ادامه از صفحه اول
تغيير استراتژي طالبان
چندين دور مذاكره در قطر، تركيه و امارات متحده عربي با اين گروه انجام دادهاند. توافقي كه گفته ميشود پيشنويس آن ديروز در دوحه مورد توافق طرفين قرار گرفته است، نشان ميدهد طالبان به تدريج آماده ميشود طرح زلماي خليلزاد را براي مشاركت در قدرت بپذيرد. بر اساس اين تحولات ميتوان با قاطعيت گفت كه طالبان از پيششرط خود مبني بر خروج كامل نيروهاي خارجي از خاك اين كشور پيش از مذاكره با دولت مركزي عقبنشيني كردهاند. در برابر امريكا هم با پذيرش دستور كار گفتوگو در مورد جدول زماني عقبنشيني از افغانستان و چگونگي اين خروج، عملا در برابر خواست طالبان كوتاه آمده است. امريكاييها در ضمن وعده دادهاند كه در صورت موفق بودن مذاكرات جاري 7000 نفر از نيروهاي خود در خاك افغانستان را خارج كنند. همچنين طي روزهاي اخير شاهد آزاد شدن تعدادي از اسراي طالبان از پايگاه نظامي بگرام بوديم و به نظر ميرسد، فضاي جديدي در تحولات افغانستان ايجاد شده است. نقش زلماي خليلزاد در پيشبرد اين مذاكرات و قانع كردن پاكستان، عربستان و امارات به همكاري با امريكا و تشويق طالبان به صلح بسيار مهم بود. بايد در نظر داشت، پرونده جنگ افغانستان محدود به ماهها و سالهاي اخير نيست و جنگ و بحران در اين كشور بيش از 4 دهه سابقه دارد، اما اگر تصور كنيم در شرايط كنوني همه چيز بر اساس برنامه پيش برود و موافقتهاي جاري با موفقيت اجرايي شود، انتظار ميرود كه طالبان نهايتا به سمت مذاكره با دولت مركزي اين كشور برود و چشمانداز ايجاد يك فرآيند سياسي در افغانستان، نسبت به گذشته روشنتر شده است. در كنار اميدواري بينالمللي در مورد احتمال بهبود شرايط افغانستان، نگرانيهايي نيز در ميان گروههاي سياسي و افكار عمومي افغانستان وجود دارد. ويژگي انحصارطلب طالبان باعث نگرانيهايي نسبت به قدرت گرفتن اين گروه در افغانستان شده است. انحصارطلبي قومي اين گروه باعث ميشود قوميتهاي غيرپشتون افغانستان از جمله تاجيكها، ازبكها و هزارهها، نگران انحصارگرايي اين گروه در صورت رسيدن به قدرت باشند. در عين حال انحصارطلبي ايدئولوژيك اين گروه هم جمعيت افغانستان را نسبت به بازگشت سختگيريهاي مذهبي كه در سابقه اين گروه وجود دارد در سراسر افغانستان نگران ميكند. اما اگر تصور كنيم در آينده مذاكرهاي ميان دولت مركزي افغانستان و طالبان شكل بگيرد، ميتوان تصور كرد، تغييراتي در ديدگاه طالبان باعث چنين مذاكراتي شده باشد. همزمان بايد در نظر داشت كه زلماي خليلزاد، طرح ويژهاي براي حل و فصل مناقشه افغانستان در نظر گرفته است، طرحي كه بر اساس آن 13 ولايت جنوب افغانستان تحت حاكميت طالبان و تعدادي از وزارتخانههاي دولت مركزي نيز در اختيار طالبان قرار گيرد. گفته ميشود، امريكاييها اختصاص 4 تا 9 وزارتخانه را براي طالبان در نظر گرفتهاند. رسيدن به تمامي اين اهداف بسيار زمانبر و پيچيده است. نهايتا لازم است كه تركيب دولت، قانون اساسي و ساختار قدرت در افغانستان براي اجرايي شدن تمامي اين پيشنهادها تغيير كند و در واقع در صورت اجراي اين پيشنهاد ميتوان انتظار داشت، حكومت در افغانستان به يك حكومت فدرالي تبديل شود. استدلالي كه زلماي خليلزاد در برابر طالبان مطرح كرده، اين است كه اگر جنگ ادامه پيدا كند، امريكا همانگونه كه در 17 سال گذشته جلوي تسلط طالبان بر قدرت را گرفته است، در ادامه هم همين كار را خواهد كرد، اما اگر اين گروه حاضر به مصالحه با دولت مركزي شود، آنگاه اين فرصت براي آنها ايجاد ميشود تا به تدريج قدرت خود را در افغانستان مسلط كنند. در افغانستان سه سطح از انتخابات وجود دارد، انتخابات شوراهاي محلي، انتخابات مجلس ملي و سنا و انتخابات رياستجمهوري. طالبان به سادگي ميتواند بخش عمدهاي از قدرت را در انتخابات محلي مناطق تحت نفوذ خود و مجالس با آراي مردمي كسب كند، تنها مساله براي آنها، مساله رياستجمهوري است كه در انتخابات آن مجبور به رقابت با ديگر گروهها و احزاب هستند و تضميني براي پيروزي در انتخابات ندارند.
نقش قوه قضاييه در اقتصاد
نمونه اين اتفاق ونزوئلا است كه در دهه هفتاد، يكي از قدرتهاي برتر اقتصادي امريكاي لاتين بود اما با تفكر پوپوليستي و دخالت دولت در اقتصاد شاهد هستيم كه بالاترين نرخ تورم در دنيا را رقم زد. از آن سو آلمان و ژاپن كه بعد از جنگ جهاني دوم در وضعيت شكستخورده بودند، امروز در جايگاههاي سوم و چهارم اقتصاد هستند. بايد توجه داشت كه بگير و ببند، اقتصاد را به زيرزمين ميبرد نه آنكه موجب رشد و صعود آن شود. در كل بايد پذيرفت كه اقتصاد دستور نميپذيرد. اگر معتقديم با حكم كردن ميتوان امور مملكت را اداره كرد، دستوري هم براي نرخ بهره صفر، رشد اقتصاد مثبت و... صادر شود. آنچه لازم است اصلاحات ساختاري است كه اقتصاد را به سمت تعادل ببرد و با مكانيزم علمي و كارشناسي صورت پذيرد تا توليد ملي بالا رود و با حمايت از سرمايهگذاري و توليد، كيك اقتصادي رشد كند و از آن سو با طراحي نظام مالياتي به كاهش اختلاف طبقاتي در كشور كمك شود. براي نيل به اين هدف نقش قوه قضاييه نقشي انكار نشدني و سازنده است.
شهرهاي بيكودك
داگلاس نورث، برنده نوبل اقتصاد، بر اين باور است كه جامعه توسعه يافته به سطح تكنولوژي و كارخانجاتش نيست، چراكه ميشود اينها را كپي كرد يا دزديد و... جامعهاي توسعه يافته است كه در كودكستانها و مدارس ابتدايياش به كودكان، خلاقيت، رواداري، صبر، گفتوگو، جستوجوگري و... ياد ميدهند. از منظر جغرافياي شهري «فضا» پيوستار هر پديده و الگوي اقتصادي، اجتماعي و آموزشي است و هر چيزي خود را در فضا آشكار ميكند. فضا دربرگيرنده كودك است. از هر سو و همه حواس شكل گرفته او را متاثر ميكند، بنابراين خلاقيت كودك به فضاي موردنياز احتياج پيدا ميكند. اينجاست كه فضاي شهر بر يادگيري و تكميل تجربه خلاقيت او تاثير خواهد گذاشت.
داستان شهرهاي ما در ايران در اين زمينه اسفناك است. شهرهاي ما بهشدت ضدكودك هستند چنانچه ضدفضا هستند. كنشگران بالغ در شهر فضايي براي پيادهروي، دوچرخه، گفتوگو، خلاقيت، كارآفريني فردي يا خانوادگي و... پيدا نميكنند، چه برسد به كودكان.
از دست رفتن آينده شهري و تعميق بحران شهري فعلي، با حذف كودكان از فضاي شهري، نتيجه فاجعهباري است كه هر لحظه بهمثابه هيولايي تاريخي نزديك ميشود.