• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4329 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۲ اسفند

اختلال در حكمراني نوليبرال(1)

مايكل هارت و آنتونيو نگري ترجمه فواد حبيبي

اين سخن كه پول روابط اجتماعي و روابط مالكيت(و لذا سلسله ‏مراتب طبقاتي) را نهادينه و بازتوليد مي‌كند، بيان ناقصي از ماجراست. پول و ماليه به صرف خودشان فرمانروايي نمي‌كنند. بايد نهادهايي در سرتاسر جامعه روابط اجتماعي نوليبرال و روابط توليد را مديريت و اداره كنند.روايت‏هاي متعارف ظهور حكمراني نوليبرال را ناشي از بحران بروكراسي مدرن مي‏دانند. طبق يك ديدگاه پذيرفته ‏شده، جهاني ‏شدن يا به ‏طور مشخص‏تر مدارهاي فزاينده جهاني سرمايه، زيرِ پاي حاكميت دولت- ملت‌ها را خالي مي‌كند و بدين‏سان همچنين موجب بي‏ثباتي و تضعيف نهادها و رويه‌هاي حكمراني در هيات مدرن، بروكراتيك و دولت‏بنياد آن مي‏شود. قواي ماليه، فراشدهاي خصوصي‏سازي و نهادهاي حكمراني نوليبرال خلأ به‏ وجود آمده را پر مي‌كنند. روايتي مكمل مدعي است كه حاكميت‏هاي ملي و حكمراني مدرن نه ‏فقط از داخل در معرض حمله قرار گرفته‏اند بل همچنين از درون به‏ موجب فرم‏هاي گوناگون فساد پوك و توخالي شده‏اند. شركت‏ها در قالب آنچه شلدون ولين «توتاليتاريسم وارونه» مي‏خواند از رهگذر لابي كردن و ديگر فرم‏هاي فساد مشروع كنترلي فزاينده را بر حكومت‏ها اعمال مي‌كنند. حكومت‏ها نه‏ فقط به‏ طرز كارآمدي قادر به اعمال مقررات بر بانك‌ها و ماليه نيستند بلكه حتي از انجام دادن اساسي‏ترين كنش‏هاي حكمراني از قبيل بودجه‏بندي، نگهداري زيرساخت‏ها و فراهم‏سازي خدمات اجتماعي ناتوانند. مخلص كلام، شايد حكمراني مدرن و حاكميت‏هاي ملي از بيرون مورد حمله قرار گرفته باشند اما آنها پيشاپيش از درون دچار فروپاشي شده بودند. روايت‏هايي از اين دست درباره گذار از حكمراني مدرن به حكمراني نوليبرال مفيدند اما به سبب آنكه تحول مورد بحث را فقط از بالا مي‏نگرند، بينش‏شان ناقص است و عناصر اساسي و مهم فراشد مزبور را نمي‏بينند. ما در فصل هشتم[كتاب Assembly] استدلال كرديم كه موتور واقعي و زنده‏اي كه حكمراني مدرن را دستخوش بحران كرده از پايين سر برآورده است: مدارهاي خلاقه و هميارانه انبوه‏ خلق مولّد؛ ظرفيت‏ها، شناخت‏ها و دسترسي آن به اطلاعات؛ و تصاحب مجدد سرمايه ثابت از سوي آن. به تعبير ديگر، مردم دست در دست هم شروع به بسط و توسعه ظرفيت‏هاي اجتماعي و سازماني براي اداره حيات‌شان كرده‏اند. لذا، مساله كليدي براي درك نهادها و رويه‌هاي اداري نوليبرال تلقي آنها در مقام پاسخي به مقاومت‏ها، شورش‏ها، پروژه‌هاي معطوف به آزادي و ظرفيت‏هاي[موجود براي] خودآييني انبوه‏ خلق است. حكمراني نوليبرال سلاحي است، طراحي ‏شده براي مهار و جذب كردن انرژي‏ها و قابليت‏هايي كه بروكراسي مدرن را به فرمي غيرقابل پذيرش بدل كرده است.

ايدئولوژي نوليبرال، آوازها در رثاي آزادي سر مي‌دهد و در اين رابطه نقطه اوج سنت‏هاي مدرن محافظه‏كاري و آزادي‏باوري به شمار مي‏رود كه آزادي‏هاي فردي را در مركز دستور كار سياسي خودشان قرار مي‌دهند، آزادي‏هايي از قبيل آزادي مالكيت اموال، آزادي از كنترل حكومت، آزادي ابتكار كارآفرينانه و... . برخي از اين مفاهيم رازآميزسازي‏هايي محضند و بس. هنگامي كه مي‏شنويد كسي از مالكيت خصوصي به‏ مثابه مبناي آزادي تجليل مي‌كند بايد استدلال رابرت هيل را به ياد آوريد كه وقتي حكومت‏ها از حقوق مالكيت محافظت مي‌كنند در حال اعمال قهر عليه تمام آن كساني هستند كه از دسترسي و كنترل بر آن دارايي محروم شده‏اند. اين قسم آزادي را اگر به عوض سطح فردي در مرتبه اجتماعي مورد ملاحظه قرار دهيم در نوعي از معكوس‏سازي[زباني تيپ] اورولي، مي‏بينيم كه معنايي ندارد مگر بندگي. به طرز مشابهي، هنگامي كه نوليبرال‏ها به موعظه راجع به كوچك‏سازي حكومت[يا دولت] مي‏پردازند اغلب مرادشان تخصيص بودجه‌هاي كلان‏تر براي تامين مالي حفاظت از مالكيت، دم‏ودستگاه‌هاي امنيتي بي‌شمار، حصاركشي در مرزها، برنامه‌هاي نظامي و مواردي است از اين دست. به سخن ديگر، نوليبراليسم به معناي لسه‏فر[يا عدم دخالت دولت در حوزه اقتصاد] نيست همچنين شامل كاهش فعاليت‏ها يا جبر دولتي نمي‏شود. ميشل فوكو مي‏نويسد «مداخله دولتي نوليبرالي در قياس با نظام‏هاي ديگر به هيچ‌وجه شدت، تكرار، فعاليت و استمرار كمتري ندارد.» لذا تلقي آزادي نوليبرالي به منزله فقدان يا كاهش فعاليت و جبر دولتي تا حد بسيار زيادي قسمي توهم است. آزادي مزبور معنايي ندارد مگر نوع متفاوتي از عمل و جبر دولتي. با وجود اين گاه، زير تصورات رازواره نوليبراليسم از آزادي مي‏توانيم تپش قلب نمونه‌هاي واقعي خودآييني اجتماعي را بشنويم. به خاطر داشته باشيد كه نوليبراليسم بر بيابان يا دريايي از قربانيان حكم نمي‏راند. در عوض، نوليبراليسم بايد قلمرو پويايي از سوبژكتيويته‌هاي در حال همياري را كنترل كند همچنين نوليبراليسم در دامن توليد اجتماعي خودآيين فزاينده آنها مي‏زيد و ارزش را از رهگذر فرم‏هاي گوناگوني از استخراج تصاحب مي‌كند كه در فصل 10 به بحث گذاشتيم. لذا براي درك نوليبراليسم بايد يك آن چشم از هر دو سطح مزبور برنداريم. براي مثال، فيگورهاي نوليبرال كارآفريني را بايد تواما به‏ مثابه رازآميزسازي و سيمپتوم نيروهاي واقعي آزادي فهم كرد. فوكو اعتقاد دارد كه ذيل نوليبراليسم، فيگور ليبرالي سنتي انسان اقتصادي(homo economicus) بازمي‌گردد اما نه ديگر همچون شريك يك معامله، چنانكه در ليبراليسم كلاسيك، بل در عوض در مقام كارآفرين:[در نوليبراليسم] انسان اقتصادي كارآفرين خودش است. فوكو ادامه مي‌دهد، اين به معناي «تعميم‏بخشي به فرم «كسب‏وكار» در بطن بدنه اجتماعي يا بافتار اجتماعي» است به نحوي كه افراد به‏ واقع كارآفرين‏هايي مجزا نيستند بل به عوض «بايد خود حيات فرد- با روابطش با مايملك خصوصي‏اش، في‏المثل، روابطش با خانواده‏اش، منزلش، بيمه و بازنشستگي- وي را به قالب گونه‏اي كسب‏وكار دايمي و متكثر درآورد.» با اين حال از ديد ما اين فيگور كارآفرين واقعا نه ابداع ايدئولوگ‏هاي نوليبرال بلكه به ‏عوض قسمي تفسير و تصاحب فرم‏هاي خودآيين فزاينده توليد اجتماعي در هياتي تحريف ‏شده است.(آيا در خلال سخنراني‏هاي فوكو ندايي، گاه در قالب نجوايي درگوشي نمي‏شنويد كه مقاومت‏ها و مبارزات براي آزادي را در بطن جامعه به صورت انتقادي بازمي‏شناسد؟)

Hardt, Michael, and Negri, Antonio, 2017, Assembly, Oxford University Press. pp, 207-9.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون