زيباتر از هر چيز ديگر
هومان دورانديش
1- جام جهاني 2018 هم به پايان رسيد. آمدن و رفتن پيايي و شتابان مسابقات جام جهاني، معنايي ندارد و در حقيقت تاييد همان حكم ازلي و ابدي حكيم عمر خيام است: اين قافله عمر عجب ميگذرد... انگار همين ديروز بود كه تلويزيون ايران براي نخستينبار پس از انقلاب، تصميم گرفت مسابقات جام جهاني را - تقريبا - به صورت زنده پخش كند. شبي كه مشغول تماشاي بازي برزيل و اسكاتلند بوديم ناگهان زمين لرزيد و رودبار و منجيل به كام زلزله فرو رفتند... شبي كه آرژانتين در فينال به آلمان باخت و مارادونا براي جام از دست رفتهاش گريست و جهان براي مارادونا. جام جهاني براي بسياري از مردم جهان نه فقط مخزن خاطرات كه معيار تقسيمبندي مراحل گوناگون زندگي است. ما با مرور دورههاي گوناگون جام جهاني، به ياد ميآوريم در كودكي و نوجواني و جواني و ميانسالي و... چه حالوهوايي داشتيم و در كدام اتمسفر اجتماعي و فرهنگي غوطهور بوديم. براي ما ايرانيان و بسياري از مردم دنيا، جام جهاني مثل انتخابات رياستجمهوري، نقش مهمي در دورهبندي عمرمان دارد. چهار سال دوره اصلاحات در جامعه ايران، چهار سال پادشاهي زيدان بر دنياي فوتبال، دوباره چهار سال اصلاحات و اينبار چهار سال رونالدوي برزيلي. دوران سروري پلاتيني و مارادونا در جهان فوتبال براي ما يادآور دهه 60 و جنگ و كوپن و صداي موشك و... است. قهرماني آلمان با بكنبائر و ماتيوس، دوران سازندگي و گشايش نسبي فضاي اجتماعي و فرهنگي در دوران پس از جنگ را به ياد ايرانياني ميآورد كه چهار تا پيراهن بيشتر از متولدين دهههاي 70 و 80 پاره كردهاند. آري، جام جهاني مثل دفتر خاطرات است، مثل تقويم مثل آلبومهاي عكس؛ عكسهاي خانوادگي. عكسهايي با دوستان ديروز. ياران موافقِ از دست شده...
2- رييس كميته سازماندهي جام جهاني 2018، اعلام كرده است 192 شبكه تلويزيوني در 212 كشور جهان بازيهاي جام جهاني را پخش كردند و حدود 3 ميليارد نفر تماشاگر اين رقابتها از طريق تلويزيون بودند.
هيچ پديده و رويداد ديگري در جهان نميتواند خلق خدا را اين طور مجذوب و مشتاق و حاضر و ناظر كند. نه سكس، نه خشونت، نه سينما و نه جنگ، هيچ كدام نميتوانند اين همه بيننده تلويزيوني فراهم آورند. لااقل تا به حال نتوانستهاند. در جريان جنگ امريكا و عراق در سال 2003، شبكههاي خبري معتبر دنيا بمباران بغداد را مستقيما پخش ميكردند. 9 ماه قبل از آن تاريخ، جام جهاني 2002 برگزار شده بود با بيش از2 ميليارد بيننده تلويزيوني؛ رقمي به مراتب بيشتر از رقم تماشاگران تلويزيوني بمباران بغداد. يكي از سايتهاي مشهور دنياي پورنوگرافي نيز در روزهاي گذشته اعلام كرد كه هنگام پخش مسابقات جام جهاني، درصد بازديدكنندگانش كاهش چشمگيري پيدا ميكنند. يعني در طول يك ماه اخير، به گاهِ پخش مسابقات جامجهاني، پنجاه درصد بازديدكنندگان اين سايت از دست رفته است. و اين يعني فوتبال زيباست. زيباتر از هر چيز ديگري...
3- جام جهاني قبلا مهمترين مجراي ابراز هويت ملي در جهان فوتبال بود. پيروزي در اين تورنمنت مهم، نماد مهمي از وحدت ملي هم بود. آلمانيها در سال 1954 با فتح جام جهاني، وحدت و هويت ملي خودشان را به رخ دنيا كشيدند. فتح جام، اين مقولات را در آلمان نه فقط عيني بلكه تقويت هم كرد. ملتي شكستخورده، از خاكستر جنگ جهاني دوم سر برآورد و با شكست دادن مجارستان استثنايي پوشكاش، نشان داد كه نه فقط هنوز زنده است، بلكه ميخواهد دوباره در جهان آقايي كند. در دو دهه اخير كه ليگ قهرمانان قلب تپنده فوتبال اروپا – اين معبد سبز فوتبال دنيا – شده است و به ويژه در دهه اخير كه مسي و رونالدو در جهان فوتبال خدايي كردهاند و در جام جهاني هم توفيق رفيقشان نشده، بسياري به اين نتيجه رسيدهاند كه جام جهاني ديگر آن اهميت سابق را ندارد.گري لينهكر ليگ قهرمانان اروپا را مهمترين تورنمنت فوتبالي دنيا ميداند. آينده نشان خواهد داد كه حق با كدام طرف اين اختلاف نوپديد است: دوستداران جام جهاني يا شيفتگان چمپيونز ليگ؟ ولي اين نكته مسلم است كه مسي و رونالدو به اندازه مارادونا و اوزهبيو تشنه پيروزي در جام جهاني نبودهاند. گريه عميق اوزهبيو پس از شكست پرتغال مقابل انگليس در نيمهنهايي 1966 كجا و عكسهاي بيخيالي و تفريح رونالدو در جزاير يونان پس از حذف شدن پرتغال از جام 2018 كجا؟ ولي حتي اگر جام جهاني براي بازيكنان بزرگ جهان فوتبال و طرفداران ششآتشه و پرشمار آنها و نيز حتي براي تيمهاي سير و پرافتخاري چون برزيل و آلمان و ايتاليا و حتي تيمهايي كه كشورشان ليگ فوتبال پررونقي دارد (مثل اسپانيا و انگليس) فاقد آن اهميت پيشين باشد، كشورهاي جهان سوم يا كشورهاي تازه استقلاليافته (مثل كرواسي) و كمتر توسعهيافته، هنوز بسيار مهم است. بر اين اساس مردم اكثر كشورهاي سه قاره آسيا و آفريقا و امريكا و البته ممالك اروپاي شرقي، با آغاز جام جهاني رپرپه طبلهاي افتخار به گوششان ميرسد. مردم مرفه و برخوردار استراليا شايد به راحتي از كنار جام جهاني بگذرند، ولي براي ملت نوپديد و افتخارجوي كرواسي، جام جهاني يعني همهچيز. يا دست كم خيلي چيزها. بگذريم كه كشورهاي توسعهيافته و مرفه و خوشبختي مثل ژاپن و كره جنوبي و ايسلند و سوئد هم در اين جام سخت كوشيدند كه هر چه بالاتر بيايند يا دست كم بزرگي از بزرگان جهان فوتبال را ناكاوت كنند. كره جنوبي آلمان را حذف كرد و ايسلند سرآغاز مصائب آرژانتين شد و ژاپن در برابر بلژيك گل كاشت و سوئد هم صعود خوبي به مراحل بالاتر جام داشت. بنابراين جام جهاني هنوز براي بسياري از مردم جهان، عرصه كسب و نمايش غرور و افتخار ملي است. ميليونها بلكه دهها يا صدها ميليون نفر پشت سر يازده نفر ميايستند چراكه آن يازده نفر را نماينده خودشان ميدانند. كدام نمايندهاي در كدام پارلمان كدام كشوري، واجد اين نمايندگي چشمگير و فراگير است؟
4- جام جهاني 2018 براي ما ايرانيان هم تجربهاي خاص بود. براي اولينبار دومين حضورمان را در اين تورنمنت مهم تجربه كرديم. براي اولينبار با 4 امتياز جام را ترك كرديم. قهرمان اروپا را متوقف كرديم و با بدشانسي به قهرمان اسبق جهان، مخوفترين تيم دنيا در دهه اخير، اسپانياي تيكيتاكا، باختيم. ولي واقعيت اين است كه برد و باخت و مساوي براي مردم ما در درجه دوم اهميت قرار داشت. همين كه در مهمترين آوردگاه جهاني حضور داشتيم و ديده ميشديم، همين كه پرتلاش و غرورانگيز بازي كرديم، همين كه جام را سرافكنده ترك نكرديم، كافي بود تا مردم ما به تيم ملي ايران افتخار كنند و حتي در شب شكستش احساس شكست نداشته باشند. حضور چشمگير ما ايرانيان در خيابانهاي شهرها پس از هر بازي تيم ملي، محصول ارضاي ميل مليمان به ديده شدن در عرصه جهاني بود. رضايت ما بابت داوري عليرضا فغاني در ديدار ردهبندي جام، شايد در كمتر كشوري نظير داشته باشد. بعيد است كه مردم آرژانتين بابت داوري پيمنتا در فينال جام جهاني، چنان خرسند شده باشند كه ما از حضور فغاني و كمكهايش در مسابقه ردهبندي خوشحال بوديم. آري، ما در جام جهاني ديده شديم ولي تحسين هم شديم و اين فرق داشت با بسياري از ديده شدنهاي ديگرمان در دهههاي اخير. جام جهاني مثل ضمير منير دوست نيست كه فقط جام جهاننما باشد، بلكه اگر ما هر دوره همت كنيم، جامي ايراننما هم خواهد بود. سنت حضور مداوم در جام جهاني، اگر در فوتبال ما بنا شود، شايد نيازي به وقوع معجزه نباشد براي اينكه ما نيز روزي نه چندان دور، در جمع چهار تيم نهايي جام جهاني باشيم. ما از حيث استعداد چيزي كمتر از كره جنوبي و ژاپن نداريم. فقط بايد مديريت علمي را به جاي مديريت غيرعلمي كنونيمان بنشانيم.