• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4329 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۲ اسفند

ايمان معماريان، از پيچيدگي‌هاي درمان حيوانات مي‌گويد

زبان بسته‌ها و دردهايشان

فرناز حيدري

 

 

ايمان معماريان، فارغ‌التحصيل رشته دامپزشكي دانشگاه تهران و مدير باغ وحش تهران يكي از معدود دامپزشكان ايراني است كه به صورت تخصصي در زمينه حيات وحش فعاليت مي‌كند. اين دامپزشك ايراني كه اغلب به ‌واسطه فعاليت‌هاي موثرش در زمينه حفاظت از يوز آسيايي و پلنگ ايراني شناخته شده؛ سابقه همكاري در پروژه تحقيقاتي پلنگ ايراني در پارك ملي تندوره، مطالعه در زمينه شرايط تكثير در اسارت پلنگ ايراني، زنده‌گيري و رهاسازي مجدد حيوانات وحشي نظير گور، كاراكال، سياه‌گوش،پلنگ، سنجاب ايراني و... به منظور انجام كارهاي تحقيقاتي، برگزاري چندين دوره كارگاه آموزشي تكنيك‌هاي بيهوشي حيات‌وحش، معرفي قواعد و تكنيك‌هاي جديد براي بيهوش كردن حيواناتي نظير گرگ‌هاي خاكستري و كفتار راه‌راه را هم در كارنامه خود دارد. معماريان عضو جامعه دامپزشكان حيات‌وحش اروپاست و در چندين دوره كنگره بين‌المللي دامپزشكان حيات‌وحش عنوان پرطرفدارترين سخنران را نيز احراز كرده است. وي در سال ۱۳۹۳ عنوان فعال‌ترين دامپزشك جوان حيات‌وحش را به خود اختصاص داد و برنده جايزه كنگره بين‌المللي دامپزشكان حيات وحش شد. از فعاليت‌هاي ديگر اين دامپزشك ايراني مي‌توان به حضور در جراحي‌هاي مهم حيات‌وحش كشور از جمله جراحي روي دندان ريكا پلنگ ايراني با سابقه چهار بار جراحي بالاي ۸ ساعت كه كسب جوايز متعدد براي كشورمان ايران را به همراه داشت، جراحي لمينكتومي لورا پلنگ ايراني ماده(تنها جراحي موفق روي ستون مهره‌هاي پلنگ در خاورميانه) و در آخر تلاش به منظور حفظ ذخاير ژنتيكي و لقاح مصنوعي دو گونه گربه‌سان با ارزش و در معرض خطر ايران(يوز آسيايي و پلنگ ايراني) اشاره كرد.

 

مهم‌ترين چالش‌ يك دامپزشك حيات وحش در ايران چيست؟

اگر بخواهم به صورت كلي بگويم به علت اينكه قبلا دامپزشك حيات وحشي در ايران وجود نداشته، جايگاه دامپزشكي حيات وحش هم آن‌ طور كه بايد در كشور ما مشخص و شناخته شده نيست و به همين دليل متاسفانه شاهد هستيم كه اين رشته براي برخي از دامپزشكان به جاي اينكه يك كار تخصصي باشد، تبديل به يك وسيله براي خودنمايي شده چراكه در گذشته درآمد و جايگاهي، كسي براي آن تعريف نكرده است.

هر ساله حدود چه تعداد گونه جانوري را درمان مي‌كنيد؟

گونه‌هاي بسيار متعدد و زيادي در طول سال براي يك دامپزشك حيات وحش ارجاع مي‌شوند. از آنجايي كه در ايران افراد زيادي نيستند كه در اين حوزه فعاليت داشته باشند، تعداد اين گونه‌ها بسيار بيشتر و متعددتر از آنچه كه بايد باشد، هست.

تشخيص بيماري در بسياري از گونه‌هاي جانوري دشوار است، دامپزشكان حيات وحش براي تشخيص از چه روش‌هايي استفاده مي‌كنند؟

به طور كلي تشخيص بيماري در حيوانات با انسان بسيار متفاوت است، مخصوصا اينكه حيوانات صحبت نمي‌كنند و نمي‌توانند مشكلات خودشان را بيان كنند. ضمن اينكه خيلي وقت‌ها تا زماني كه مشكل در حيواني حاد نشود، علائمي هم بروز نمي‌دهد بنابراين لازم است كه معاينات در آنها با دقت بيشتري انجام شود.

با اين وجود روش‌هاي نويني براي تشخيص بيماري حيوانات وجود دارد كه از آن جمله مي‌توان به روش‌هاي غيرتهاجمي آناليزهاي هورموني در مدفوع، ادرار، بزاق و مو اشاره كرد. بر اين اساس اين امكان فراهم مي‌شود كه متابوليت‌هاي هورمون‌هاي مختلف را از مدفوع، ادرار، بزاق و موي آنها جدا كرد بدون اينكه نيازي به دسترسي خاص يا بيهوشي يا حتي مقيدسازي باشد. از سطح اين هورمون‌ها در مدفوع، ادرار و بزاق حيوانات مي‌توان متوجه بيمار يا سالم بودن، استرس داشتن يا نداشتن و حتي وضعيت توليد مثلي آنها شويم. البته روش‌هاي ديگري هم هست كه از راه دور مي‌توان حيوان را بررسي كرد مانند ترموگراف‌ها كه با حرارت كار مي‌كنند و از راه دور حرارت قسمت‌هاي مختلف بدن را تعيين مي‌كنند. اين روش‌ها كمك‌كننده هستند تا دامپزشكان بتوانند التهاب‌ها، دردها و مشكلات موضعي را در حيوانات مختلف شناسايي كنند. اما در مورد حيات وحش به طور كلي تشخيص بيماري‌ها حتي از ساير حيوانات هم بسيار دشوارتر است چراكه معمولا حيوانات حيات وحش اگر مشكلي يا بيماري هم داشته باشند در مراحل بسيار پاياني آن بيماري علايم خودش را نشان مي‌دهد. فراموش نكنيد كه حيوانات حيات وحش تمام تلاش خودشان را براي سر پا بودن مي‌كنند و اين مورد در اصل راهكار آنها براي بقا در طبيعت است.

آيا تاكنون سابقه داشته كه توسط يك حيوان وحشي زخمي شويد؟

بله بارها اتفاق افتاده. البته دامپزشكان حيات وحش بايد تمام تلاش خود را بكنند كه كمترين آسيب متوجه خودشان، اطرافيان‌ و حيوانات باشد ولي به هر حال در كار دامپزشكي حيات وحش اين موضوع اجتناب‌ناپذير است. من تاكنون بارها توسط خرس، گونه‌هاي مختلف گربه‌سانان و حتي تك‌سمي‌ها و زوج‌سمان زخمي شده‌ام.

علاقه شما به دامپزشكي حيات وحش از چه زماني شكل گرفت؟

واقعيت امر اين است كه من شايد از همان اولين زمان‌هايي كه در مورد انتخاب شغل فكر مي‌كردم، علاقه به كار كردن با حيات وحش هم داشتم. متعاقبا زماني كه بزرگ‌تر شدم، متوجه كارهايي شدم كه دامپزشكان مي‌توانند انجام دهند و از بين تمام كارهاي مختلفي كه وجود داشت نيز ذهنم متوجه دامپزشكي شد. بعد از كنكور با توجه به رتبه‌اي كه كسب كرده بودم، مي‌توانستم هر رشته‌اي را كه مي‌خواستم و در هر دانشگاهي انتخاب كنم ولي با اين‌ همه دامپزشكي را انتخاب كردم فقط براي اينكه دامپزشك حيات وحش شوم.

مراقبت‌هاي باليني كه دامپزشكان حيات وحش ارايه مي‌دهند تا چه اندازه مي‌تواند تهديدات پيش‌روي گونه‌هاي در معرض خطر را مرتفع كند؟

اجازه دهيد كمي به گذشته برگرديم، يك زماني حافظان حيات‌وحش(Conservationist) و افرادي كه در راستاي حفاظت از حيات وحش فعاليت مي‌كردند بر اين باور بودند كه بيماري‌ها جزيي از روند حياتي طبيعي حيوانات حيات وحش است. آنها اين موضوع را به عنوان يك جزء طبيعي قلمداد مي‌كردند در نتيجه لزومي هم نمي‌ديدند كه كاري در مورد آن انجام دهند. در آن زمان اگر تلفاتي متوجه حيوانات حيات وحش مي‌شد به اين حساب گذاشته مي‌شد كه اين روند جزيي كاملا طبيعي است. اما با گذشت زمان و با توجه به مداخلاتي كه انسان در محيط‌هاي طبيعي داشت، كم‌كم متوجه شدند كه بيماري‌ها و مشكلات متعاقب آن در حيات وحش مي‌تواند بسيار خطرناك باشد و در بسياري موارد حتي مي‌تواند منجر به انقراض گونه‌ها يا آسيب رساندن به جمعيت‌هاي خيلي بزرگي شود. بعد از آن بود كه حافظان حيات وحش براي بيماري‌ها و دامپزشكي حيات وحش جايگاه بسيار مهمي قايل شدند. در همين حد بگويم كه بدون دامپزشكي حيات وحش چه در ايران و چه در كل دنيا، حيات‌وحش منقرض خواهد شد بنابراين بايد بپذيريم كه يكي از پايه‌هاي اصلي حفاظت از حيات‌ وحش، دامپزشكي حيات وحش است.

از نظر شما كدام گروه از حيوانات در ايران بيشترين تعارض را با انسان‌ها دارند و براي رفع اين تعارضات چه راهكارهايي را پيشنهاد مي‌كنيد؟

بدون‌ ترديد گوشتخواران بيشترين تعارض را با انسان‌ها دارند كه از جمله مثال‌هاي بارز هم مي‌توان به پلنگ، گرگ و خرس اشاره كرد. البته انواع سمورها و گربه‌سانان ديگر هم در اين زمره هستند. اما مهم‌ترين و اصلي‌ترين راهكار دايمي حل شدن اين تعارضات، تغيير دادن و درست كردن سيستم دامپروري‌مان در ايران است يعني اگر ما بتوانيم سيستم دامپروري خودمان را از سنتي به صنعتي تبديل كنيم، آنگاه اين تعارضات هم خود به خود از بين خواهند رفت. لازم به ذكر است كاري كه در سيستم سنتي انجام مي‌شود، اقتصادي نيست به دليل اينكه از دام‌هايي استفاده مي‌شود كه اصلاح نژاد نشده‌اند و ضريب توليد مناسبي ندارند و در ضمن تصور بر اين است كه علوفه مجاني هم در اختيار دارند چراكه اغلب به راحتي وارد عرصه‌هاي طبيعي مي‌شوند و چرا مي‌كنند در حالي كه برداشت آنها در اصل از منابع غني و برگشت‌ناپذير ملي و طبيعي ماست. فراموش نكنيم كه اين منابع بسيار براي ما با ارزش‌تر از دام‌ها هستند. ضمن اينكه علاوه بر اقتصادي نبودن، سيستم دامپروري سنتي هم بهداشتي نيست چراكه اغلب كنترل‌هاي بهداشتي لازم از جمله واكسيناسيون و درمان‌هاي لازم روي دام‌هايي از اين دست صورت نمي‌گيرد. در حالي كه در سيستم صنعتي اين مشكلات كاملا رفع شده و مي‌توان با قطعيت گفت كه سيستم دامپروري صنعتي هم اقتصادي هم بهداشتي هم ضريب توليد بالاي دام دارد و هم اينكه از طبيعت استفاده نمي‌شود و بالطبع اين تعارضات از بين خواهد رفت.

در ضمن در مورد باغ‌ها و مزارع كشاورزي و مشكلاتي كه هم‌اكنون باغ‌دارها با آن دست به گريبان هستند، خيلي راحت مي‌توان حفاظت از منطقه را افزايش داد تا تعارض كمتر شود. بنابراين، اين راهكار اصلي و كلي در حل مساله است در حالي كه ساير راهكارها نظير بيمه كردن، پرداخت خسارت به زيان‌ديد‌ه‌ها و موارد ديگر تنها راهكارهاي كوتاه‌مدت اين موضوع هستند.

بازپروري حيات وحش در ايران از نظر شما چقدر جدي گرفته شده؟

اگر بخواهم به صورت كلي در مورد بازپروري حيات وحش در ايران صحبت كنم اول اينكه به هيچ عنوان جدي گرفته نمي‌شود و دوم اينكه به هيچ عنوان درست اجرا نمي‌شود يعني همه بازپروري‌هايي كه ما انجام مي‌دهيم در حال حاضر اگر هم كه فكر مي‌كنيم، نام آن بازپروري هست همه با نتيجه اشتباه همراه است و مشكل‌ساز خواهد بود.

روند كار اصولي با آنچه در حال حاضر انجام مي‌شود، بسيار متفاوت است. ما هميشه يك ذهنيت در مورد باز پس فرستادن حيوانات حيات ‌وحش به طبيعت يا رهاسازي داريم كه در نوع خود ذهنيت مثبتي است و تصورمان هم اين است كه اگر اين كار را انجام دهيم، چه كار قشنگي است اما واقعيت اين است كه اين رهاسازي‌ها و آزادسازي‌ها همگي پيش‌زمينه‌هاي بسيار مهمي از جمله شناخت بيماري‌ها، نحوه انتقال و آماده‌سازي براي رهاسازي را نياز دارند و طبيعي است زماني كه اين كارها هيچ‌ كدام انجام نمي‌شود بيشتر از اينكه كمك‌كننده به طبيعت باشد، آسيب‌رسان خواهد بود.

در مورد پروژه لقاح مصنوعي يوزپلنگ و پلنگ تاكنون خبرهاي ضد و نقيض بسياري در خبرگزاري‌ها منتشر شده، چندي پيش خبرگزاري فارس عنوان كرد كه تلقيح مصنوعي مي‌تواند، پلنگ ايراني را از انقراض نجات دهد. آيا اين واقعيت دارد؟

ما در پروژه نگهداري و انجام تحقيقات روي تنها يوزپلنگ‌هاي آسيايي در اسارت(كوشكي، دلبر و ايران) ابتدا كار را مرحله‌بندي كرديم و مراحل مختلفي هم در اين طرح لحاظ شده است. در مرحله اول تلاش شد شرايطي فراهم شود كه يوزها بتوانند به صورت طبيعي زادآوري داشته باشند. با وجود تحقق اين مهم شاهد سقط جنين دلبر و مشكلات و مخاطرات رحمي براي اين يوز ماده بوديم اما خوشبختانه با تلاش‌هاي انجام شده، دلبر درمان شد. بعد از آن اما اتفاق خاصي بين يوزها رخ نداد و به همين دليل هم بود كه ما وارد فاز بعدي پروژه يعني امكان‌سنجي لقاح مصنوعي شديم. خوشبختانه بعد از معايناتي كه انجام شد، متوجه شديم كه دلبر كماكان امكان باروري را دارد و به همين دليل براي دلبر(Implant Progesterone) گذاشته شد تا بتوانيم حدود ۹۰ روز ديگر آن را ‌برداريم و شايد در آن زمان لقاح مصنوعي را انجام دهيم. لازم به يادآوري است كه اين كار و اين روش مدنظر ما البته اگر موفقيت‌آميز باشد براي اولين ‌بار است كه در مورد يوزها در دنيا انجام مي‌شود. در مورد يوز ماده ديگر موسوم به ايران كه يوز جوان‌تري است همچنان شانس زيادي براي انجام پروسه طبيعي وجود دارد. بر اساس معاينه‌هايي كه روي اين يوز ماده جوان انجام شده، دريافتيم كه بالغ شده و ‌بايد در زمان مناسب و خاص يعني اوج فحلي به كوشكي معرفي شود.

اما در مورد پلنگ‌ها، در باغ وحش تهران يك پلنگ ايراني ماده به اسم كيجا زندگي مي‌كند كه يك دست خود را در تله شكارچي‌ها حدود ۶ الي ۷ سال پيش از دست داده است. در ضمن يك پلنگ ايراني نر از باغ‌وحش ليسبون كشور پرتغال هم به باغ وحش تهران فرستاده شد چراكه باغ‌وحش تهران شرايط استاندارد نگهداري از پلنگ‌هاي ايراني را به طور كامل فراهم كرده بود.

در حال حاضر باغ‌ وحش تهران به عنوان تنها باغ وحش استاندارد ايران، عضويت اتحاديه باغ وحش‌هاي اروپا را به صورت موقت كسب كرده و در مورد پلنگ‌هاي ايراني هم عضويت EEP را دارد و به همين دليل است كه اين پلنگ از پرتغال به ايران فرستاده شد. در مراحل اول، پروسه طبيعي انجام نشد و به همين دليل هر دو پلنگ را بيهوش كرديم و متوجه شديم كه هم پلنگ نر واجد اسپرم مناسبي است و هم پلنگ ماده كاملا سالم است. با دستكاري‌هاي هورموني كه انجام شد، خوشبختانه پروسه طبيعي بين پلنگ‌ها اتفاق افتاد و اميدواريم كه تا حدود ۱۰۰ روز آينده شاهد توله‌هاي آنها باشيم. اما بايد به اين نكته اشاره كنم، مخصوصا در مورد يوزپلنگ‌ها كه تكثيرشان حتي با تمام سختي‌ها و درصد پايين شانسي كه وجود دارد، اگر در اسارت محقق شود، اين به هيچ عنوان به اين معني نيست كه اين كار كمكي به جلوگيري از انقراض نسل آنها در طبيعت خواهد كرد.

سازمان حفاظت محيط‌زيست عنوان كرده كه قراردادي را با پژوهشكده محيط‌زيست در خصوص تكثير در اسارت يوزها امضا كرده و براي دو يوز نر يزد هم برنامه‌هايي جدي از جمله زنده‌گيري دارد. نظر شما در اين مورد چيست؟

تا جايي كه من اطلاع دارم اين قرارداد به اين دليل بسته شد كه بتوانند اين كاري كه همين الان در مورد يوزپلنگ‌ها توضيح داده شد را انجام دهند كه اين كار را هم در مورد يوزها، ما انجام داديم بنابراين مورد خاصي نيست.

اما در مورد اينكه براي يوزهاي يزد چه اتفاقي مي‌افتد بايد بگويم كه جلسات متعددي وجود داشته و اگر تمام كارشناسان به اين نتيجه برسند كه فقط دو يوز نر در آن منطقه وجود دارد و يوز ماده‌اي نيست مسلما بهترين راهكار استفاده از آنها خواهد بود اما به هر صورت هنوز در اين مورد به جمع‌بندي كامل در جلسات كارشناسي نرسيده‌اند.

شما اولين دامپزشكي بوديد كه در مورد خطر بيماري ديستمپر در گربه‌سانان درشت‌ جثه ايران و احتمال انتقال اين بيماري از سگ‌هاي ولگرد به گونه‌هاي در معرض خطر هشدار داديد و بعد از آن هم انتقادات زيادي از جانب حاميان افراطي حقوق حيوانات به شما وارد شد. كمي بيشتر در مورد اين مساله و اهميت آن توضيح دهيد.

واقعيت اين است كه در ايران هنوز تعريف درستي از حيوان اهلي و حيوان وحشي وجود ندارد. وقتي كه صحبت از حيوانات وحشي مي‌شود بسياري تصور مي‌كنند، وحشي بودن يعني پرخاشگر بودن اما هر حيواني كه پنجه بكشد يا گاز بگيرد، حيوان وحشي نيست. اين تعاريف، تعاريف اشتباهي هستند.

حيوانات اهلي، حيواناتي هستند كه طي چندين هزار سال توسط انسان به صورت غيرطبيعي و به منظور برطرف كردن نيازهاي انسان‌ها انتخاب شده‌اند. توليد پوست، گوشت، مو، شير يا بعضا حفاظت و همراهي با انسان‌ها از جمله اين اهداف بوده است. اما برخلاف آنها، حيوانات وحشي هستند كه در مورد نقش آنها در طبيعت انسان كوچك‌ترين نقشي نداشته است. جايگاه اين دو نوع حيوان كاملا با هم متفاوت است. بر همين اساس است كه سگ‌ها و گربه‌هاي ولگرد در طبيعت مي‌توانند آسيب‌هاي مستقيم و غيرمستقيم متفاوتي را به حيوانات حيات وحش وارد كنند. سگ‌هاي ولگرد و آزاد در طبيعت مي‌توانند به صورت مستقيم، حيوانات حيات وحش را شكار كنند بالاخص سگ‌هاي ولگرد وقتي به صورت گروهي باشند خيلي خيلي جدي آسيب‌رسان خواهند بود و نشخواركنندگان و علفخواران متعدد از آنها آسيب خواهند ديد. متاسفانه ما هر هفته نمونه‌هاي بسيار زيادي از اين حيوانات آسيب‌ديده داريم و اين تازه حيواناتي هستند كه بعد از حمله سگ‌ها جان به در مي‌برند و زنده مي‌مانند. همه اينها را گفتم كه به اينجا برسم، يكي از بزرگ‌ترين تهديدهاي يوزپلنگ در حال حاضر مي‌تواند همين سگ‌ها باشد.

متاسفانه و برخلاف تصور عمومي، سگ‌هاي ولگرد خيلي راحت زورشان به يوزها مي‌رسد و مي‌توانند آنها را به صورت مستقيم از بين ببرند. مثال‌هاي متعددي از اين قبيل اتفاقات و آسيب‌ها هست. اما از جمله آسيب‌هاي غيرمستقيم همين سگ‌ها، انتقال بيماري‌هاي متفاوت به حيات‌وحش است.

در مورد بيماري ديستمپر كه يك بيماري ويروسي است قبلا دانشمندان تصور مي‌كردند كه فقط در سگ‌ها و آن هم فقط سگ‌هاي جوان اتفاق مي‌افتد اما بعدها متوجه شدند كه احتمال درگير شدن پستانداران دريايي هم وجود دارد و اين امر مي‌تواند منجر به تلفات بسيار زياد شود. در مورد شيرها هم اين اتفاق رخ داده و يك زيرگونه از شيرها با همين موضوع تا معرض انقراض پيش رفته است. جالب است كه بعدها تحقيقات نشان داد، منبع ويروس از سگ‌هاي ولگرد در اطراف زيستگاه‌شان بوده. در مورد ببرهاي سيبري نيز در روسيه بعد از تلفات خيلي زيادي كه ديستمپر ايجاد كرد، مشخص شد جمعيت‌هاي زير ۲۰ عدد ببرهاي سيبري اگر مبتلا به ديستمپر شوند، منقرض خواهند شد. بعد از آن هم در مورد پلنگ‌هاي آمور در روسيه گزارشاتي بود.

در ايران متاسفانه پلنگ‌هاي متعددي بوده‌اند كه علائم شبيه به بيماري ديستمپر را داشته‌اند ولي هيچ ‌وقت روي آنها كار تشخيصي كاملي انجام نشده و همين امر متاسفانه باعث شده تا اين پلنگ‌ها از دست بروند يا اينكه اگر بعد از مدتي علائم آنها برگشته، نتوانسته‌اند از آنها به عنوان نمونه تحقيقاتي استفاده كنند و نمونه ويروس را بگيرند.

فكر مي‌كنيد دامپزشك‌هاي بيشتري به دامپزشكي حيات‌وحش علاقه‌مند شوند تا دست‌كم متخصصان بيشتري در اين زمينه براي حفظ حيات‌وحش داشته باشيم؟

اميدوارم در آينده دانشجوهاي دامپزشكي علاوه بر اينكه علم‌شان را افزايش مي‌دهند به دامپزشكي حيات وحش هم علاقه‌مند شوند چراكه بدون آنها حيات وحش ايران بدون شك آسيب جدي خواهد ديد. اميدوارم بتوانيم فرهنگ‌سازي درستي براي افرادي كه فكر مي‌كنند حيوانات را دوست دارند، انجام دهيم تا از دوست داشتن صرفا احساسي به سمت حفاظت پيش بروند و حفاظت از حيات وحش را جزء اصلي ديدگاه خود قرار دهند. بدانيم كه اگر حيوانات را دوست داريم، حيوانات فقط سگ و گربه نيستند. حيات وحش بسيار جالب و منحصر به‌فرد ايران نياز به حمايت و حفاظت همگاني دارد. اميدوارم كه اين فرهنگ‌سازي و اطلاع‌رساني افراد مختلف و رسانه‌ها بتواند زمينه را براي تغيير ذهنيت افراد ايجاد كند.


اما در مورد حيات وحش به طور كلي تشخيص بيماري‌ها حتي از ساير حيوانات هم بسيار دشوارتر است چراكه معمولا حيوانات حيات وحش اگر مشكلي يا بيماري هم داشته باشند در مراحل بسيار پاياني آن بيماري علايم خودش را نشان مي‌دهد. فراموش نكنيد كه حيوانات حيات‌وحش تمام تلاش خودشان را براي سر پا بودن مي‌كنند و اين مورد در اصل راهكار آنها براي بقا در طبيعت است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون