مثل بارسلونا، مثل كيروش
مثل بارسلونا، مثل كيروش
آدمهاي كمي را در پيرامون خود ميشناسم كه به فوتبال علاقه ندارند. آدمهاي كمتري هم ميشناسم كه هوادار يك تيم ملي خارجي مثل برزيل يا آلمان يا آرژانتين نباشند. در اطراف من كساني كه هوادار باشگاههاي فوتبال در اسپانيا هستند بيشتر از آدمهايي هستند كه هوادار بارسلون يا رئال مادريد نيستند.نسل جديد فوتبال دوستان ايراني بيشتر هوادار تيم فوتبال بارسلونا در اسپانيا هستند. اين دو تيم اسپانيايي در سالهاي اخير برنده بيشترين نبردها در اروپا بودهاند و حالا بارسلونا بار ديگر شانس بالايي براي برنده شدن در نبردهاي باقي مانده دارد. تيمهاي فوتبال در انگلستان اما پس از دو دوره كوتاه مدت طلايي ليورپول دردهه 1970 و منچستريونايتد در دهه 1990 دستشان از جام باشگاههاي اروپايي كوتاه شده بود. تيمهاي انگليسي اما در اين سالهاي دهه حاضر راه اسپانياييها را رفتند. اول سرمربيهاي نامدار مثل مورينيوي پرتغالي آمد و راه تازه نشان داد و حالا گوارديولاي اسپانيايي و يورگن كلوپ آلماني به تيمهاي فوتبال انگليسي آمدند. بارسلونا با فوتباليستهاي همه كشورها تيم شد و حالا منچسترسيتي با بازيكناني از هرجاي دنيا برنده و شادي آفرين است. كاش ميشد بانك مركزي، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه كشورها را مثل تيمهاي فوتبال كارآمد اداره ميكرديم؛ با متخصصاني از همه دنيا و سرمربيهاي داراي انگيزه بردن درهر وضعيت. ميشود اين روش را در جاهايي آزمايش كرد و اگر برآيند كار پيروزي و كاميابي بود آن را در جاهاي ديگر انجام داد. كارلوس كيروش اين كار را در تيم ملي فوتبال انجام داد. ميشود و ميشد براي كاهش درد رنجديدگان سيل هنوز تمام نشده اين كار را كرد و از همه متخصصان دنيا يا دستكم مثل تيم ملي فوتبال از همه بهترينهاي ايراني پراكنده در پهنه كره خاكي استفاده كرد.