روشنفكري براي زمانه خويش
عبدالجبار كاكايي
در مواجهه با جلال آلاحمد و طرفداران و دشمنانش با دو گروه روبهرو هستيم. گروه طرفداران كه جلال، آثار و انديشههايش را ستايش ميكنند و معتقدند كه ميشود از انديشههاي او براي اين روزها كپيبرداري كرد. البته گروه دومي هم است. گروه مخالفان جلال كه حتي گاهي او را متحجر ميخوانند و انديشههايش را مورد تمسخر قرار ميدهند و نفي ميكنند. اما واقعيت اين است كه هر دو گروه در اشتباه هستند. نه طرفداري محض از جلال در اين روزگار درست است و نه دشمني با او. در واقع در مواجهه با جلال و نگاه به او و آثارش، بايد يك دسته سوم را هم اضافه كنيم. گروه سومي كه جلال را در دوره زماني خودش بررسي و تحسين ميكنند. طرفداران واقعي جلال كساني هستند كه اين نويسنده و روشنفكر را با توجه به روح زمانهاش ميشناسند و مواضع سياسي او، اعتقاداتش و تعهد اجتماعي او را در روزگار خودش ميسنجند. جلال آلاحمد به روح زمانه خود پاسخ مثبت داد و در روزگاري كه سايه و سنگيني جريان چپ به عالم روشنفكري ما ورود پيدا كرده بود، توانست گرايش معنوي خود را حفظ كند و به نياز زمانه خود پاسخ دهد. جلال در زمره روشنفكران هايدگري بود و جذب مدرنيته نشد و براي نجات از خرافهپرستي و گرفتاري جامعه خويش تلاش كرد. از اين منظر اگر بخواهيم جلال را با چهرهاي مقايسه كنيم، ميتوانيم بگوييم همان مسيري را ادامه داد كه نيما آغاز كرده بود. آثار جلال نشانهاي واضح از تعهد اجتماعي، نگاه معنوي، نفرت از خرافهپرستي است و در عينحال تلاش ميكرد تا با نوعي از تجددگرايي لعابي و سطحي مبارزه كند. راهكارها و الگوهاي فكري جلال با توجه به زمانهاش پاسخي مثبت از جامعه زمانهاش گرفت و همين كافي است تا او را يك شخصيت بزرگ فرهنگي بدانيم كه در زمانه خودش موثر بود. همين براي شناخت جلال آلاحمد كافي است.