• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4405 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۳ تير

از پشت عينك دودي

جواد طوسي

نمي‌دانم اين را تجربه كرده‌ايد كه هر چقدر بيشتر پا به سن مي‌گذاريد، مرگ براي‌تان جدي‌تر مي‌شود؟ منظورم از جدي شدن، هراس از مرگ نيست. در عين حال معتقدم كه در نااميدانه و بدبينانه‌ترين شرايط نيز كمتر كسي در همين روزگار حاضر است با سر دادن اين ابيات به پيشواز مرگ برود:مرگ اگر مرد است گو پيش من آي/ تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ/ من از او جاني ستانم جاودان/او ز من دلقي ستاند رنگ‌رنگ/ گويي مولانا و عطار نيز در اين دوران فترت كم آورده‌اند. در اين ميان، مرگ عباس كيارستمي هنوز برايم از جهات مختلف سوال‌برانگيز است. هنرمندي با انگيزه و ذهن سيال و شاعرانه كه همچنان به دنبال دريچه‌هاي تازه و متفاوت بود، چرا بايد اين‌گونه با اعمال شاقه از دنيا برود؟ او كه در شماري از فيلم‌هايش با «مرگ» برخوردهاي منحصر به فرد داشت، خودش قافيه را به مرگ مي‌بازد. در «زندگي و ديگر هيچ» و «باد ما را خواهد برد»، نگاهي خيام‌گونه به مرگ دارد و در «طعم گيلاس» با مرگ شوخي و طنازي مي‌كند و براي زنده‌به‌گور شدن دنبال يك مجري به‌دردبخور مي‌گردد! فيلمساز و طراحي با اين پشتوانه‌، صراحتا در يك جا مي‌گويد كه اگر قرار بر مردن و ماندن آثاري از من هنرمند باشد، ترجيح مي‌دهم زنده بمانم. او با اين خلق و خو و‌تنوع‌طلبي هنرمندانه، شيوه‌هاي مختلف زبان هنري را در كارش تجربه كرده است. دوره اوليه فعاليتش در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در اواخر دهه 40 و دهه 50 در دل سادگي مي‌گذرد كه چند نمونه ديدني‌اش را در «مسافر» و «لباس براي عروسي» شاهديم. «در گزارش» براي اولين بار در سينماي ايران و طول دوران«موج نو»، نگاهي بكر و عميق و بي‌واسطه و در عين حال عريان به ماهيت وجودي «طبقه» در جامعه ايراني دارد. نوع مواجهه كيارستمي با طبقه متوسطي كه درجا مي‌زند و استعداد بالا كشيدن خود را ندارد، بي‌رحمانه و بدون هر‌گونه محافظه‌كاري است. او بعدا در سال‌هاي اول انقلاب نيز به همين شيوه صريح و در عين حال به شدت هوشمندانه و تبارشناسانه در يك فضاي به ظاهر كودكانه، تناقض وجودي و شخصيتي و رفتاري را در طيف‌هاي گوناگون جامعه ايراني كه آزمون مبهم و خام‌دستانه‌اي از انقلاب داشته را در «قضيه شكل اول، قضيه شكل دوم» به نمايش مي‌گذارد و يكي از استثنايي‌ترين و تحليلي‌ترين آثارش را خلق مي‌كند. لو دادن و آدم‌فروشي از سر كلاس يك مدرسه پسرانه، به بطن جامعه‌اي ناهمگون رخنه مي‌كند و دوربين زمانه‌شناس كيارستمي همچون يك بازجوي كاركشته از سياستمدار و فيلمساز و ايدئولوگ و فرهنگساز و... اعتراف مي‌گيرد تا سند زنده روزگاري سپري نشده باشد.كيارستمي بعد از شناسايي «خانه دوست» در قلب معصوميت و دنياي كودكانه و ثبت آن جاده مارپيچ روستايي و در مسير رفاقت و عزت نفس، رفته رفته از اين دنيا فاصله مي‌گيرد. در «كلوزآپ نماي نزديك» بدون توسل به ابزار و لحن شعاري، به نقد و آسيب‌شناسي انسان فرودست و عقده‌هاي دروني‌اش مي‌پر‌دازد و به شكلي بي‌رحمانه در شمايلي گناه‌آلود از او، ترحم پذيرش مي‌كند. در چنين موقعيت بغرنجي اين سوال پيش مي‌آيد كه نگاه انساني به‌فردي در اين موقعيت نازل طبقاتي كه تحقير و ترحم‌آميز شده، چقدر قابل دفاع و توجيه‌پذير است؟

تداوم مسير فيلمسازي كيارستمي، چند لايه و كنايه‌‌آميز و به گونه‌اي شايد حديث نفس خود اوست. در «ده» همچنان نسبت به كانون خانواده بدبين و پرخاشگر و نامطمئن است. در «كپي برابر اصل»، به همان لحن بي‌تكلف قبلي‌اش بازمي‌گردد و به سينمايي كم و بيش قصه‌پرداز متمايل مي‌شود. او با همان نگاه ترديدآميز به روابط دست و پاگير زناشويي، با واقعيت بازي مي‌كند و پيشنهاد لذت از زندگي مي‌دهد و طرح سوالش نسبت به جوهره حقيقت و اصالت را در كانون سادگي برگزار مي‌كند.در اين فواصل، گاه كيارستمي را شاعري تنها در اسارت فرم و بياني انتزاعي مي‌بينيم. حكايت اين انسان شوريده با چنين خيالپردازي‌ها و واقع‌بيني‌هاي هر از گاه و ذهن جستجوگر بي‌قرار، مي‌توانست همچنان باقي باشد كه اجل به او مهلت نداد. آيا واقعا از قسمت نمي‌بايد گريخت و عين الطافست ساقي آنچه ريخت؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون