حسين ميرمحمد صادقي، سخنگوي پيشين قوه قضاييه:
رد صلاحيت سليقهاي مردم را بياعتماد ميكند
اصلاحطلبان اغلب معتقدند كه بيش از جريان رقيب از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت ميشوند. بر اساس چند تحقيق دانشگاهي هم كه روند رد صلاحيتها را بررسي كردهاند اين گزاره را تاييد ميكنند كه از مجلس چهارم به بعد اصلاحطلبان بيش از اصولگرايان در تيررس رد صلاحيت قرار دارند. به نظر شما آيا ميتوان اظهارنظرات اصلاحطلبان را دليلي براي رد صلاحيتشان دانست؟
البته من در مورد آمار اين رد صلاحيتها اطلاع دقيقي ندارم كه دقيقا چه سلايق سياسي بيشتر رد صلاحيت شدهاند اما چند نكته قابل تاكيد و تامل در مورد عملكرد شوراي نگهبان وجود دارد. به نظر من بايد تنوع نظرات در شوراي نگهبان بيش از آنچه هست باشد و واقعا در حدي باشد كه سلايق و عقايد مختلف ظهور و بروز داشته باشند. شوراي نگهبان هم در رد يا قبول صلاحيت افراد بايد با سعه صدر برخورد كند. اينگونه نباشد كه بر اساس اظهارنظري رد صلاحيت اتفاق افتد. اين نهاد نظارتي بايد ديد گسترده و وسيعي داشتهباشد و اصل بر اين باشد كه بالاخره افراد تاييد ميشوند مگر اينكه مشكلي از لحاظ اخلاقي و سياسي و اقتصادي داشتهباشند.
اصل اينكه بايد مرجعي صلاحيت افراد را براي كانديداتوري يا نامزدي پستي چون نمايندگي مجلس يا رياستجمهوري بررسي كند، در اين ترديدي نيست. گاهي ميبينيم كه در انتخابات رياستجمهوري بيش از هزار نفر شركت ميكنند و مصاحبههاي آنها اسباب مضحكه و مسخره مردم ميشود. طبعا اينكه همه اينها ثبتنام كنند و تاييد صلاحيت شوند و مردم با يك ليست هزار نفره مواجه شوند تا رييسجمهوري انتخاب كنند، اتفاق خوشايندي نيست. ضمن اينكه در قوانين هم مواردي همچون مدرك تحصيلي و... نام برده شده است كه بايد احراز شود و عليالاصول بايد سوابق كيفري و... بررسي شود اما در روند اين تشخيص بايد با سعه صدر برخورد كرد و با ديدگاهي مساوي با علايق سياسي مختلف مواجه شد.
فكر ميكنيد علت اينكه اصلاحطلبان در تيررس رد صلاحيت قرار دارند، چيست؟
البته اين صحبت را بايد آمار تاييد كند اما دو جور ميتوان تفسير كرد. از يك سو ممكن است اتفاقي شدهباشد و ديدگاه اصلاحطلبي دارند مشكلاتي داشتند كه موجب رد صلاحيت شده؛ اگر اين موضوع باعث رد صلاحيت شده كه نميتوان اشكالي وارد كرد اما اگر بناي شوراي نگهبان با توجه به سليقه حاكم بر اين نهاد نظارتي بر اين باشد كه افرادي كه ديدگاه اصلاحطلبي دارند رد صلاحيت كند و گروه مخالف را با سعه صدر ميپذيرد، اشتباه است كه بايد سلايق مختلف از سوي شوراي نگهبان پذيرفته شدهباشد.
اگر اين روند برخورد سليقهاي در مواردي صورت گيرد، چقدر خطرناك است؟
شوراي نگهبان نهادي است كه بيش از همه از آن انتظار ميرود كه نمايانگر سلايق سياسي مختلف باشد و اگر بنا باشد كه شوراي نگهبان دنبال يك خط سياسي خاص باشد مشكلات بزرگي ايجاد ميكند. يكي از اين مشكلات بياعتمادي مردم است، بياعتمادي به اينكه در انتخاباتي شركت ميكنند كه همه سلايق شركت داده نشدهاند. خطر دوم هم اين است كه مردم و جامعه را از حضور افراد و مديراني كه ميتوانند براي جامعه مفيد باشد محروم ميكند و اين افراد هميشه پشت درهاي شوراي نگهبان ميمانند. بنابراين اين دو خطر را بايد شوراي نگهبان در نظر داشتهباشد و از همين روي بايد اين نهاد نظارتي نگاهي گستردهتر داشتهباشد.
فكر ميكنيد نگاه سليقهاي در شوراي نگهبان چقدر ميتواند در راديكال شدن يك جريان تاثيرگذار باشد؟
عليالاصول بايد مرجعي براي احراز صلاحيت وجود داشتهباشد اما اگر در حد گسترده اصل بر رد صلاحيت مبني بر سلايق و علايق سياسي گروهي خاص باشد آن وقت باعث ميشود كه مبارزات و انتقادات نسبت به عملكردها به جاي اينكه در قالب راههاي دموكراتيك مثل انتخابات صورت پذيرد از راههايي غيردموكراتيك كه قابل تاييد نيست، انجام شود. در واقع برخوردها تند ميشود. بايد همه سلايق مختلف را در چارچوب نظام ببينيم تا رقابتهاي سياسي شكل گيرد.
مدتي قبل بحث مذاكره با شوراي نگهبان از سوي اصلاحطلبان مطرح شد تا با تشكيل جلساتي موانع موجود بر سر راه احراز صلاحيت براشتهشود. با توجه به ساختار و تركيب اين نهاد نظارتي چقدر اين راهكار را موثر ميدانيد؟
اگر چنين مشكلي وجود داشتهباشد طبعا مذاكره و صحبت در صحنه سياسي بهترين راه براي رفع سوءتفاهمها بوده است. اصلاحطلبان ميتوانند در عمل نشان دهند به نظام پايبند هستند و قطعا سوءتفاهمها با مذاكره حل و فصل شود.