• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4446 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲ شهريور

درباره صمد بهرنگي و آن دقايق

يك نويسنده و شخصيت‌سازي از او

مظاهر شهامت

 

 

صمد بهرنگي در سال 1318 در تبريز به دنيا مي‌آيد، بزرگ مي‌شود، تحصيل مي‌كند و به عنوان معلم در روستاهاي آذربايجان شرقي تدريس مي‌كند و بالاخره در سال 1347 با غرق شدن در رود ارس حيات كوتاه خود را به پايان مي‌رساند و جسد او در گورستان اماميه تبريز دفن مي‌شود. اما و البته كه اين چند سطر ساده و در عين حال مبهم، نمي‌تواند صمد بهرنگي مشهور را معرفي بكند.

او نويسنده، منتقد، مترجم و پژوهشگر است و همه اين امور را در كنار عمل تدريس سخت در دوره‌اي كه حداقل‌ترين امكانات خدماتي براي چنين كاري وجود داشت، انجام مي‌دهد؛ آن هم در محيطي به دور از مركز كه هرگونه فعاليتي از اين نوع، كاري بود شاق و طاقت‌فرسا. او نوشته‌ها و ديدگاه‌هاي اغلب بكر و گاه خطرناكي را دارد. از همين رو هم مورد توجه مردم و جامعه روشنفكري قرار مي‌گيرد و هم احساس نظارت و مراقبت حكومت وقت را برمي‌انگيزد كه هر نوع حركت متفاوت و ناسازگار با سياست‌هاي فرهنگي خود را از همان ابتدا مشكوك دانسته و در آن نيت و منظور مخالفت با حكومت خود را تصور مي‌كند. بنابراين چند بار احضار مي‌شود و به شكل خاصي تحت نظارت قرار گرفته و مجازات مي‌شود.

اما صمد بهرنگي به قدري مشهور است كه حتي اين توضيحات نيز قادر به توضيح كيفيت و كميت چنين شهرتي نيست و نخواهد بود؛ به عبارت ديگر وجود كتاب‌ها، مقالات، آثار پژوهشي و ترجمه بسيار از او و نوع فعاليت‌ها و ارتباطات اجتماعي و فرهنگي‌اش در قياس با افراد همنسل و هم قلمش در حد و اندازه‌اي نبوده تا به عنوان معيار تبيين چنين جايگاهي، توجيه‌كننده آن بوده باشد، خصوصا اينكه به ياد بياوريم بهرنگي بيش از موارد ديگر فعاليت‌هايش، به عنوان نويسنده داستان‌هايش مطرح شده كه زمينه اصلي آن هم «ادبيات كودك و نوجوان» محسوب مي‌شود. با اين وجود براي بهرنگي شعرها سروده شده، ترانه‌ها ساخته شده، ستايش‌هاي قلمي و لفظي بسياري مطرح شده و بالاخره اينكه مخصوصا با داستان «مرگ»اش به عنوان الگو و اسوه و قهرمان افسانه‌اي، قلمداد شده است. داستان «ماهي سياه كوچولو» او به قدري شهرت پيدا كرد كه سال‌ها در حقيقت به عنوان «بيانيه» بخش بزرگي از جامعه روشنفكري و سياسي آن دوره و دوره‌هاي بعد قرار گرفت. اين شهرت صميمي و باشكوه از جنبه نگاه نقادانه به آثار او و درك توام با آرامش به سطح و جايگاه آن، البته كه حيرت‌آور است. بله، صمد مهربان و صادق و پيگير است و اهداف خود را با پشتكاري دنبال مي‌كند و با تمام وجود دريافت‌ها و باورهاي خود را صريح و ساده بيان مي‌كند و در اين ميان نه جنجال‌آفريني مي‌كند و نه در فضاهاي جنجالي معمول آن دوره قرار مي‌گيرد. چنين بودني و «هستي داشتني» با توجه به شرايط پرتنش و پرهياهو حاكم آن دوره، اگر استثنايي هم نبوده باشد كم نظير است و خود به خود از همين منظر هم قابل احترام و ستايش است. ليكن بازهم با وجود همه اين دلايل كه البته به نيكي و شايستگي در خاطره جمعي بخش بزرگي از ذهنيت اجتماعي قرار گرفته، عظمت شهرت او قابل دقت و بررسي مي‌ماند. خصوصا كه به ياد مي‌آوريم بخشي از شهرت او با هاله‌اي از افسانه‌سازي و اسطوره‌پروري از سوي گروه‌ها و كساني به اصطلاح «چپ‌انديش» صورت گرفته كه سرسختانه داعيه «تفكر ماترياليستي» داشته و هرگونه راي و نظر «ايده‌آليستي» را مردود و مطرود مي‌شمردند. به نظر مي‌رسد همين «پارادوكس» عجيب و عظيم بايد مورد توجه قرار بگيرد كه علاوه بر اينكه سازنده و برسازنده نوع تفكر و رفتار سياسي مسلط دوره تاريخي طولاني ما بوده، با سلطه‌گري مستمر و حتي هولناك، ساخت‌آور و كنترل و هدايت‌كننده «نوع خاصي از ادبيات» معاصر ما نيز شده و البته كه در نوشتار بهرنگي و شخصيت‌سازي از او هم بسيار موثر عمل كرده است.

بهتر مي‌بينم باهم نگاهي كوتاه به آن دوره تاريخي و موقعيتش بيندازيم كه نه‌تنها جامعه روشنفكري بلكه كل جامعه در آن قرار گرفته بودند. دوره‌اي كه مناسبات فئودالي بسيار پراكنده و آشفته با قوانين غيرمتمركز و متفاوت و هر دم تغييركننده، در آن حاكم بوده و با نفوذ و رسوخ جلوه‌هاي نوظهور اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سرمايه‌داري به شكل تهاجمي و وارداتي، بيش از پيش به هم خورده و آشفته‌تر شده است. نابساماني با ميل به گذر از قوانين و قواعد سنت و عدم اثبات و ثبات مدرنيته، جابه‌جاي كشور و رفتارهاي طبقات و گروه‌هاي اجتماعي را در برگرفته و آن را گرفتار كرده است. همه‌چيز يا به اجبار تغيير مي‌كند يا در حيطه وسيع حكم «بايد»هاي تغيير و تحول قرار مي‌گيرد كه بخش اعظم آن به عنوان افكار خواستار و مطالبه‌گرانه يا فاقد ريشه‌هاي تاريخي و تغيير و تكامل طبيعي و زمانمند آن است، يا قادر به تكيه و استنتاج از داشته‌هاي آن نيست. با وجود انباشت تضادهاي گوناگون در هر موضوع و مورد جامعه و احساس ضرورت‌هاي تغيير و اصلاح در آنها، هيچ تفكر بومي شكل گرفته توانمند براي رهبري و راهبردي كردن حركت عمومي، موجود نيست. در واقع و به ناچار سرزمين ايران به ميزي تبديل مي‌شود كه اساسا همه موضوعات جهاني شيوه تفكر غرب و شرق سوسياليستي به روي آن منتقل شده كه اتفاقا كمترين اهتمام براي طرح مشكلات و مطالبات بومي در آن ديده مي‌شود. همه‌چيز و در هر دو سو به شكل «كلان» و سراسر جهاني مطرح مي‌شود. آزادي، عدالت، مساوات، حقوق طبقات و اقشار اجتماعي و فردي و همه شعائري كه مطلوب يك جامعه ناگهان «خواستار شده» است، تنها و تنها از نگاه و زبان اين دو راوي تعريف و روايت مي‌شود و صدالبته كه همسايگي شوروي با ما و روايات هيجان‌انگيز از «بهشت‌آفريني»هاي به‌شدت مبلغانه و هدايت شده از آن به وسيله احزاب و سازمان‌هاي سياسي نوپديد، جامعه روشنفكري مخالف با جريان سياسي حاكم را به‌شدت تحت تاثير قرار داده و در واقع آنها را به عنوان مروجان و مبلغان طرز تفكر خود قرار مي‌دهد و چون شعارهاي اين جبهه بيش از ديگري انساني و زيبا به نظر مي‌رسد، باعث پشتگرمي و پشتيباني توده‌اي وسيع شده و حتي به خيزش و تحركات بسيار بزرگ سياسي و اجتماعي هم منجر مي‌شود كه حكايات آن را هم مي‌دانيم. البته كه قصد من در اين جا تحليل دقيق آن شرايط و موقعيت نبود كه يا به وسيله متخصصان خاص خودش تحليل و بررسي شده، يا بايد حتما به وسيله آنها انجام شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون