تكثير تافتههاي جدابافته
سيد علي ميرفتاح
سه، چهار روز پيش سومين مناظره تاجزاده و زاكاني برگزار شد و هزاران نفر آن را از طريق گوشيهاي موبايل ديدند و شنيدند در عين حال آب از آب تكان نخورد، هيچ حرف خطرناكي هم به گوش نرسيد. گفتن اين حرف بديهي كه «اي كاش تلويزيون ياد بگيرد و اسباب تريبون آزاد را فراهم كند» از فرط تكرار سالبه به انتفاء موضوع شده است. كو گوش شنوا؟ به لحاظ نظري همه ميپذيرند كه تلويزيون به بد راهي رفته و در بد مخمصهاي گير كرده حتي مديران رده بالاي رسانه ملي هم در مقام حرف قبول دارند كه اگر كاري نكنند و تغييري در فرم و محتواي رسانه ندهند، قافيه را بيش از پيش ميبازند و از ذهن و زندگي مردم دورتر ميافتند، اما در عمل آنقدر موانع واقعي و غيرواقعي جلوي پاي خود ميبينند كه ناچار از آن صرفنظر ميكنند و به همان تداوم شيوه معهود روزگار ميسپرند. اما اين همه تلويزيون نيست. قبلا ميگفتند بيست و سي يك جور تشكيلات مستقل است كه مستظهر به عنايتهاي خاص است و در چارت اداري رسانه ملي نميگنجد و از اوامر و نواهي مديران تلويزيون تبعيت نميكند. براي اين حرفم سند و مدرك ندارم، صرفا شنيدههايم را باز ميگويم. اما سند و مدرك هم كسي بخواهد خود بيست و سي بهترين سند و مدرك. آفتاب آمد دليل آفتاب. نيازي نيست مشتري حرفهاي بيست و سي باشيد تا بفهميد اين تايم خبري تافته جدا بافته است، بلكه گذري هم آن را ببينيد حساب كار دستتان ميآيد كه حساب و كتاب اين برنامه و ملاحظات و محظوراتش متفاوت است از حساب و كتاب و ملاحظات و محظورات تلويزيون. يك دليل بيپروايي و نوآوري و خلاف عادت عمل كردن آن هم همين است كه اين دوستان تافته جدا بافتهاند و پشتشان به نهادهاي قدرتمند گرم است. اما آنچه اخيرا مخاطبان تلويزيون استنباط ميكنند، افزايش چشمگير تافتههاي جدا بافته است. به نظر ميرسد حالا كه كسي زورش نميرسد كل صدا و سيما را تغيير دهد و صدر و ذيلش را بالا و پايين كند، به فكر تغيير از درون افتادهاند و خواستهاند با تكثير بيست و سي آن را در همه بخشها توسعه بدهند. بخواهم دقيقتر صحبت كنم بايد بگويم آن هسته اوليه برنامه «هويت» تكثير سلولي پيدا كرده و خود را در خبر، در فيلم و سريال، در مستندسازي، در گفتوگوهاي خبري و در گزارشهاي ميداني و... گسترش داده. بد هم نشده لااقل تلويزيون از آن كرختي و خمودگي بيرون آمده و در بعضي ساعتها حرفهايي ميزند يا فيلمهايي نشان ميدهد كه جذاب است و نبايد سرسري از كنارشان گذشت، به عنوان نمونه اخيرا سريالي از تلويزيون پخش ميشود كه همان حرفهاي كيهان و وطنامروز و جوان را به زبان قيلم و قصه ترجمه ميكند. من شخصا مشكلي ندارم با اينكه اصولگرايان منتقد دولت سريال بسازند و در آن رسما دولت يا نزديكان رييسجمهور را به بيمبالاتي امنيتي متهم كنند. سر قصه جيسون رضاييان، در سريال گاندو اشارهاي هم به خواهرزاده رييسجمهور ميشود. پخش تلويزيون البته دست به سانسور زده است و آن را بريده. اما در روزگاري كه گوشيهاي موبايل نفوذي بيش از تلويزيون دارند، پخش نام خواهرزاده رييسجمهور هم كار سختي نيست. همان هسته اوليه كه در دل تلويزيون رشد كرده در فضاي مجازي هم دستش باز است و اين طريق جبران مافات ميكند و تند و فرز و سريع، بريدههاي تلويزيون را در تلگرام به هم ميچسباند. من با اين بخش ماجرا مشكلي ندارم وكيل مدافع دولت و خواهرزاده رييسجمهور هم نيستم، اما عرضم اين است كه اگر ميخواهيد حرفتان در مخاطب اثر كند و دل مخاطب با پيام شما همراه شود، چارهاش اين است كه يكطرفه به قاضي نرويد و در متهم كردن رقيب، خودتان همهكاره نباشيد. هر رسانهاي كه خودش ببرد و بدوزد، محكوم به شكست است و خيلي زود مردم از آن رو برميگردانند. چارهاش هم اين است كه هر چقدر خودتان حرف ميزنيد به همان اندازه به طرف مقابل هم تريبون و زمان بدهيد تا قصهاش را تعريف كند. حرفش را بزند. نميشود همه رسانه دست شما باشد، بعد هم هيچ حقي براي طرف مقابل قائل نشويد. نه فقط دولت كه حتي مردم عادي را هم نبايد از حق دفاع محروم كرد. ضمن اينكه در رسانه، ما با حقي بيش از حق دفاع مواجهيم: حق حرف زدن و حق ديده شدن. بيخودي درباره بيطرفي رسانهها كتاب ننوشتهاند و قانون وضع نكردهاند. گيرم كه هيچ رسانهاي به معني واقعي كلمه نتواند بيطرف بماند، اداي بيطرفي را كه ميتواند دربياورد. تلويزيون ما اداي بيطرفي را هم نميتواند دربياورد، براي همين هم روز به روز نفوذ و توانش را از دست ميدهد. اگر ميخواهيد مردم پيام بيست و سي يا پيام سريال يا پيام هويت يا پيام دهكرديتان را دريابند، چارهاش اين است كه به طرف مقابل، لااقل به دولت رسمي و قانوني كشور حق بدهيد تا پيامش را به مردم برساند. دقيقا همان كاري كه زاكاني و تاجزاده كردند...