• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4143 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۳ مرداد

شاملو در يك قاب

زندگي همين است

شميم شهلا

 

 

اصولا عكس‌ها براي ما حالتي از اندوه، زمان از دست رفته و نوستالژيك را دارند كه اين عكس (احمد شاملو) نيز شامل اين حس و حالت است. انگاري عكس در نوعي اندوه پوشيده شده است. گاهي يك سوژه زيبا يا مي‌توان گفت يك سوژه محبوب و قابل احترام ممكن است درگير احساساتي اندوه بار شود و اين اندوه در عكس بسط پيدا مي‌كند. عكس‌ها يادآور مرگند و مي‌توان عكس گرفتن را نوعي مشاركت در ميرايي، آسيب‌پذيري سوژه در نظر گرفت و تمامي عكس‌ها دقيقا در پي بيان اين مفهوم هستند كه زمان فرار است. ما در خلال اين عكس به خصوصي‌ترين و ناراحت‌كننده‌ترين شكل واقعيت پا به سن گذاشته احمد شاملو دست پيدا مي‌كنيم. در واقع نگريستن به عكس قديمي از كسي كه مي‌شناسيم در حكم اين احساس است كه عكس‌ها آدم‌ها را در حالي نشان مي‌دهند كه در يك سن خاصي از زندگي‌شان بوده‌اند و آدم‌ها و اشيايي كه در فضاي عكس جمع شده‌اند لحظه‌اي پس از آن ديگر در آنجا نبوده‌اند. نشستن احمد شاملو روي صندلي چرخدار و نگاه او به جايي نامعلوم و نحوه قرار‌گيري صندلي در آن اتاق ممكن است بعد از گرفتن عكس به طور كامل تغيير كرده باشد. عكس‌ها به‌طور كلي و اين عكس به طور اخص بيانگر معصوميت و آسيب‌پذيري زندگي‌هايي هستند كه به سوي نابودي حركت مي‌كنند و اين پيوند ميان عكاسي و مرگ در اكثر عكس‌هايي كه چهره‌هاي انساني را نشان مي‌دهند، هويدا است. مي‌توان در اين عكس اندوه و غم فضا را ناشي از رنگ سياه و سفيدي دانست كه عكاس آن را انتخاب كرده است. در عكس سياه و سفيد روي سوژه بيشتر تمركز مي‌شود و حس رمز‌آميز بودن فضا بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. از طرفي اين رنگ نشان‌دهنده قدمت، تاريخ و گذشته سوژه و عكس است و مخاطب با گذشته سوژه (احمد شاملو) بيشتر ارتباط برقرار مي‌كند و با آن درگير مي‌شود. در ابتداي نوشته به اين موضوع اشاره كرديم كه عكس‌ها روايت‌كننده يك داستان هستند كه مي‌توان گفت عكس سياه و سفيد خاصيت داستان گويي بيشتري دارد.

اما در اين عكس وسايل و لوازمي هم كه ديده مي‌شوند ولو كم يا با فاصله دور از نگاه عكاس ولي مي‌شود در مورد آنها نوشت كه چه جايگاهي در زندگي شاملو و چه جايگاهي در عكس گرفته شده داشتند و دارند. اين وسايل مي‌تواند آرمان انساني را تداعي كند كه در اين اشيا تكثير شده‌اند. در واقع مي‌توان گفت اين اشيا در اين خانه معناي نمادين دارند و اگر در مكان يا زمان ديگري آنها را ببينيم ديگر آن هويت سابق را ندارند. در رابطه با معناي نمادين اشيا در عكس مي‌توان اشاره كرد كه عينك خاص احمد شاملو كه با خود شاملو هويت داشت و با تغيير زمان و مكان اين عينك و وسايلي نظير آن، ديگر معناي سابق را ندارند. چون اين وسايل با شخص تعريف مي‌شوند، با شخص ديده شده‌اند و با شخص همراه بوده‌اند و با اندكي تغيير تمام آنها نيز دگرگون مي‌شوند. مي‌توان گفت عكاس براي ايجاد مفهوم يا حس مورد نظر خود از طريق اين عكس، علاوه بر تمركز اصلي بر سوژه يعني (احمد شاملو) از طريق نشان دادن محو يا جزيي وسايل مربوط به سوژه نيز عمل كرده است. انگار اين وسائل در بهتر منتقل شدن فضاي اندوهبار و غمگين عكس و نگاه آرا و پر صلابت شاملو بي‌تاثير نبوده‌اند و هر كدام در جايگاه و موقعيت خود توانسته‌اند با اهميت ديده بشوند نظير صندلي يا عينكي كه بر چشم شاملو است.

عنصر يا عامل اصلي ايجاد‌كننده چنين فضاي رازآلود و اندوهبار و در عين حال تحسين برانگيز عكس، حضور خود احمد شاملو و نوع فيگور يا نشستن او بر روي صندلي است. به عنوان مخاطب اين عكس نمي‌دانم اين نوع نشستن و نگاه كردن سوژه حاصل فكر يا ايده عكاس بوده يا عكاس بداهه اين تصوير را ثبت كرده است. اما براي ما مخاطبان اين نوع نشستن و دست چپ را بلند كردن و نگاه به روبه‌رو و جايي نامعلوم قابل توجه و كنجكاوي است. نگاه شاملو به روبرو را مي‌توان حاكي از نظر و عقيده او به زندگي دانست كه زندگي موقت است و بايد به دنبال جاودانگي در جايي ديگر بود، كه زندگي همين است. همين قدر كوتاه و اگر مرگ نبود قطعا همين زندگي موقت هم معنا پيدا نمي‌كرد. مي‌توان نگاه شاملو را چنين تعبير كرد كه او به دنبال جاودانگي و ابديت است. نگاه شاملو به روبه‌رو است به جايي كه براي ما بيننده‌ها نامشخص و مبهم است و مي‌توان آن را آينده توصيف كرد. شاملو مي‌داند كه گذشته وآينده چه مي‌شود به خاطر همين نگاهش آرام است و انگار خود او در آن فضا، در آن لحظه نيست. مثل وقت‌هايي كه جسم‌مان در جايي ثابت است اما فكر و روياهاي‌مان درحال پرواز به ناكجاها هستند. حالت حضوري شاملو در عكس نيز چنين است. جسم او در آن اتاق با تمام عناصر حضور دارد اما فكر، نگاه يا حتي اميدهايي او در جاي ديگري است و اين تناقض و كنتراستي است كه عكاس آن را خلق كرده است. انتخاب سياه و سفيد او براي عكس كه حاكي از اندوه، از نگاه به گذشته است و از طرفي ثبت كردن عكسي از كسي كه نگاهش رو به جلو و آينده است.

از نكات جالب اين عكس، حضور عكاس در فضايي بيرون از اتاق است. عكاس نه از روبه‌رو و نه از نزديك پرتره سوژه را ثبت نكرده است. بيشتر به نظر مي‌رسد كه عكاس با حالتي مستندنگاري و ناگهاني از سوژه عكس بگيرد. همچنين مي‌توان گفت عكاس قصد داشته وارد فضاي خصوصي شاملو نشود و آن فضاي پرابهت و سنگين و رمزآميز را نشكند و تغييري در آن ايجاد نكند چرا كه اگر عكاس در اتاق حضور داشت اين حس تلقي نمي‌شد كه شايد عكس ناگهاني گرفته شده و آن نگاه احمد شاملو هم تغيير مي‌كرد. بنابراين اين بهترين تصميم عكاس بوده است كه خلوت احمد شاملو را نشكند و از فضايي دورتر چنين تصوير قابل تامل و قابل تقديري را خلق كند.

عكاسي تنها زباني است كه در تمام دنيا فهميده مي‌شود و با ارتباط برقرار كردن ميان فرهنگ‌ها و ملت‌هاي مختلف زباني مشترك پيدا كرده است. عكاسي مستقل از هر اتفاقي، شكل حقيقي زندگي را بازتاب مي‌دهد و امكان آن را فراهم مي‌سازد كه در بيم‌ها و اميدها، شادي‌هاي ديگران شريك شويم و عكاسي با زمان گره خورده است يعني زماني كه واقعيت در آنجا بوده از طريق عكس براي‌مان زنده مي‌شود1. عكس احمد شاملو با زمان گره خورده است. اين عكس براي‌مان جالب است چون شاهد زماني هستيم كه شاملو در آن حضور داشته، زماني كه ثبت شده و ديگر برگشت پذير نيست. با ديدن عكس درگير اين مي‌شويم كه در اين زمان و اين مكان خاص احمد شاملو به چه چيزي فكر مي‌كرده، آيا در حال خلق كردن شعر و اتفاق تازه‌اي بوده است؟ آيا آن زمان برايش خوشايند بوده است؟ و سوالاتي از اين قبيل كه براي ما مخاطبان جالب توجه خواهد بود. جهان بايد مرهون و مديون عكاس‌ها باشد كه با وجود چنين افرادي ما مردم از هر اتفاقي آگاه مي‌شويم چه آن اتفاق مربوط به زمان گذشته باشد و چه در زمان حال و حتي گاهي زمان آينده. عكاس تمام رخدادهاي مهم و با اهميت و كلي يا بي‌اهميت و جزيي را ثبت مي‌كند و ما با گذشت مدت زماني وقتي به آنها مي‌نگريم متوجه مي‌شويم چقدر از زمان، از محيط پيرامون‌مان از ديدن و نگاه كردن غافل شده‌ايم و چه خوب كه عكاس‌ها هستند تا اين غفلت‌ها تبديل به حسرت نشوند. اما عكاس‌ها هم بايد مديون دوربين باشند. دوربين در زيبا كردن جهان با چنان موقعيتي همراه بوده و هست كه نه جهان بلكه عكس‌ها را به معياري براي زيبايي تبديل كرده است. دوربين عامل اصلي ثبت كردن بديهيات زندگي است و همين دوربين باعث تربيت آدم‌هايي براي عكاسي شده است. دوربين و عكاس هر دو باعث خلق تصويري مي‌شوند كه براي هر كسي معنا و مفهومي متفاوت دارد. هر بيننده زماني كه مخاطب يك عكس مي‌شود نوعي متفاوت به آن نگاه مي‌كند كه مي‌تواند اين نگاه سطحي و كلي باشد. مي‌تواند اين نگاه جزيي و مفهومي باشد و مي‌تواند نگاهي همراه با رسيدن به جهان هنرمند باشد يا حتي مي‌تواند نگاهي مفرحانه باشد كه تمام اين زوايا و ديدگاه‌ها بستگي به عكسي دارد كه ثبت شده است. چون براي بعضي از عكس‌ها چاره جز يك نگاه سطحي نگر نيست اما براي بعضي از عكس‌ها مي‌توان مقاله، شعر، داستان يا حتي فيلم نامه نوشت. اثر مهرداد اسكويي در اين دسته قرار مي‌گيرد كه بايد در آن به دنبال مفهوم و معناي خاصي بود و تمام جزييات در عكس را بررسي كرد.

 

1- درباره عكاسي. سوزان سانتاگ. مجيد اخگر. 1397

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون