خدمات كاهش پيدا نميكند
سمت و سوهايي ديگر هم مورد آزمايش قرار گيرد و درادامه كاهشتصديگري دولتي، مثلا برگزاري نمايشگاهي چون نمايشگاه كتاب ديگر فقط بر عهده موسسه نمايشگاههاي فرهنگي نباشد و براي سهيمكردن موسسات مستقل، به شكل برونسپاري عمل كند؛ تصميمي كه تاكنون نتايج خوبي در پي داشته و عزم مسوولان فرهنگي براي گامهاي بعدي را محكمتر كرده است. بازهم تكرار ميكنم كه هدف اين طرح صرفا كاهش كارشناسي نشده هزينهها به عنوان مبناي اصلي مطرح نيست و براي صحبت بيشتر بايد در انتظار نتيجه ارزيابي معاونتهاي مختلف و بحثهاي كارشناسي بيشتر بمانيم.
دوگانهسازيهاي شبهتاريخي
آنچه در آن زمان رخ داد، برافراشتن خيمه سياست بر سر حادثهاي تاريخي در غياب نظام سلطنتي بود؛ حادثهاي كه
همچنان از منظر سياسي و ايدئولوژيك نگريسته ميشود، از همين رو پيش از آنكه با مدد از اسناد و مدارك تصويرسازي از گذشته منظور نظر باشد، سعي ميشود دوره مصدق و وقايع منتهي به كودتا براي بهرهبرداريهاي سياسي بازسازي و روايت شوند، در حالي كه اگر اين روايات برمبناي واقعيات و مستندات تاريخي باشند، اين الگوسازيها چندان مورد ايراد نيست. البته به شرط آنكه در اين الگوسازيها دچار آشفتگي ذهن تاريخي نشده و در پي پاسخ سوالهاي امروزمان در گذشته طابقالنعل بالنعل نباشيم. در امتداد همان دوگانهسازي دهه اول انقلاب، بعدها دوگانههاي مصدق-قوام (آرمانگرايي-عملگرايي)، مصدق-فروغي (تندروي- اعتدال) و مصدق-وثوقالدوله (پوپوليسم- واقعگرايي) در فضاي سياسي-رسانهاي شكل گرفتهاند. دوگانههايي كه در فضاي سياسي امروز ايران هم مابهازاهايي يافتهاند. در حالي كه با وجود نزاعهايي كه در فضاي سياسي آن زمان ميان اين رجال وجود داشته و گاهي همديگر را به دماگوژي (عوامفريبي) يا خيانت متهم ميكردند، بيشتر يك نزاع سياسي بود تا اتهامي از سر باور، بهطوري كه اين افراد گاهي با يكديگر همكاري كرده و در مقاطعي در يك جبهه قرار ميگرفتند. آنچه اما از اين فضاسازيهاي شبهتاريخي به وجود ميآيد، تصويري مغشوش و مبهم از گذشته است. چنين گذشتهاي حتي نميتواند براي امروز مفيد فايده باشد، چراكه واقعيتهاي تاريخي در برابر مصلحتها و منافع سياسي امروز ذبح شدهاند. حتي از منظر سياسي نيز اين مناقشه موجب شده كساني كه 25 سال بر خوان كودتا نشسته بودند، طلبكارانه از بار مسووليت اين رويداد شانه خالي كرده و تكليف خود را با آن روشن نسازند. پرداختن به كودتا بودن يا حق قانوني محمدرضا شاه در بركناري مصدق چندان برجسته شده كه نتايج مادي و معنوي كودتا مغفول مانده و گويي تلاشي در جهت توجيه ديكتاتوري شده است. كودتاي 28 مرداد 1332 هم مشمول ثنويتگرايي جهان انسان ايراني شده و در دام اسطورهسازي و قديسسازي افتاده است. اين واقعه را ميتوان وراي اسطورهوارگي و قديسسازي از مصدق بازشناسي كرد. در اين بازشناسي بدون چشمبستن بر كودتا بودن حوادث 25 تا
28 مرداد، ميتوان به واكاوي خطاهاي مصدق و نقش هر يك از طرفين در ناكامي جنبش ملي ايرانيان پرداخت.