• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4149 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۰ مرداد

«كاري» بايد كرد

سيدمحمد بهشتي

اوضاع خوبي نيست. شايد از اين هم بدتر شود. هر روز كه بيدار مي‌شويم احساس مي‌كنيم تنها كاري كه از دستمان برمي‌آيد اين است كه ببينيم ارز و سكه چقدر گران‌تر شده. در كوچه و خيابان دايم خبر بد است كه دهان به دهان مي‌گردد. بهاي خبر خوش از ارز و طلا بيشتر شده، متقابلا حال ناخوش جامعه است كه ارزان شده. تك‌تك ما متقاعد شده‌ايم كه برگرداندن اوضاع به حالت عادي از عهده ما خارج است. ابعاد اين فاجعه آنقدر بزرگ است كه شايد معدودي از بلندپايه‌ترين مقامات چون رييس دولت، رييس قوه قضاييه، رييس بانك مركزي و... را قادر به تغيير شرايط مي‌پنداريم. در عين حال نااميديم از آنان كه مي‌توانند، چاره‌اي بينديشند.

در اين ميان همايون شجريان اعلام كرده كه قصد دارد حداقل كاري كه از دستش برمي‌آيد بكند؛ بي‌هيچ چشمداشتي براي مردم بخواند. البته اينكار قيمت سكه و دلار را پايين نمي‌آورد، بازار كسب و كار را رونق نمي‌بخشد، ركود اقتصادي را درمان نمي‌كند و برجام را نجات نمي‌دهد، از همه مهم‌تر اينكه گردن‌كشي‌هاي ترامپ را مهار نمي‌كند. پس اين تصميمش چه فايده‌اي دارد؛ نخست اينكه او تلويحا اعلام كرده كه براي تغيير شرايط نبايد منتظر كسي شويم، و هر كدام بايد دست به «كاري» شويم. اما اقدام او بي‌چشمداشت و سوداگري‌اي است و اين يعني نه «خودش» كه يكسره «ديگران» و در واقع بدحالي جامعه را نشانه گرفته است. او كه نمي‌تواند بازار كسب و كار را رونق دهد عزم كرده كه بازار احوال خوش را رونق دهد و با وجود گران شدن ارز و سكه، قيمت خبر خوب را پايين بياورد. خيلي هم ساده و بي‌مقدمات دست به كار شده. به ترتيبي كه شايد كسي نباشد كه به قياس سبك و سياقي كه او دست به كار شده، كاري از دستش برنيايد؛ از مغازه‌دار بگيريم تا راننده تاكسي، معلمي ساده، و حتي خانمي خانه‌دار همه و همه قادرند «كاري بكنند»، چكار؟ حال نزديك‌ترين كسان‌شان را بهتر كنند و وجودشان تبديل به خبر خوش شود براي ديگري؛ اين ديگري زماني همسايه‌اي است، گاهي مسافري است و گاهي راننده‌اي، وقتي خريداري است يا فروشنده‌اي، مستاجري است يا صاحبخانه‌اي، كارگري است يا كارفرمايي.

شك نيست كه قيمت ارز براي همايون شجريان نيز بالا رفته و درهاي اميدش بسته شده ولي او منتظر باز شدن درهاي اميد از بيرون نيست. چه او فهميده كه در اميد از درون گشوده مي‌شود. گويي اين نداي حافظ به گوشش رسيده كه: «شهر خاليست ز عشاق بود كز طرفي/ مردي از خويش برون‌ آيد و كاري بكند». من به سهم خود از همايون شجريان دعوت مي‌كنم كه او اين شعر حافظ را به گوش همه شهر برساند و همه را به عاشقي و بيرون آمدن از «خويش» دعوت كند. بر همه است كه «كاري» كنند كه حال جامعه خوب شود و بازار اميد رونق بگيرد. چون فقط در اين صورت است كه كسب و كار رونق مي‌گيرد، التهاب بازار ارز خاموش مي‌شود، خبر خوب ارزان مي‌شود و حال بد گران. در اين‌صورت گويي راز اين بيت حافظ گشوده خواهد شد و بر همه آشكار مي‌شود كه البته فساد، خشكسالي، ركود و... مشكلاتي است واقعي، ولي وقتي اينها با نااميدي ما همراه مي‌شود مهلك‌تر است. متقابلا باطل‌السحر اين گره كور اميدواري است. اميدواري از فرد فرد اهل جامعه به كل جامعه تزريق مي‌شود. همه مستمسك‌هاي اميدوار كردن جامعه اعم از «محبت»، «الفت» و «ابراز نگراني» روي به «ديگري» دارد. آنوقت پيدا خواهد شد كه شايد آنچه بازار ارز را ملتهب‌تر كرده نگران «خود» بودن است و تنها راه‌حلش نگران «ديگري» شدن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون