• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4414 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۴ تير

درباره تئاتر جنايت و مكافات رضا ثروتي

جنايت بدون مكافات

ابوالفضل رجبي

 

 

«جنايت و مكافات» نمايشي است كه اين روزها به نويسندگي و كارگرداني رضا ثروتي در تالار وحدت روي صحنه مي‌رود. پرسش كليدي در اقتباس از يك اثر، بيشتر حول محور چگونگي ايده‌پردازي از آن مي‌چرخد. «جنايات و مكافات» داستايفسكي، رماني است كه ثروتي از آن اقتباس كرده است. نمايش «جنايت و مكافات» در يك نگاه توانايي فاصله‌گذاري ميان ايده داستايفسكي با ايده خودش را ندارد؛ بهتر بگويم اينكه ايده‌اي كه از خود ندارد، هيچ؛ حتي ايده داستايفسكي را هم نمي‌تواند اجرا كند و هر قدر تلاش مي‌كند تا خود را از زير سايه اين اثر سترگ بيرون بياورد، نمي‌تواند. بنابراين شروع مي‌كند به گفتن تا نمايش دادن. ثروتي در ابتدا گره‌افكني مي‌كند اما در گشايش گره‌ها گيج و نااميدكننده عمل مي‌كند. او وقوع رويداد‌ها -كه اصل اساسي يك نمايش است- را رها و سعي مي‌كند با بازي‌هاي اغراق‌آميز بازيگران جاي خالي آن را پر كند. «جنايت و مكافات» بر چرخ يك نظام نشانه‌شناسي معين حركت نمي‌كند و نماد‌پردازي‌اش آنقدر سطحي و كليشه محور است كه نمايش دو ساعت و بيست دقيقه‌اي، بازيگران سينمايي و طراحي صحنه پرزرق‌وبرقش هم نمي‌تواند اين ضعف‌ اساسي را پنهان كند.

راسكولنيكف يك دانشجوي حقوق است كه وضعيت فعلي را قبول ندارد و با قتل صاحب‌خانه‌اش كه پيرزني نزول‌خوار است، مرتكب جنايت مي‌شود. حال اينجا بحث مكافات و چگونگي آن است. راسكولنيكف معتقد است كه اشتباهي نكرده و تمام مردان بزرگ رنج‌هايي كشيده‌اند تا حرف خود را بزنند و اين رنج من براي «ديگري» است. ثروتي اين رنج و عذاب را مي‌خواهد با لرزش دايمي راسكولنيكف نشان دهد اما در آخر بيهوده بودن اين كار مشخص مي‌شود. مي‌دانيد چرا؟ چون «جنايت و مكافات»ي كه ما شاهدش هستيم، توانايي «ضرورت‌سازي» ندارد و اصلا به آن «ديگري» فكر نمي‌كند و با توضيح دادن‌هاي پي‌درپي تخيل و مشاركت مخاطب را از بين مي‌برد. وقتي از يك نمايش، مكان و رويداد حذف مي‌شود، چه مي‌ماند؟ اما ما در اين نمايش هم مكان مشخص و هم توالي رويداد‌ها را داريم؛ پس چه‌ مي‌شود كه فكر مي‌كنيم كه اينها بي‌معنا هستند؟ اين دو همانا با شرط ايجاد يك وضعيت و ضرورت مي‌توانند به يك نظام معنادار تبديل شوند وگرنه ساخت يك درخت كه از ميان سه طبقه آپارتمان مي‌گذرد شايد در نگاه اول زيبا باشد ولي به خودي خود نمي‌تواند حامل پيامي باشد.

نمادهايي كه ثروتي به‌ كار مي‌گيرد، عقيمند و بر باد رونده. سه طبقه كه مي‌خواهد به ترتيب نشانگر طبقات نخبه و برخوردار، متوسط و قضاوتگران و فرديت‌هاي له شده و رو به زوال باشد و درختي كه از اين ميان مي‌گذرد و پيوند‌دهنده آنان است. راسكولنيكف اگرچه در طبقه سوم زندگي مي‌كند اما جزو هيچ يك از طبقات نيست. همه در حق او ظلم كرده‌اند و از همه زخمي بر تن و روانش دارد. بعد از ارتكاب قتل برخي ديگر از اين ستم‌ها بر او آشكار مي‌شود؛ گويي همه مي‌خواهند دست بر كاسه چشم او كنند. اما او به اينكه جنايتي نكرده ايمان دارد و تا آخر هم بر اين عقيده مي‌ماند. كار ثروتي در اين ميان چيست؟ تخفيف و ميانمايگي واقعيت و مفاهيم به مدد سلبريتي‌ها. حقيقت آن است در اين مدت آن قدر از سلبريتي‌پروري نوشته‌اند كه ديگر لوث شده است، اما نمي‌توان به ‌راحتي در مقابل اين ابتذال فراگير سر خم كرد. بازيگر تلويزيون-سينما‌يي كه هنوز نمي‌تواند يك لحن واحد در گفتار را رعايت كند و از «نفوذ در نقش» چيزي نمي‌داند، چگونه مي‌تواند به يك وضعيت فكر كند. او حتي نمي‌تواند به خودش فكر كند چون تئاتر براي آنان ديگر «خلاقيت زيباشناختي هدفمندي براي تسخير فضاي خودجوش و آزادي» نيست و همين كه بتوانند سالن را پر كنند و تشويق‌شان را داشته باشند، كفايت مي‌كند. نمايش ثروتي و گروهش جنايتي بدون مكافات است، جنايتي در حق واقعيت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون