پيشنهاد همكار بازنشسته
حسن لطفي
همكارم كه تازه بازنشسته شده با لبخندي بر لب و تعداد زيادي عكس به ديدنم ميآيد. مثل هميشه پرحرفي نميكند و بيمقدمه و پس از سلام و عليك، گوشياش را به طرفم ميگيرد و عكسهايي را نشانم ميدهد كه چند روز قبل گرفته است. در حال تماشاي تصاوير، گوشم پي توضيحات او است. برنامهاش شده كوهنوردي و سرك كشيدن به روستاهاي دور و بر! جاهايي كه زيبايي طبيعي با صداهاي گوشنواز حال آدم را جا ميآورد.
توي عكسها پي يكي ميگردد كه برايش جالبتر از همه است. بوته سبزي؛ آنطور كه ميگويد گون از ميان تختهسنگها بيرون زده و در بالاي كوه جلوهگري ميكند. عكسهاي ديگري كه نشانم داده برايم جذابتر و زيباتر است. به همين خاطر مشتاق ميشوم تا دليل تاكيدش بر اين عكس را بدانم. توضيحش ربطي به شعر زيباي شفيعيكدكني (گون از نسيم پرسيد ....) دارد و ندارد.
بيشتر ميخواهد از استقامت و تلاش گياهي بگويد كه ريشهاش را در دل سنگ جا كرده است. عكس را با هدف نشان دادن به پسر جوانش گرفته است؛ پسري كه عشق موتور، هيجان و مهاجرت به بلاد فرنگ است.
دير يا زود هم ميرود؛ اين را پدرش ميگويد. كنجكاو ميشوم تا عكسالعمل پسر را بعد از ديدن عكس بدانم؛ آن هم در حالي كه حدس ميزنم عكس برايش جذابيتي نداشته باشد.
حدسم درست در ميآيد و همكارم ميگويد بعد از ديدن عكس پسرش دو چيز گفته. يكي اينكه پس زمينه عكس و چشمانداز آن بالا جان ميدهد براي عكس گرفتن در حالي كه روي موتور نشستهاي، ديگر اينكه كانادا و كشورهاي ديگر هم از اين كوهها دارد. دوستم وقت نقل قول حرفهاي پسرش ميخندد اما نگراني را توي صدا و خندهاش ميبينم.
ديدن عكسها كه تمام ميشود به من و بقيه افرادي كه در اتاق هستند توصيه ميكند از هر فرصتي براي سرك كشيدن به فضاهاي طبيعي و رفتن به كوه استفاده كنيم. ميگويد هزينه هم ندارد. شما را نميدانم اما به نظر من كه راست ميگويد.
خصوصا در ماه ارديبهشت كه طبيعت و كوه با گلهاي خودرو زيباتر هم ميشود؛ گلهايي كه اگر كنارشان بنشينيم حس خوبي پيدا خواهيم كرد.