متياس «چاتو»، فرمانده اسكادران 119 نيرويهوايي و يكي از بهترين خلبانهاي نيرويهوايي در آن زمان، براي اين ماموريت دراماتيك (زدن هواپيماي حامل فرماندهان نظامي مصر) انتخاب شده بود. در ساعت 8 بعدازظهر، سيگنيت، نيروي هوايي را مطلع ساخت كه فقط يكي از دو ايلوشين مصري برخاسته است. سيگنيت هنوز معتقد بود كه تمامي افسران مصري درون هواپيما هستند. عمليات خروس بهجريان افتاد.
چاتو همراه با كمك راهنوردش ايلياشوف «شيوي بروش» به درون جتام ك 13 پريدند و بلند شدند. شبي كاملا سياه بود؛ آنقدر سياه كه حتي افق هم تقريبا در سياهي محو ميشد.
چاتو ده هزار پا اوج گرفت و در همان ارتفاع ثابت ماند. رادار از نزديك شدن يك هواپيما خبر داد. شيوي از دستگاه مخابراتي خود ميگفت، «تماس، تماس، تماس! ساعت 2، سه مايل به جلو. به سمت ساعت 3 رفت. ساعت چهار. به سمت راست بپيچ. خيلي سريع داري نزديك ميشي!»
چاتو در برابر آسمان سياه، آتشهاي نارنجي كوچكي را ديد كه از لوله اگزوزهاي ايلوشين به بيرون پرتاب ميشد. او به كنترل زميني گزارش داد، «تماس چشمي برقرار شد.»
دان تولوفسكي، فرمانده نيرو كه در مركز كنترل نشسته بود گفت، «من شناسايي مثبت هواپيما را ميخواهم. فهميدي، مثبت. ترديد نكن.»
چاتو اندكي به سمت چپ چرخيد تا اينكه بتواند روشنايي پنجرههاي بخش مسافران را ببيند. پنجرههاي كابين خلبان بزرگتر از ديگر پنجرهها بود. چاتو فكر كرد كه اين يك شناسايي مثبت است .فقط يك ايلوشين پنجرههايي مثل آن دارد. او همچنين متوجه شد كه عدهاي در بونيفورم ارتش در ميان صندليها راه ميروند.
او گفت، «شناسايي تاييد شد.»
تولوفسكي پاسخ داد، «اجازه آتش داري. فقط اگر هيچ ترديدي نداري.» گلولههايي از مسلسلهاي 20ميليمتري جت به سمت دماغه هواپيما شليك شد. چاتو ناگهان بهخاطر يك اشعه درخشان غيرمنتظره كور شد: كسي از نيروهاي خدمه زميني كه سعي ميكرد كمك كند، رسامي را خشابگذاري كرد و به سمت مسلسلها شليك كرد اما فلاشهاي رسام در تاريكي مطلق ديد او را گرفت.
چاتو توانست بينايياش را باز يابد. او آتشي در آسمان ديد. چاتو به كنترل زميني گفت، «زديمش. موتور چپ آتش گرفته و به نظر مياد كه يك دايره كوچك است چون همهچيز تاريك است.»
تولوفسكي از چاتو كه همچنان سعي ميكرد هواپيمايش را از چرخش خارج كند پرسيد، «برخوردش را ديدي؟»
چاتو جواب داد، «برخورد، تاييد ميشود.»
چاتو هواپيمايش را همراه با دود روي باند نشاند و مورد استقبال رييس ستاد ارتش، موشه دايان و ژنرال تولوفسكي كه به او خبر داد كه در آخرين لحظات عامر به ظاهر تصميم گرفته كه منتظر هواپيماي دوم باشد، قرار گرفت.
چاتو گفت، «اگر زمان باشد سوختگيري ميكنيم و دوباره پرواز ميكنيم.»
دايان پاسخ داد، «ما آن را بررسي كرديم اما به اين نتيجه رسيد كه ماجرا مشخص ميشود و منابع اطلاعاتي ما هم لو ميروند. ما تصميم گرفتيم كه عامر بماند. با اين حساب، لحظهاي كه شما ژنرالهاي ارتش مصر را زديد نيمي از جنگ را بردهايد. بگذار براي نيمه دوم شرابي بنوشم.»
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.