• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4454 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۱ شهريور

درخشش رييسعلي دلواري در بزنگاه تاريخ

رضا مختاري‌اصفهاني

رييسعلي دلواري يك رجل ملي است؛ رجلي كه از مشروطه سر برآورد. همچنان‌كه ستارخان و باقرخان به عنوان دو لوطي بدون پيشينه‎اي قابل افتخار از تبريز مشروطه‎خواه سر برآوردند. اگر ستارخان با برانداختن پرچم‎هاي سفيد كه به معناي پناه‎ آوردن به روس‎ها بود، به تسليم تن نداد و سردار ملي شد، رييسعلي دلواري هم به تهديد و امان بريتانيايي‎ها مرعوب و تطميع نشد.

مشروطه سرآغاز برآمدن مرداني است كه وطن‌پرستي را به همان اندازه كه فهم مي‎كردند، در راهش جان مي‎دادند. به هنگام اولتيماتوم روسيه و بريتانيا براي تعطيلي مجلس دوم در ميان مردمي كه در گرد مجلس حلقه زده بودند، شيخي نه‌چندان معروف كه به حدس و گمان شيخ‏محمد خياباني است، گفت: «استقلال هر ملتي شرافت اوست. اگر نتوانيم كشور خود را نجات دهيم و شرافتمندانه زندگي كنيم، لااقل در راه وطن جان خواهيم داد، زيرا در چنين مواقع خطرناك و حساس، زنده‎ ماندن همان محو شدن است.» مشروطه بود كه به اين مردمان هويت بخشيد.

تا پيش از اين، مردان ماجراجويي در نقاط مختلف ايران بودند كه به هنگام ضعف و فتور حكومت مركزي به ويژه در دوره شاه‎مرگي خودي نشان داده و با به دست‎گرفتن قدرت آرامش را به منطقه سكونت خود مي‎آوردند عده‎اي را هم زير بال و پر خود مي‎گرفتند. آنان نهايت به عنوان گردنكشاني چند روزه شهرت مي‎يافتند و در مقابل ظلم نمايندگان حكومت مركزي پناهي براي بي‎پناهان مي‌شدند. مشروطه به چنين مرداني هويت بخشيد. آنان ديگر نه بار خاطر حكومت مركزي كه يار شاطر آن شدند. به ويژه برخي فقيهان از آنان در ياري مشروطه كمك گرفتند.

رييسعلي دلواري در اوان جواني‎اش كه مشروطه شد، شاهد اقدامات فقيه مشروطه‎خواه، سيدعبدالحسين لاري بود. فقيهي كه تفنگ بر دوش و عمامه به سر و با تحت‎الحنك به ياري مشروطه در شيراز رفت. رييسعلي در چنين فضايي باليد. جنوب ايران (فارس و بنادر كه بوشهر جزيي از آن بود) علاوه بر استبداد قاجاري گرفتار نزاع و رقابت ذي‎نفوذاني چون فرمانفرما، قوام و صولت‎الدوله قشقايي بود. در كنار اينها، بريتانيا به جهت منافع خليج‌فارسي خود حضوري چشمگير در اين منطقه داشت. اين حضور با اشغال بين‎النهرين (عراق) پررنگ‎تر شد. نهضت جنوب ايران با نهضت استقلال‎خواهي عراق پيوند خورد. حلقه اتصال اين دو نهضت، فقيهان شيعه بودند. دو نهضت استقلال‎طلبي و ملي‎گرايانه كه شيعه و سني را در كنار يكديگر مي‎طلبيدند.

رييسعلي دلواري چون استقلال ايران را در خطر ديد، سخني چون شيخ‎محمد خياباني بر زبان آورد كه نمي‎تواند در مقابل تهديد استقلال ايران بي‎تفاوت بنشيند. وقتي هم با تهديد تخريب خانه و زندگي‎اش از جانب بريتانيايي‎ها مواجه شد، كوه را محل سكناي خود دانست و انهدام آن را خارج از اراده امپراتوري بريتانيا. تا پيش از اين، اگر چنين مرداني در پي تهديد حكومت مركزي بودند، حال مدافعاني براي استقلال و مشروطه ايران بودند. بي‎جهت نبود كه ستارخان و باقرخان به راي مجلس شورا لقب سردار ملي و سالار ملي گرفتند و با شهادت رييسعلي دلواري، مجلس بزرگداشتش در تهران توسط رييس‎الوزرا، حسن مستوفي برگزار شد. مشروطه محملي براي رويش چنين مرداني بود. اين مردان شايد به جهت برخي رفتارهاي‌شان مورد نكوهش بعضي روشنفكران و نخبگان قرار گرفته‎اند. به انصاف اما بايد گفت آنان در بزنگاه تاريخ خوش درخشيدند و خود را نام‎آور ساختند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون