• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4198 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۱ مهر

بازتوليد تئاتر و بلاهايي كه محمد يعقوبي كشيد

امير پوريا

اواسط دهه 70، زنده‌ياد حميد قنبري در جلسه پرسش و پاسخي بعد از نمايش فيلم «لات جوانمرد» (مجيد محسني، ١٣٣٧) كنارم نشسته بود. براي حضار كه ممكن بود قديمي‌ترها را كم بشناسند، در معرفي او كه تنها بازيگر زنده و حاضر فيلم در آن زمان بود، به بخش‌هاي مهم فعاليت‌هايش اشاره كردم. طبعا در اين بين از دوبله درخشان او به جاي جري لوئيس در تمام فيلم‌هاي اين كمدين امريكايي نيز ياد كردم و حضار از اين ماجرا به وجد آمدند. آقاي قنبري وقتي شروع به صحبت كرد، به‌شدت به حضار تاخت كه چرا او را از تئاترهاي دهه سي نمي‌شناسند و به جايش با دوبله جري لوئيس كه خودش معتقد بود ارزش هنري چنداني نداشته، مي‌شناسند. اما افزون بر اينكه نمك اندك جري‌لوئيس با دوبله آقاي قنبري افزايش شديد پيدا مي‌كرد، يك نكته كلي و تاريخي هم در بي‌تقصيري آن حضار طفلكي، وجود داشت: تئاتر تمام جاذبه‌اش را از اجراي زنده مي‌گيرد و از همين بابت، فيلم ضبط شده يك اجراي صحنه‌اي، هرگز جاي تماشاي خود آن اجرا را نمي‌گيرد. اما در همين امتداد، اجراي تئاتر فقط در ياد هم‌نسلان هنرمند مي‌ماند و بديهي است كه نسل‌هاي بعدي، هيچ كدام از عوامل يك نمايش مهم را نمي‌شناسند مگر بابت كارهاي آنان در عرصه‌هاي ديگر هنرهاي نمايشي و تصويري. به اين معنا، با آنكه حكم بي رحمانه‌اي به چشم مي‌آيد، اجراي تئاتر، هنري ميراست.

اما تنها كسي كه از هر اثر نمايشي به جا و به ياد مي‌ماند، نمايشنامه نويس است. بقاي او تا انتهاي تاريخ، به قوت و كيفيت و خلاقيت متني كه نوشته، بستگي دارد. در نتيجه، نسل‌هاي بعدي مدام نياز دارند كه اجراهاي تازه‌اي از متن‌هاي نمايشي قديم‌تر ببينند. امري تا اين حد روشن و قابل درك، دهه‌ها در ايران محل مناقشه بود. اجراهاي مجدد و چندين باره از متون نمايشي كلاسيك يا آبسورد غربي يا روسي، به نظر هيچ كس ايرادي نداشت اما اگر كارگرداني مي‌خواست يك متن نمايشي ايراني را كه چند سال پيش اجرا شده بود، بار ديگر روي صحنه ببرد، از مراحل دريافت مجوز و گرفتن سالن تا نقدهاي بعد از اجرايي كه به سختي ممكن مي‌شد، با مقاومت‌هاي فراوان روبه‌رو بود.

اين حكم بي‌استدلال كه نمايشنامه ايراني معاصر نبايد دوباره اجرا شود، خوشبختانه و به تدريج حالا ديگر به كلي بي‌اعتبار شده است. همين روزها كه اين يادداشت را مي‌خوانيد، اجراهايي از دو متن «دل سگ» نوشته محمد يعقوبي (براساس رمان بولگاكف) و «تجربه‌هاي اخير» نوشته اميررضا كوهستاني توسط دو خانم كارگردان روي صحنه است و احسان گودرزي متن مونولوگ عجيب خود «مثل شلوار جين آبي» را بار ديگر اجرا مي‌كند. اما كمتر از يك دهه پيش، در سال‌هاي اوليه همين دهه ١٣٩۰ محمد يعقوبي كه براي يادآوري رنج مردمان شهرنشين در زمان موشكباران جنگ، متن «زمستان ۶۶» خود را دوباره و بعد از سال‌ها روي صحنه برد يا اعلام كرد كه قصد بازتوليد «خشكسالي و دروغ» را دارد، با برخوردهاي تند اهالي تئاتر مواجه شد. خيلي‌ها اين كار را سوءاستفاده تلقي كردند و برخي آن را نشاني از اين دانستند كه كفگير نويسنده، به ته ِ ديگ خورده است!

ارجاع به كوشش‌ها و مصاحبه‌هاي پردردسر يعقوبي در آن سال‌ها، از اين زاويه مهم است كه به ياد آوريم مسيرهاي هموارشده كنوني، نخست چه راه سنگلاخي بوده و با چه مرارتي موفق به تغيير تفكر سنتي شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون