ادامه از صفحه اول
اهميت خليج فارس
با توجه به تروريستي اعلام شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي توسط ايالات متحده ميتواند چالشهاي ميان امريكا و جمهوري اسلامي در تنگه هرمز و خليج فارس را گسترش دهد. اكنون امنيت تنگه هرمز برعهده سپاه پاسداران است و كشتيهاي نظامي امريكايي نيز روزانه از آن عبور و مرور ميكنند. با تروريستي اعلام كردن سپاه پاسداران، امريكاييها عملا مبادلات سنتي در منطقه خليجفارس را در معرض خطر قرار دادهاند. از طرفي ديگر معمولا ميان كشتيهاي امريكايي و سپاه پاسداران عرفهاي نانوشتهاي وجود داشته كه رفت و آمدها در امنيت انجام شود، حالا مشخص نيست كه با اين رويكرد جديد چگونه قصد دارند به شيوه گذشته عمل كنند. وضعيت در خليجفارس بسيار پيچيده شده است.
در دورهاي تنها مساله بر سر نام خليجفارس بود كه سياستهاي توسعهطلبانه عبدالناصر و هيجانزدگي ميان كشورهاي عربي كه استقلال خود را ديرتر به دست آورده بودند به دنبال كسب هويت بيشتري براي خود بودند و تلاش ميكردند كه ايرانيان را با اقدامات جعلي خود خشمگين كنند اما اكنون مسائل جديتري نيز اضافه شدهاند. اكنون پايگاهها و حضور نيروي دريايي امريكا در خليجفارس بسيار گسترده است. اكنون گروه B مورد اشاره آقاي ظريف، دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده را به ستيز با ايران تشويق ميكنند و مايل هستند كه به چالش و درگيري ميان ايران و اسراييل به هر نحوي حتي با جنگ خاتمه دهند. اين بحران كه اكنون اثرات آن به خليجفارس كشيده شده است، يكي از دلايل آن شعارهاي ايران در حمايت از فلسطين است. هر كشوري حق دارد در برابر تجاوزها و زورگوييها نظرات و عقايد خود را مطرح و از آرماني مشخص حمايت كند. امريكا به عنوان ضامن بقاي اسراييل، با اين بهانه اسلحه فراواني به كشورهاي حاشيه خليجفارس به فروشميرساند و به صورت مستقيم در كشورهاي مختلف منطقه حضور مستقيم دارد. همه اين چالشها اكنون در خليجفارس جمع شده است و آنها ميدانند صادرات نفت ايران از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. هرچند اقتصاد ايران رشد پيدا كرده و درصد سهم نفت در اقتصاد كاهش پيدا كرده اما هنوز بخش عمده ارز ايران از طريق فروش نفت تامين ميشود. بهخصوص اينكه امريكاييها تهديد كردهاند كه پتروشيمي ايران را نيز تحتتاثير قرار دهند. بخش بزرگ پتروشيمي ايران نيز در سواحل خليجفارس قرار دارد. از آبادان و ماهشهر گرفته تا مركز اصلي آن در عسلويه و سنگان و حتي بندرعباس كه اكنون پالايشگاه ستاره خليجفارس در آن قرار دارد. اينها نشان ميدهد كه مركز اصلي تغذيه ارزي ايران از نفت و گاز و پتروشيمي در خليجفارس قرار دارد و باعث نگراني است كه اگر اين تحريم يكجانبه امريكا بخواهد به مزاحمت دريايي و عبور و مرور و محاصره دريايي كشيده شود معلوم نيست سرانجام آن به كجا خواهد انجاميد.
كي به كي خط ميدهد؟
اين نويسندگان و سلبريتيها نيستند كه فالوئر دارند، بلكه برعكس اين افراد ناخواسته فالوئر مخاطبانشان هستند. مخاطباني كه لايك ميفروشند و خبر ميخرند. توليدكننده خبر نيز موظف است خبري باب ميل و سليقه مخاطب توليد و عرضه كند. در واقع آنان نيستند كه به مخاطب خط ميدهند، بلكه اين بازار مخاطبان است كه به آنان خط ميدهد چگونه بنويسند. در اين فضاي غبارآلود رسانهاي ميدان براي جولان دادن اين افراد بيشتر شده است و بدون توجه به تبعات كارشان هرگونه اخبار و فيلمهاي فيك و جعلي را به راحتي بازنشر ميكنند. در فضاي مجازي بايد به يك اصل پايبند بود. هر خبري جعلي است يا حداقل مخدوش و تحريف شده است، مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. توصيه ميشود سلبريتيها دنبال همان تخصص خودشان بروند. در شبكههاي مجازي از آخرين برنامهها، غذاها و مدل لباسها و... بنويسند و در حوزههاي ديگر به ويژه سياست و اجتماع و اطلاعرساني بدون مشورت با مشاوران معتمد خود كاري نكنند. بپذيرند كه هر كاري تخصصي است. سياست سهل و ممتنع است. كافي است كه يك بار مرتكب خلاف شوند و عوارض زيادي به وجود آورند. هرچند برخي از اينان بارها از اين سوراخ گزيده ميشوند ولي دريغ از يك توجه. از سوي ديگر رسانههاي جديد در خدمت برخي گروهها با انديشههاي خطرناك و منافع نامشروع و خشونتآميز در آمده است. اين مساله را در يادداشت «برندگان و بازندگان ليبي» منتشر شده در همين روزنامه (هفته پيش) شرح دادهام كه چگونه افراد خشونتطلب خود را پشت نقاب دموكراسيخواهي پنهان كردهاند و اين ايده را تبليغ ميكنند كه بايد قاطع و راديكال بود و در نتيجه همين سياست است كه برخي كشورهاي منطقه را به روز سياه نشاندند. نمونه آن ليبي، مصر، يمن، سوريه و... است. در اين مورد بيشتر خواهم نوشت و هفته آينده نيز توضيح خواهم داد كه چگونه عبور از اصول سياست مسالمتآميز و اصلاحطلبانه، جوامع را وارد چرخه خشونت ميكند. ولي مهمترين وجه اين ماجرا حمايت غربيها به ويژه ايالات متحده از اين فرآيند خطرناك است. اين نكته را در يادداشت «كلاهي و آسانژ» در روزنامه ايران (دوهفته پيش) توضيح دادهام كه غربيها در چنين مسائلي جدي هستند و حقوق بشر نيز بازيچهاي بيش نزد آنان نيست. آنان كه به نام دموكراسي و حقوق بشر، بدترين نسخهها را براي ملتها ميپيچند، در اين اتفاقات مسووليت اخلاقي و سياسي زيادي دارند. متاسفانه فضاي عمومي كشور براي گفتوگو و تفاهم تحت تاثير هر دو عامل گفته شده در اين يادداشت و نيز عامل پيشگفته در يادداشت «ريشههاي اوباشگري»، بيش از پيش تخريب شده است. بازسازي اين فضا بايد اولويت جدي همه علاقهمندان به سرنوشت كشور باشد.