• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4329 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۲ اسفند

پژوهشگر ارشد؛ شارلاتانِ بزرگ

علي وراميني

اولين‌بار نام مهدي خلجي را 9 سال پيش روي جلد داستاني ديدم كه آن را يك نفس در عرض چند ساعت خواندم. داستان فضاي جذابي داشت، قلمش به دلم نشسته بود و نام نويسنده‌اش ذهنم را مشغول كرد. حسب حالم در اين باره را به استادم گفتم كه از قضا خلجي همزماني شاگرد او بوده است. از هوش و استعدادش گفت و از اينكه زبانِ عربي جديد را بسيار خوب بلد است. زندگينامه‌اش را خواندم و با سير تحولاتش از قم تا اروپا آشنا شدم. با تعريف‌هايي كه از او شنيده بودم و مطالبِ خوبي كه از او ديده بودم، گمان مي‌كردم فارغ از هر رويكرد سياسي‌اي كه دارد آخرالامر با يك روشنفكر قوي مواجه خواهيم شد. هرچه گذشت اما گمانم به خيال باطل نزديك‌تر مي‌شد تا حقيقت. به‌خصوص وقتي مي‌ديدم در مقام تحليل‌گر سياسي و پژوهشگر ديني در شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان حاضر مي‌شود و با آن دانشي كه از او سراغ داشتم، همان چيزي را بيان مي‌كند كه بچه ننرهاي بي‌سواد پهلوي‌پرست مي‌گويند. فقط او سخن‌ورانه‌تر همان حرف‌ها را بيان و از فشار بيشتر به مردم ايران حمايت مي‌كرد. خلافِ آن بچه ننرها، خلجي منطق و فلسفه خوانده بود و مي‌دانست كه چطور سخنش را با رنگ و لعابِ شيك‌تر، در مقام يك كارشناس باسواد بيان كند، آن هم جوري كه خود را به عنوان فردي بي‌طرف نشان دهد. اوج اين رياكاري و مغلطه‌بازي خلجي را در معرفي‌اي كه در سايت خودش داشته است مي‌توان ديد. آنجا كه نوشته است: «از سال ۲۰۰۵ تاكنون، عضو ارشد موسسه سياستِ خاور نزديك واشنگتن هستم. همچنين، مديريت مركز فرهنگ و هنر آي‌ديا را به عهده دارم؛ سازماني خصوصي و نوبنياد در شهر واشنگتن كه به مشاوره فرهنگي- اجتماعي، نشر كتاب و برگزاري كنفرانس، نمايشگاه و فستيوال مي‌پردازد.»

خلجي خوب مي‌داند كه نظام سرمايه‌داري در هيچ‌جا و به‌خصوص در امريكا يك سنت هم براي توسعه علم خرج نمي‌كند مگر آنكه آن دانش سر آخر چندين برابر برايش عايدي داشته باشد. اما او مخاطبانش را چنان جاهل فرض مي‌كند كه گويي وقتي صفت «خصوصي» را پسوند اين انستيتو قرار دهد از تمام مسووليتي كه از پس كار در آنجا بر او تحميل مي‌شود شانه خالي مي‌كند. كافي است نام اين موسسه را به انگليسي يا فارسي سرچ كنيد و از ربط مستقيم آن با لابي «آيپك»، لابي اسراييل در امريكا و از مهم‌ترين لابي‌هاي اين كشور آگاه شويد. اين موضوع را «مرشايمر» و «والت» دو استاد برجسته روابط ‌بين‌الملل كه براي تمامي دانش‌آموختگان علوم سياسي و روابط بين‌الملل در ايران هم نام آشنا هستند ابتدا در مقاله‌اي و بعدتر در كتابي بيان مي‌كنند. با فهميدن اين موضوع سطح تحليل و نظريات خلجي قابل هضم بود، بالاخره هركسي از جايي ارتزاق مي‌كند. وقتي صاحب سفره‌اي نتانياهو باشد كه صراحتا كودك‌كشي مي‌كند و تو بر آن سفره بنشيني طبيعي است بسان يك ماشين تحليل‌گر، هيچ به فكر درد و رنج هم‌وطنانت نباشي. اما قصه خلجي در همين‌جا هم نماند و در درنورديدن مرزهاي فرصت‌طلبي ركوردهاي جديدي ثبت كرد. رسوايي اخير او و همسرش را همگي شنيده‌ايم. ديروز متني از او منتشر شد كه در ادامه مردرندبازي‌هايش، در مقام قرباني مظلومي كه مورد آماجِ روزنامه‌نگاران ستمگر قرار گرفته است، چنان خود را نشان مي‌دهد كه گويي جز حقيقت در زندگي‌اش چيزي نگفته و جز به دنبال حق رفتن كاري نكرده است. گويي خلجي «عطار نيشابوري» است و «ره مسجد و ميخانه هر دو بر او حرام شده»!

مورد خلجي فارغ از همه پيچيدگي‌هايي كه دارد در يك تصوير كلي قابل فهم‌تر است؛ هنگامي كه او مشغول كار روزانه‌اش و پژوهش بر چگونگي سيطره بيشتر امريكا بر منطقه است (در اين ميان بيش از همه بايد به اسراييل هم فكر كند) و هنگامي كه او مشغولِ توجيه تحريم‌هايي است كه تنها و تنها مردم را نشانه مي‌رود، پدري مانند خودش در داروخانه‌هاي ويژه دربه‌در داروهاي خاصي است كه از سر تحريم ناياب و بسيار گران شده است. اين عجب‌تر كه او از پس كار روزانه‌اش به پيش كسي باز مي‌گردد كه پول همين مردمان را از پس فضاي تحريم و دور زدن آن بالا كشيده است. نه جناب خلجي، اين‌بار ديگر ژست تكنوكراتِ محقق گرفتن به شما نمي‌آيد، حتي خواندن قلم زيباي‌تان هم ديگر مشمئز‌كننده است. شايد براي ما قابل تحمل‌تر باشد كه عكست از كازينو و زمين گلف بيرون بيايد تا اينكه هم‌چنان ژست روشنفكري و حقيقت‌طلبي بگيري و لاطائلات ببافي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون