• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4435 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد

چاره بازگشت مرجعيت به مطبوعات چيست

سعيد اركان‌زاده‌يزدي

 

يك مقام مسوول در جمهوري اسلامي را در هر رده‌اي در نظر بگيريد. آيا او بيشتر نگران نقد خود در توييتر و اينستاگرام و تلگرام است يا در مطبوعات؟ او خيلي بيشتر از اين حرف‌ها، نگران شبكه‌هاي اجتماعي است. چرا؟ چون از نظر او، شبكه‌هاي اجتماعي تاثيرگذارند اما مطبوعات نيستند.

اگر يك روزنامه‌نگار مقام مسوولي را نقد كند، تا تكه‌پاره‌هاي آن نقد را در شبكه‌هاي اجتماعي نچرخاند، مطلبش خيلي كمتر از آنچه بايد، ديده مي‌شود؛ گويي كه روزنامه‌نگار با ديوار صحبت مي‌كند و در اين هياهوي بيست‌وچهارساعته اصلا صدايش به جايي نمي‌رسد، مگر اينكه خودش در توييتر و اينستاگرام بلندگو به دست بگيرد و بگويد فلان نقد را در فلان روزنامه منتشر كرده. اگر اسم اين اتفاق از دست رفتن مرجعيت خبري مطبوعات باشد، بايد بگوييم كه بله، مرجعيت خبري مطبوعات تقريبا از دست رفته است. دليلش اين است كه هميشه مطبوعات ضعيف نگه داشته شده‌اند و هيچ‌گاه فرصت پيش نيامده كه ببالند و بزرگ شوند و به چنان استقلال نهادي و اقتصادي‌اي برسند كه بتوانند به پشتگرمي آن، استقلال حرفه‌اي و مرجعيت نيز به دست آورند.

ما از كي گرفتار چنين مصيبتي شديم؟ اگر از عمر كوتاه بهار مطبوعات در ابتداي انقلاب بگذريم، شايد از ارديبهشت سال 1379 كه بسياري از مطبوعات اثرگذار كشور از دست رفتند. و حالا همان كساني كه چنان بلايي را سر مطبوعات آوردند كاسه «چه كنم؟» به دست گرفته‌اند كه چرا كسي ديگر روزنامه نمي‌خواند. چند سال بعد از آن ماجرا، دوباره در دولت‌هاي نهم و دهم، مطبوعات ايران گرفتار محدوديت‌هاي عجيب‌و‌غريب شدند و شكاف بين مردم و مطبوعات عميق‌تر شد. اين شكاف حاصل بي‌اعتمادي مردم به مطبوعات بود و هنوز هم وجود دارد. مخاطبان تصور مي‌كنند مطبوعات حرف دل‌شان را نمي‌زنند و چنان دست‌وپاي‌شان بسته است كه كمتر حرف حسابي در آنها منتشر مي‌شود. روزنامه‌نگاران هرچه تلاش مي‌كنند با قالب‌هاي متنوع و جذاب محتواها و سوژه‌ها را بپرورند و انواع پشتك‌ها و معلق‌ها و ژانگولرها را به كار بگيرند، باز هم نمي‌توانند بي‌اعتمادي مخاطبان را رفع كنند. راه‌حل مساله يك چيز است: آزادي رسانه‌ها به‌معناي عام و گسترده آن، از انتشار آزادانه مطبوعات بدون الزام به صدور مجوز گرفته تا آزادي در كسب اطلاعات و پيگيري سوژه‌هاي حساس و انتشار مطالب انتقادي و روشنگرانه از نهادها و بخش‌هاي مختلف جامعه. آزادي رسانه‌ها تنها اكسيري است كه مي‌‌تواند دوباره اين مس سياه‌شده جلوي دكه‌ها را تبديل به كاغذ زري كند كه مخاطبان مي‌برند تا مطالبش را از اول تا آخر بخوانند.

درست است كه رسانه‌هاي اجتماعي و وب‌ نسل‌ها 2.0 و پلتفرم‌هاي جايگزين باعث شده‌اند در سراسر دنيا اقبال به مطبوعات كمتر شود اما حساب دو اتفاق جداگانه را نبايد به هم آميخت: ما در ايران هنوز به آن مرحله پيشرفت پس از آزادي رسانه نرسيده‌ايم كه به سد رسانه‌هاي اجتماعي بخوريم بلكه همچنان در مرحله پيشيني تلاش براي رسيدن به آزادي رسانه‌هاي سنتي خودمان مانده‌ايم. همين حالا هم اگر آزادي رسانه‌ها فراهم شود، مطبوعات ايران در چند سال مي‌توانند برگردند به همان جايگاهي كه داشتند و چه‌بسا با بهره‌گيري از رسانه‌هاي نوين جايگاه‌شان رفيع‌تر هم شود. تازه پس از آن است كه مي‌رسيم به پلتفرم‌هايي مثل توييتر و اينستاگرام كه مي‌خواهند مخاطبان آن مطبوعات آزاد را از چنگ‌شان درآورند. خلاصه اينكه بايد تاكيد كرد نياز به روزنامه‌نگاري از بين نرفته و اتفاقا در اين جهان پرآشوب بيشتر هم شده است. ما نياز به روزنامه‌نگاري داريم و راه روزنامه‌نگاري سالم هم تن‌دادن به آزادي رسانه است اما نمي‌توانيم يا بهتر است بگوييم آنان كه بايد تصميم بگيرند نمي‌خواهند آن عطش را با نوشيدني سالمي مرتفع كنند و فعلا در حال سركشيدن آب شور رسانه‌هاي اجتماعي هستند. مديران و مسوولان و روابط‌عمومي‌هاي آنان تصور مي‌كنند با شبكه‌هاي اجتماعي مي‌توانند نيازهاي خود را رفع كنند و كار خود را راه بيندازند. آنها هنوز عطش مضاعف پس از خوردن اين آب شور را درك نكرده‌اند.

روزنامه‌نگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون