• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4272 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۲ دي

دروغ يا فريب

سيدعلي ميرفتاح

در سال دو‌ هزار و هفده، خاطرتان باشد، جان بولتون در جمع مجاهدين خلق پيش‌بيني كرد كه «تا قبل از سال دوهزار و نوزده رژيم ايران را ساقط مي‌كنيم و با هم در تهران جشن مي‌گيريم». حضار بلند شدند و براي سخنران كف مرتب و طولاني زدند تا طنين اين پيش‌بيني را چند ‌برابر كنند. اما آيا واقعا بازمانده‌هاي اشرف تا اين حد خوش‌خيال بودند كه وعده جان بولتون را باور كنند و دل به آرزوانديشي‌هاي او بدهند؟ بقيه‌السيف رجوي در طول اين ساليان آنقدر سرشان به سنگ خورده و آنقدر طعم تلخ ناكامي را چشيده‌اند كه گرفتار افسردگي مزمن شده‌اند و بعيد است كاري از دست‌شان برآيد. لااقل بدنه آنها عامليت خود را در عرصه سياسي از دست داده است. گاهي كه بعضي شبكه‌هاي خبري، صدا و تصوير اين بيچاره‌ها را نشان مي‌دهد، افسردگي و تلخكامي و نااميدي از سر و روي‌شان مي‌بارد. اينها سال‌هاي متمادي است كه آرزوها را در دل كشته‌اند و راه ورود خيالات را به ذهن و ضميرشان سد كرده‌اند. پس اينها كه به احترام جان‌ بولتون ايستادند و برايش هورا كشيدند، چه كساني بودند؟

در كنگره دوهزار و هجده رقباي مجاهدين لو دادند كه تعدادي روس و لهستاني و فرانسوي و آواره‌هاي خياباني را با پول و لباس و غذاي گرم خريده‌اند تا چند ساعتي هورا بكشند و دست بزنند و بادكنك هوا كنند. بني‌صدر با اسم و آدرس توضيح داد اين جماعتي كه پاي خيالبافي اعوان و انصار رجوي نشسته‌اند حتي يك كلمه از حرف‌هاي آنها را نفهميده‌اند. آنها نه‌‌تنها براي حضور در مراسم مزد گرفته بودند بلكه براي دست زدن طولاني مدت و ابراز شادي هم علاوه مزد گرفتند. اما آيا جان بولتون هم پول گرفته بود؟ جان‌ بولتون گفته مي‌شود با منافقين سر و سر مالي دارد اما سوال اين است كه آيا او براي ساختن تصوير وهمي از جشن در تهران، مثل حضار مزد گرفته؟ اين مرد سبيل‌پهن، قيافه‌اش به آدم‌هاي باهوش و عاقل نمي‌خورد. حرف زدنش هم گواهي نمي‌دهد كه سياستمداري زيرك و باتجربه است. مع‌ذلك بعيد است، نداند و نفهمد كه تحقق چنين وعده‌اي محال است. در عالم سياست كسي چنين پيش‌بيني‌هاي دقيق و كوتاه‌مدتي نمي‌كند. درباره دهه‌هاي بعد يا قرن‌هاي آينده سياستمداران حرف‌هايي مي‌زنند اما فقط بي‌پرواها و هوچي‌ها هستند كه حرف‌هاي پيشكي‌شان را در بوق و كرنا مي‌كنند. اما به نظرم جاي تامل دارد كه از خود بپرسيم، مخاطب سخن بولتون چه كسي بوده است؟ او روي چه حسابي ملاحظه اعتبار حقيقي و حقوقي خود را نكرده و وعده دروغ داده؟ بعد از جلسه كذا، كاخ سفيد البته تغيير مختصري در روشش داد و بازمانده‌هاي پهلوي را به جاي مريم رجوي نشاند. يك‌باره سلطنت‌طلب‌ها با خوش‌خيالي و پيش‌بيني‌هاي عاجل به ميدان آمدند و در جذب حمايت امريكا و آل‌سعود از مجاهدين جلو افتادند: شبكه‌هاي تلويزيوني زدند، تور دور اروپا گذاشتند، به گوشي‌هاي موبايل فارسي‌زبان‌ها راه يافتند و حرف از تغيير در چند ماه آينده زدند. چرا؟ آيا آنقدر از مرحله پرتند كه از واقعيت دنيا خبر ندارند؟ آيا با تكرار خوش‌خيالي خود مي‌خواهند بيش از پيش دل كارفرماي امريكايي- سعودي خود را به دست بياورند؟ گوش ما ايراني‌ها در طول 40 سال گذشته از چنين پيش‌بيني‌ها و آرزوانديشي‌هايي پر است. از صبح بعد از بيست و دوم بهمن شنيده‌ايم كه «اينها 4 ماه ديگر نروند 6 ماه ديگر حتما مي‌روند». اوايل انقلاب تبديل به جوك و مسخره شده بود كه «اينها كي‌ مي‌روند؟» و بعضي از مسوولان كشور در دورهمي‌هاي خود به ريش شترهايي كه در خواب پنبه‌دانه مي‌خورند، مي‌خنديدند. اوايل اين پيش‌بيني‌ها را مي‌شد به حساب خوش‌خيالي و آرزوانديشي گذاشت. مي‌گفتند كه بعضي از طاغوتي‌ها به اميد برگشت دل‌شان نمي‌آيد، چمدان‌هايشان را باز كنند. بعضي‌هايشان خانه نمي‌خريدند، سر كار نمي‌رفتند، بيشتر زانوي غم بغل مي‌كردند به اين اميد كه دولت غروب كرده‌شان يك ‌بار ديگر طلوع كند اما نكرد. يكي از اين ضدانقلاب‌ها چند سال پيش براي رفيقش كه كماكان جوش و خروش برگشتن به قدرت داشت، نوشته بود«برو ‌اي گداي مسكين و دري دگر طلب كن/ كه هزار بار گفتي و نيامدت جوابي». راست مي‌گفت. در طول اين 40 سال همه رقم براندازي به ميدان آمد اما جوابي نگرفت و رفت. حالا چه شده كه يك‌باره شوق خيابان‌هاي تهران و كوچه پس‌كوچه‌هاي تجريش و كبابي‌هاي سرپل به جان سلطنت‌طلب‌هاي بي‌خبر از همه‌‌جا افتاده و مي‌خواهند گوي سبقت را از رقباي بخت‌برگشته خود بربايند و خود را به بولتون و ترامپ و پمپئو بيشتر بچسبانند و همان پيش‌بيني‌هاي دروغي را تكرار كنند؟ آيا اينها بعد از 40 سال به صرافت مبارزه افتاده‌اند؟ آيا مغناطيس قدرت مي‌تواند آنها را از دنياي كوچكي كه در امريكا و اروپا ساخته‌اند، جدا كند و وارد معركه‌شان كند؟ حناي وليعهد حقيقت اين است كه نه براي ضدانقلاب‌ها كه حتي براي سلطنت‌طلب‌ها هم رنگ ندارد. اما پول هميشه و همه‌‌جا رنگي دارد كه چشم‌ها را خيره مي‌كند و دل‌ها را مي‌فريبد. زر بر سر فولاد نهي نرم شود. وقتي پول به ميان بيايد، نوشابه اميري با سابقه چپ به حضور شاهزاده شرفياب مي‌شود و دم به دم آرزوانديشي‌اش مي‌دهد. هوشنگ اسدي و دست‌اندركاران تلويزيون ايران اينترنشنال بعيد است در جنم رضا پهلوي نور رستگاري ديده باشند، اما وليعهد و بولتون و تركي فيصل كيلويي چندند؟ موضوع پول است كه نبايد به دست رقبا بيفتد. اينها انگيزه مالي دارند، يحتمل از قدرت هم بدشان نيايد اما آيا كارشناسان سيا و پنتاگون مغز خر خورده‌اند كه نفهمند كل اين ماجرا جعلي و فيك است؟ نكند بولتون خودش هم دروغ خودش را باور كرده باشد؟ بر فرض كه بولتون باور كند آيا ترامپ هم باور مي‌كند؟ بن‌سلمان چطور؟

در اينكه مسوولان امريكايي حرف بي‌صاحب مي‌زنند، ترديدي نيست. بهترين دليل اينكه تاكنون هر چه رشته‌اند جلوي چشم ما پنبه شده. لااقل همه آن وعده وعيدهايي كه دادند عين يخ زير آفتاب تابستان آب شد و هوا رفت. دو هزار و نوزده هم رسيد اما آنها خدا را شكر نرسيدند. اين نرسيدن دو حالت بيشتر ندارد. يكي اينكه امريكا توخالي است، جان بولتون گواهي است، دوم اينكه قضيه چيز ديگري است و امريكايي‌ها با علم كردن مجاهدين، بعدش هم با به ميدان آوردن سلطنت‌طلب‌هاي شاخ شكسته دنبال چيز ديگري هستند. پسر شاه مخلوع ايران حتي به اندازه يك‌صدم منافقين زور و قوه ندارد. آنها اگرچه امروز در پيله افسردگي فرو رفته‌اند اما روزگاري در شرارت بي‌همتا بودند و با نفوذي كه اين ‌طرف و آن ‌طرف داشتند، آسيب‌هايي گاه غيرقابل جبران به ايران زدند. مع‌ذلك كاري را كه مي‌خواستند، پيش نبردند و امروز كارشان به اينجا رسيده كه با پول آدم مي‌آورند و كنگره نمايشي برگزار كنند. سلطنت‌طلب‌ها كه حتي توان همين كار را هم ندارند. آنها طي اين 4 دهه آنقدر گرفتار فساد و دعواهاي خانوادگي و رقابت‌هاي قديمي‌ بوده‌اند كه نتوانسته‌اند، تصويري واقعي از ايران امروز به دست بياورند. هنوز هم وقتي دور هم مي‌نشينند بحثشان اين است كه بختيار مقصر بوده يا قره‌باغي يا هويدا يا علم؟ با اين حال بايد بپرسيم كه امريكا چه اميدي به آنها بسته و با كشاندن آنها به عرصه اينترتينمنت (سرگرمي) چه سودايي در سر دارد؟ از سعودي‌ها هم بايد بپرسيم كه با چه انگيزه و محاسبه‌اي پول بي‌زبان‌شان را دارند به حساب خوش‌خيالي دروغ مي‌ريزند. در اينجا بحث زياد است و نبايد ساده عبور كنيم و با تحقير اين گروه خطرشان را جدي نگيريم. بايد دقت كنيم و بفهميم كه امريكا از كنار اين دروغ‌ها به كجا مي‌خواهد برسد. تفصيل اين بحث بماند براي بعد اما عجالتا بگويم كه مهم‌ترين وظيفه‌اي كه سعودي‌ها و امريكايي‌ها روي دوش اين خوش‌خيال‌ها گذاشته‌اند، اين است كه با دروغ و نمايش و فريب بين دولت و ملت شكاف بيندازند و اعتماد عمومي را به مسوولان از بين ببرند. عجيب اينكه بعضي از نيروهاي داخلي هم در اين سلب اعتماد و ايجاد شكاف به ياري سلطنت‌طلب‌ها آمده‌اند، سهل است بعضي از آنها جلو افتاده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون