• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4432 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۴ مرداد

ساحت عشق و بخشايش

محمد جعفر امير محلاتي نسيم شريعتمداري

به پاس احترام به شخص خانم ميترا استاد و شخص دكتر نجفي و رابطه نزديك و عاشقانه‌شان به يكديگر و در جهت رهيافت راه‌حل اخلاقي براي برون‌رفت از اين فاجعه اين نوشته نگارش مي‌شود. عشق و علاقه‌اي بود كه به تراژدي ختم شد و از منظر افكار عمومي و همگان به هـيچ آمد و راهي در تحليل‌ها و گمانه‌زني‌ها نيافت. بلافاصله پس از افشاي قتل خانم استاد توسط آقاي نجفي اظهارنظر‌ها و تئوري‌هاي گوناگوني با زمينه‌هاي مختلف در مورد اين قتل ارايه شد كه به دنبال تحليل‌ها و علت‌يابي‌هاي عقلاني بودند. براي مثال يك نظريه اوليه از جانب افرادي با ديدگاه‌هاي سياسي مخالف آقاي نجفي، ريشه عملكرد دكتر نجفي را «خودشيفتگي» و «ثروت بادآورده» دانست. افراد ناآگاهي هم كه با ديدگاه‌هاي سياسي آقاي نجفي همسو بودند با گمانه‌زني‌هاي عقلاني و تلاش براي رديابي‌هاي منطقي به تئوري توطئه پرداختند. افزون بر گروه‌هاي فوق لازم است به روانپزشك و روانشناس و نورولوژيست‌ها اشاره كرد كه تحليل‌هاي مختلف علمي بر اساس «كاركرد مغز» يا «زبان بدن» براي عملكرد آقاي نجفي ارايه كردند. در هـيچ محفل و روزنامه و رسانه‌اي اشاره‌اي به عشق و رمز و راز آن و جنون و ديوانگي‌هاي «برخاسته از جوهر عشق» نشد. عشق، به قول اينشتين داراي آنچنان انرژي مهار نشده‌اي است كه هيچ اراده‌اي قادر به مديريت و كنترل آن نيست. اين عشق از جانب مرحومه ميترا استاد تا به آن حد بود كه مي‌خواست همسرش را تماما مالك و صاحب باشد. (مرحومه دو شب پيش از حادثه مي‌خواسته در رسانه‌ها اعلام كند كه آقاي نجفي همسر اولش را - به درست يا غلط- طلاق داده). همين عشق از جانب آقاي نجفي به وفاداري‌اش در حفظ تعهدش به طلاق توافقي تجلي يافته بود (اگرچه مي‌توانست هر لحظه اراده كند و خانم ميترا استاد را يك‌طرفه طلاق دهد). اين عشق در عكس‌هاي منتشر شده از اين دو در نگاه‌شان برجسته مي‌نمايد. بررسي و پژوهش در زندگينامه شخص مرحومه ميترا استاد حاكي از دستاوردهاي شاخص و تحسين‌آميز در زمينه هنر و فرهنگ و سياست بوده و بيانگر پرورش در خانواده‌اي پيشرو و فرهيخته است كه خود نقش موثري در ايجاد رابطه با دكتر نجفي و تاثير‌گذاري و تاثير‌پذيري هر يك بر ديگري داشته است. نكته اساسي و ناديده گرفته شده در مورد آقاي نجفي و مرحومه خانم ميترا استاد اين است كه اين حادثه يك ماجراي عاشقانه بوده و «عشق» اصولا به لحاظ ويژگي خاص خود يك مقوله متفاوت از «عقل» است.

حال آنكه اغلب از منظر عقلاني به آن نگريسته شده و قضاوت‌ها در چارچوب عقلانيت شكل گرفته است؛ عقل و عشق اما از يك جنس نيستند. يعني ابزار قضاوت مردمي و موضوع قضاوت از يك مقوله نيستند. در دادگاه هم كه بر مبناي عدالت قضاوت مي‌شود باز «عشق» موضوع عدالت نيست. عشق از جنس «قضاوت قانوني» نيست و در دادگاه محاكمه دكتر نجفي كه «حادثه» برخاسته از «جوهر عشق» است باز ابزار قضاوت دادگاه و موضوع قضاوت از يك جنس نيستند و اين خود موضوع را پيچيده‌تر مي‌كند. نكته قابل توجه و مهم ديگر اينكه اين تراژدي عاشقانه تا به حال به حد كافي و وافي هزينه‌هاي بي‌شمار نهان و آشكار روحي و رواني و جسماني و اجتماعي داشته است. حال چگونه است كه بنا به ملاحظات مردمي يا دادگاهي يا سياسي يا فاميلي بخواهيم توجيه كنيم كه بايد هزينه‌هاي بيشتري داشته باشد! بنابراين براي هيج يك از طرفين ماجرا، چه براي دستگاه قضا و چه براي خاندان محترم مقتوله و قرباني و چه از منظر مردم شايسته نيست، بخواهيم بر امري كه تا به حال هزينه‌هاي سنگيني از زواياي گوناگون داشته هزينه بيشتري بار كنيم و بر آن بيفزاييم. موضوع مهم ديگر اين است كه گاهي بسياري از تراژدي‌ها زمينه‌هايي پيدا مي‌كنند تا از آن امر خير و نيكي‌ زاده شود و زمينه‌ساز پديده‌هاي سازنده و مثبت بشوند. تراژدي‌ها صدمه مي‌زنند و ما را متوجه زخم‌پذيري و در عين حال ظرافت و لطف نهفته در زندگي مي‌كنند، اما چه بسا با يك تغيير جهت فكري و عملي ما يك تراژدي را در مقطعي تبديل به يك سامان و سازوكار خيلي فوق‌العاده مي‌كنيم. به عنوان مثال خوانديم در مصاحبه‌اي كه برادر مقتوله، دكتر مسعود استاد گفته است اگر آقاي نجفي يك خانه براي زنان بي‌سرپرست بسازد ما ممكن است از قصاص بگذريم. اين بسيار نگاه زيبايي است و شرط انتخاب شده براي گذشت از قصاص (خانه براي زنان بي‌سرپرست) امري انساني و معنوي و بيانگر خانداني پيشرو و نيك‌انديش است. اميدواريم خاندان محترم مقتوله اين كار را انجام دهند و پتانسيل زايش خير و نيكوكاري از اين «تراژدي عاشقانه» تحقق پذيرد. به خصوص اكنون كه خانواده مقتوله متوجه اين پتانسيل هستند، اگر اين قصد خيرخواهانه را عملي نكنند هزينه به زيان خود اين خاندان به ‌شدت بالا مي‌رود، زيرا اگر فردي آگاه باشد كه مي‌تواند چنين كاري را انجام دهد و باني يك امر خير ناشي از حادثه ناگوار قتلي شود ولي آن را انجام ندهد، اين خود يك «هزينه هنگفت و جبران‌ناپذير روحي و فرهنگي و اجتماعي» است. در اين صورت به عنوان يك شهروند مي‌توانيم آنان را مورد سوال قرار دهيم: شما كه مي‌توانستيد از اين تراژدي يك خير را باعث شويد چرا به هزينه‌هايش افزوديد و آيا چنين نابخشودگي پرزياني از لحاظ اخلاقي و عقلاني پذيرفته است؟ در اين راستا نكته مهم اين است كه خاندان مقتوله و خصوصا پدر ايشان به قرار مسموع مراتبي معنوي دارند. حال، با يك چنين ويژگي، اگر خانواده مرحومه خانم ميترا استاد بر قصاص اصرار ورزند، آيا اين خواسته با شهرت و مقام معنوي ايشان در تضاد قرار نمي‌گيرد؟ اگر سرمايه معنوي خودشان را صدمه بزنند آيا اين خود يك نوع خودكشي معنوي نيست؟ ممكن است آقاي نجفي (خداي ناكرده) اعدام شود ولي آيا آبروي خاندان مقتوله هم همزمان اعدام نمي‌شود؟ هزينه مضاعف؟! هزينه ‌بر هزينه؟! و چنين هزينه‌هاي سنگيني نه عادلانه است، نه عاقلانه و نه اخلاقي. نكته قابل تامل ديگر، اصل قصاص است از نظر الهيات. در اينجا خوب است نگاهي به مباحث شرعي و اخلاقي داشته باشيم. حديث مهمي است از امام سجاد(ع)، امام چهارم شيعيان نقل است كه مي‌فرمايند: «لا يعتذر اليك احد الا قبلت عذره و ان علمت انه كاذب: كسي از شما عذرخواهي نكند، مگر اينكه عذر او را بپذيريد گرچه دروغ گفته باشد». بنابراين در امر اخلاقي مساله صدق و كذب اولويت ندارد، يعني مهم‌تر از «صدق و كذب» و مهم‌تر از حقيقت، «اخلاق» است: اخلاق سوار بر حقيقت است. اينجا ديگر مساله كشف حقيقت نيست. بنابراين حتي اگر آقاي نجفي در عذرخواهي خود دروغ هم گفته باشد، بنا به نص حديث اسلامي ما بايد آن را بپذيريم مخصوصا كه سابقه آقاي نجفي سابقه شايسته‌اي است. انساني است محترم و فرهيخته كه به عنوان فردي (به گفته شخص مرحومه نيز) اخلاقي شناخته شده است. در اينجا يك سوال كلان اخلاقي مطرح مي‌شود: اصولا مجازات قصاص در ساختار اخلاقي قرآن چه جايگاهي دارد؟ قرآن در مورد قتل نفس كه در واقع درست منطبق بر اين مورد خاص است سه پيشنهاد براي مومنان دارد: در مرحله اول مي‌گويد حق خاندان مقتوله يا مقتول است كه قصاص كند. اما اين ابتدايي‌ترين پيشنهاد قرآن است. در مقام اولي براي جامعه يا انساني كه در مرحله بالاتري از اخلاق قرار دارد قرآن پيشنهاد ديه مي‌كند به اين معني كه در ازاي دريافت مالي يا حقي مرتكب را ببخشايد. ولي نكته مهم‌تر اينكه در همين كتاب مقدس و به طور صريح، قرآن براي انسان‌هاي والا و كساني كه مي‌خواهند بهترين انتخاب اخلاقي را داشته باشند، بخشايش را پيشنهاد مي‌كند. اگر قرآن به ما مي‌گويد «بخشايش» بهترين گزينه از سه گزينه پيشنهادي است، چرا ما بايد ابتدايي‌ترين را انتخاب كنيم؟ قصاص براي جامعه‌اي است كه هنوز از لحاظ اخلاقي چندان رشد نكرده و زباني جز «زور و قدرت» نمي‌فهمد. براي يك جامعه يا يك انسان پيشرفته‌تر كه زبان مذاكره و تفاهم را مي‌فهمد، قرآن پيشنهاد ديه مي‌كند و در نهايت براي جامعه‌اي كه بسيار اخلاقي و متعالي است و افراد آن در مراتب والاي انسانيت، معرفت، كرامت و معنويت هستند گزينه بخشايش را فرارو مي‌نهد. از منظر روانشناختي، روانشناسي، عصب‌شناسي و روانكاوي، پيامدها و تاثيرهاي سازنده و مثبت «بخشايش» بر سلامت جسم و روح و روان كه در تقابل با پيامد‌هاي منفي و آثار تخريبي «انتقام» هستند، مورد توجه و بررسي‌هاي علمي فراواني قرار گرفته است. نتيجه اين تحقيقات براي سلامت كلي فرد و جامعه بخشايش را توصيه و تاكيد مي‌كند. تحقيقات بي‌شمار حاكي از آثار التيام‌بخش بخشايش براي افراد صدمه‌ديده و داغديده در موارد مشابه است. بنابراين چه از نظر فقهي و حقوقي، چه از منظر روانشناختي و روان‌درماني و چه در ساحت‌هاي معنوي و اخلاقي و نيز از نظر دوگانگي بين عقلانيت و عشق، بخشايش ضروري مي‌نمايد. مضافا، با توجه به عدم همخواني ابزار قضاوت و موضوع قضاوت در اين مورد و هزينه‌هايي كه اين حادثه ناگوار دربرداشته و نيز از منظر آينده‌نگري و تاثير‌گذاري تاريخي، اجتماعي، سياسي و از نظر انتخاب مرجح اخلاقي براي تحقق پتانسيل‌هاي خيردوستي و نيك‌انديشي، بخشايش انتخاب اصلح است. خصوصا توجه داشته باشيم جامعه چنين تصميمي را از خاندان محترم مرحومه ميترا استاد و پدر ايشان با چنان جايگاه معنوي و اجتماعي انتظار دارد. اگر نام‌ها با مسمي باشند، اكنون خاندان استاد در ساحت اخلاق بايد استادي كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون