• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4435 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد

مهدي محسنيان‌راد، جامعه‌شناس و استاد ارتباطات:

با بيگ بنگ ارتباطات روبه‌رو هستيم

جلوگيري از فساد با رصد مستمر توسط روزنامه‌نگاران

نيلوفر رسولي

مرجعيت رسانه‌اي يعني چه؟ اين اصطلاح از كجا
سر در آورده و آيا در حال و اوضاع امروز روزنامه‌ها فقط بايد نگران از دست رفتن امري كه آن را مرجعيت مي‌خوانند، باشيم؟ آيا راه بازگرداندن اعتبار به روزنامه‌ها، بازگرداندن مرجعيت به آنهاست يا روزنامه‌ها و به‌طور كلي رسانه‌ها كاركردهاي ديگري هم دارند كه بتوانند مورد توجه قرار بگيرند؟ براي يافتن پاسخ اين سوال‌ها با مهدي محسنيان‌راد، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه گفت‌وگوي كوتاهي داشتيم. محسنيان‌راد با انتقاد از رواج اين اصطلاح به «اعتماد» مي‌گويد: «اين اصطلاح ساختگي است.»
او كه از نخستين گروه دانشجويان علوم ارتباطات در ايران است، سال‌ها به پژوهش و مطالعه در اين زمينه پرداخته و كتاب‌هاي متعددش دو بار عنوان پژوهشگر نمونه را برايش به ارمغان آورده است. در اين گفت‌وگو او با اشاره به رويكردهاي نوين در علوم ارتباطات، خصوصا رسانه‌شناسي، بيش از هر چيز به‌ كاركرد رصد كردن و آيينه ‌بودن روزنامه‌ها، تاكيد مي‌كند.

 

اين روزها در جلسه‌ها و گفت‌وگوهايي كه درمورد وضعيت مطبوعات و جايگاه روزنامه‌ها برگزار مي‌شود، مكررا اصطلاح «مرجعيت رسانه‌اي» يا «مرجعيت مطبوعاتي» به گوش مي‌خورد، برخي معتقدند فضاي مجازي گوي سبقت مرجعيت را از مطبوعات و روزنامه‌ها ربوده است و برخي همچنان مرجعيت را با مطبوعات كاغذي مي‌دانند، اما فارغ از اين دوگانگي، آيا اصطلاح مرجعيت رسانه‌اي اصطلاح درستي است و در گفتمان دانشگاهي جايگاهي دارد و حدود و ثغور آن تعريف شده است يا خير؟

مرجعيت رسانه‌اي يك اصطلاح تقليدي است. در كشورهايي مثل ما كه در حال گذر از سنت به مدرنيته هستند ساختن اصطلاحاتي باب است كه
به‌ نام اصطلاح علمي خوانده مي‌شود و بعد مي‌بينيم كه اين اصطلاح بدون مشخص بودن معنا و ريشه آن در جامعه رايج مي‌شود، مثل اصطلاح «مهندسي اجتماعي» يا همين مرجعيت خبرنگاري و رسانه‌اي. مرجعيت واژه‌اي با تعريف مشخص و مختص شيعيان جهان است، ريشه كهن دارد و در جامعه ما هم جا افتاده است. اين واژه هيچ ربطي به كاركرد و كاربرد رسانه‌ها ندارد و اصلا قابل اطلاق به رسانه نيست.
در واقع هيچ جاي دنيا روزنامه‌نگاران و خبرنگاران ضمير مرجعيت را آن‌گونه كه ما در شيعه تعريف مي‌كنيم، ندارند و اين اصطلاح جايگاهي در حوزه دانش ارتباط‌شناسي و دانش بسيار جديد رسانه‌شناسي ندارد. اولين كتاب مربوط به اين دانش سال 2016 در امريكا با نام «رسانه‌شناسي» يا Medialogy منتشر شده است و در اين كتاب هم‌چنين اصطلاحي را نمي‌توان پيدا كرد كه روزنامه‌ها چنين كاركردي داشته باشند. درخصوص اين دانش كتاب تازه‌اي را به نشر سمت سپرده‌ و قلم را تازه زمين گذاشته‌ام. در اين كتاب كه بالغ بر 1600 صفحه است، هيچ جايي شما اين اصطلاح را نخواهيد يافت و مرجعيت رسانه‌اي اصطلاحي من‌درآوردي است كه در هيچ كدام از رويكردهاي جديد دانش ارتباطات نيز تعريفي ندارد.

دانش رسانه‌‌شناسي كه به آن اشاره كرديد چه سرفصل‌هاي جديدي را برابر روزنامه‌نگاران مي‌گشايد؟

زماني صحبت از اين بود كه رسانه‌ها سرگرم مي‌كنند، آموزش مي‌دهند و آگاه مي‌كنند و سهم خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بخش آگاه كردن رسانه‌ها بود. اين دسته‌بندي كاركردي مربوط به دهه‌هاي 1950 و 1960 است. زماني كه من هم سال 1346 دانشجوي رشته روزنامه‌نگاري بودم اين سه كاركرد را سر كلاس مي‌شنيدم اما در حال حاضر تنوع اين كاركردها گسترده‌تر شده است و رسانه‌ كاركردهاي بيشتري از اين سه گزينه دارد. يكي از كاركردهاي رسانه‌ها ديده‌باني جامعه است كه در دسته‌بندي‌هاي قبلي نبود. براي اين كاركرد از اصطلاحي استفاده مي‌شود كه مبني بر آماده‌ به گوش بودن و رصد مستمر است. در اين ديده‌باني معمولا ديده‌باني قدرت جايگاه مهمي دارد، اين قدرت از حاكميت شروع مي‌شود و حوزه مشخصي را درون خود تعريف نمي‌كند. پيامد رصد مستمر اين است كه جامعه بايد مسائل خود را چه خوب و چه بد بداند و خود تصميم بگيرد آن را خطر تلقي كند يا از آن لذت ببرد. خبرنگار با ديده‌باني و رصد جامعه را مطلع مي‌كند.

آيا همين رصد را فضاي مجازي انجام نمي‌دهد؟ در اين صورت روزنامه‌نگاران چه مزيتي نسبت به فعالان در شبه‌رسانه‌ها دارند و از كدام ابزار مي‌توانند استفاده كنند؟

جهان معاصر بسيار پيچيده شده و حجم پيام زيادي در دسترس مردم است. آن بيگ‌بنگي كه مي‌گويند اين روزها در حوزه ارتباطات و پيام‌رساني رخ داده است. مردم آن‌قدر زير آوار پيام قرار گرفته‌اند كه اگر بخواهند بدانند در جامعه چه خبر است مجبورند به نشريه‌ها و روزنامه‌هاي معتبري مثل لوموند يا نيويورك تايمز رجوع كنند. اينجاست كه خبرنگار كاربلد با گزارش‌هاي تحليلي و دقيق خود جامعه را رصد مي‌كند و چيزي مي‌نويسد كه مردم با خواندن آن از اوضاع جامعه مطلع شوند. البته اين تنها يكي از كاركرد‌هاي رسانه است. كاركرد بعدي رسانه‌ها در جهان معاصر مثل يك چراغ قوه است كه نور مي‌تاباند در تاريكي و كمك مي‌كند مسير خود را پيدا كنيم. براي مثال خبرنگار ايراني كه وظيفه‌اش را درست انجام مي‌دهد، متوجه مي‌شود كه جامعه ايران به سوي كهنسالي مي‌رود و تعداد كهنسال‌ها بيشتر مي‌شود، اما آن شيوه سنتي نگهداري كهنسال‌ها كه طبق آن پسري پدر پير خود را كنار همسر و فرزندانش در خانه قديمي نگه مي‌داشتند، رايج نيست و اين پسر ديگر نمي‌تواند پدرش را در آپارتمان 60 متري نگه دارد. حال اگر خبرنگاري بتواند در اين خصوص گزارشي تحليلي منتشر كند، همين گزارش چراغ قوه‌اي مي‌شود براي جامعه و حتي حكومت تا فكر كنند و ببينند بايد چه كرد. از طرف ديگر كاركر د ديگر رسانه آيينه جامعه بودن است، در واقع روزنامه‌نگاران آيينه جامعه هستند.

اين كاركرد چه تفاوتي با رصد‌كردن دارد؟

در اين كاركرد رسانه آيينه تمام‌نماي جامعه است و نمايش مي‌دهد كه در جامعه چه مي‌گذرد، همين. اما رصد كردن مثل اين است كه خبرنگاران با نهايت هوشياري رصد مي‌كردند و مراقب بودند تا بويي از فساد كه برسد آن را گزارش دهند، در واقع خبرنگاران در ايران بايد قبل از نهادينه شدن فساد آژير خطر را به صدا در مي‌آوردند. اما آيينه تنها اين مسائل را چه ريز و چه درشت نشان مي‌دهد. در واقع رسانه با كاركرد آيينه‌اي، خود را تمام و كمال مي‌بيند.

شما در نشستي به همين مساله رصدكردن اشاره داشتيد و گفته بوديد اگر خبرنگاران و روزنامه‌نگاران به‌موقع رصد مي‌كردند جلوي فساد گرفته مي‌شد، در اين گفت‌وگو اشاره‌اي هم داشتيد كه جز مطالب بي‌خطر، تقريبا روزنامه‌نگاران يا «نق» مي‌زنند و در موارد اندكي تنها «نقد» مي‌كنند كه بخش خيلي كمي از آن نقدها جسورانه است. حال فكر مي‌كنيد اگر روزنامه‌نگاران جسورانه‌تر مي‌نوشتند و خودسانسوري را كنار مي‌گذاشتند، امروز وضع روزنامه‌ها بهتر بود؟

در بعضي از اين گفته‌هايي كه اشاره كرديد متكي بر اتفاقاتي با ريشه 15 ساله است و امروز روزگار ديگري شده است. رصد مستمر منابع قدرت، كه از رييس‌جمهور و رييس شركت پديده شانديز گرفته تا رصد رييس كل بانك ملي و دكل‌هاي گم شده را هم شامل مي‌شود، مستلزم فراهم شدن دو متغير است؛ يك اينكه هر كسي كه اين كار را مي‌كند بايد تحصيلكرده اين رشته و به خوبي درس روزنامه‌نگاري را در دانشگاه آموخته باشد كه شيوه‌هاي كار و بحث‌هاي تئوريك و عملي چيست. حال اگر شخصي هم ليسانسيه‌ مكانيك و فلسفه و نه لزوما ليسانسيه‌ روزنامه‌نگاري و البته در دانشگاه درس بخواند كه جو زده مسلك عاطل باشد، شبيه آدمي مي‌شود كه ديگر از تاريكي نمي‌ترسد چون مي‌داند در دل آن چه مي‌گذرد. بچه‌ها از تاريكي مي‌ترسند چون نمي‌دانند در دل تاريكي چه مي‌گذرد اما آنها كه مي‌دانند، با آنچه كه بر آنها سلطه دارد، مقابله مي‌كنند، زيرا توان عبور از تاريكي را دارند. بحث دوم سلطه سنگين حكومت و منابع قدرت بر عملكرد رسانه‌هاست و آن هم به خاطر يك باور بسيار بسيار غلط كه تصور مي‌كنند رسانه‌ها منبر هستند و فكر مي‌كنند مردم هم منتظرند ببينند آنها در اين رسانه‌ها چه مي‌گويند. خود شما روزنامه‌نگاران مي‌دانيد كه در آستانه ورشكستگي هستيد و اين ورشكستگي هم تقصير شما هست و هم نيست، اما ختم كلام مي‌گويم كه اين مسائل با اصطلاح‌سازي‌ها درست نمي‌شود، بلكه نياز به مطالعات بسيار عميق‌تري دارد.

زماني صحبت از اين بود كه رسانه‌ها سرگرم مي‌كنند، آموزش مي‌دهند و آگاه مي‌كنند و سهم خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بخش آگاه كردن رسانه‌ها بود. اين دسته‌بندي كاركردي مربوط به دهه‌هاي 1950 و 1960 است. زماني كه من هم سال 1346 دانشجوي رشته روزنامه‌نگاري بودم اين سه كاركرد را سر كلاس مي‌شنيدم اما در حال حاضر تنوع اين كاركردها گسترده‌تر شده است و رسانه‌ كاركردهاي بيشتري از اين سه گزينه دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون