد فعال باشند و اين نگاه را بسط دهند.
در ادامه اين مراسم نيك گهر، غفاري، حسيني، صمدي راد، رفيعي، وامقي، زينالي و حسين خاني مديريت نشر آگه نيز در بحث شركت كرده و به همفكري با انجمن جامعهشناسي پرداختند و در نهايت با رسيدن به يك جمعبندي، پيشنهاداتي براي تداوم چنين برنامههايي از سوي حاضران ارايه شد.