• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4458 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۶ شهريور

نوريان مر نوريان را طالبند

سيدمحمد بهشتي

مظلوم ستمديده نيست، محنت‌كشيده نيست. مظلوم فقير و بي‌چيز نيست. ممكن است غمگين باشد ولي بيچاره نيست. اين مظلوم نيست كه نياز به نجات دارد. بر ما معلوم نيست كه اين چرخش مفهومي كي روي داده؛ نمي‌دانيم از چه زماني معني مظلوم بي‌پناه شده، كسي شده كه نياز به ياري ديگران دارد. هر چه باشد اين چرخش سبب شده ما مظلوميت را با ناتواني يكي بينگاريم و به حال مظلو م احساس ترحم كنيم. در حالي كه در هر واقعه ظالمانه، مظلوم كمترين نياز به دلسوزي را دارد. در جاي‌جاي شعر فارسي بسيارند تعابيري كه مي‌خواهند از روشنايي‌اي سخن بگويند كه به تاريكي تبعيد شده، پنهان شده، مستور و پرده‌نشين شده. «مشعلي از چهره» كه در پس «كفر زلفي» رفته و خلاصه به ديده نمي‌آيد. «مظلوم» معني‌اش دقيقا همين است؛ روشني به ظلمت درافتاده.

در هر رويداد ظالمانه، «ظالم» آن كسي است كه از تاريكي سود مي‌برد، اوست كه مي‌خواهد هر چراغي خاموش باشد، اوست كه پرده بر پرده مي‌كشد بر چهره نور مبادا كه شعاعي بيرون جهد. گروهي به هر علت «راضي به اين تاريكي»‌اند و به اين اعتبار دستيار ظالم. ليكن خيل بسياري «محصول تاريكي‌اند» و به عبارتي همه مظالم تاريكي سهم آنان است؛ فقر، ناتواني و بيچارگي. آنهايند كه در تاريكي راه را گم مي‌كنند و ناخواسته و نادانسته مورد سوءاستفاده قرار مي‌گيرند. مظلوم در اين ميانه همان كسي است كه چراغ به دست دارد. مظلوم نه «تن داده به تاريكي» است و نه «محصول تاريكي». مظلوم از جنس روشنايي و متعلقات آن است؛ گرمي، لطف، محبت، تعلق خاطر. باطل‌السحر تاريكي در دستان مظلوم است.

مظلوميت منحصر به آدم‌ها نيست؛ هر «چيز»، «جاي»، «وقت» و «كسي» ممكن است مظلوم واقع شود. چه بسيار نام‌هايي كه مظلومند، چه بسيار شهرها و بناهايي كه مظلومند، چه بسيار اوقاتي كه مظلومند. هر چيز به ميزاني كه مي‌تواند دل ما را مخاطب قرار دهد و دلبستگي پديد آورد مستعد مظلوميت نيز مي‌شود. هر آن نوري كه قادر باشد منقلب‌مان كند و از قراضه قلب‌مان، در و گوهري بسازد كه همجنس نورند و يار و ياور نور، ممكن است مظلوم واقع شود. در فقدان نور هر آنچه مظلوم واقع شده، ما گم مي‌شويم. وقتي مغناطيسي نيست كه قبله‌نماي دل ما را هدايت كند، اسير در تاريكي و سرما مي‌شويم. ظلمت و زمستان دل‌ها را منجمد و سخت مي‌كند و در فقدان اين قلب هر كار و فعل‌مان آب به آسياب ظلمت ريختن است. پرده‌اي مي‌شويم روي پرده‌هاي ديگر، سد راه نور. لازم نيست كاري بكنيم، همين كه زنده‌ايم و نفس مي‌كشيم همه‌اش مي‌شود بهره ظالم. در هر قاعده ظلم، محصول ظلم نيازمند ترحم است و نه مظلوم؛ او كه حتي نمي‌داند چطور به سپاه ظلم پيوسته.

در همان جهان ادبيات، فراوانند قهرماناني كه نام‌شان با نيكي و روشني همبر شده و بسيار است داستان‌هايي درباره اينكه چطور ديوصفتان تاب ديدن نورانيت‌شان را نداشتند. مشهورترين اين داستان‌ها قصه حضرت سليمان است؛ دزديده شدن انگشتري سليمان توسط ديو، او را به ظلمت ناشناختگي فرستاد. شهر مدتي در دستان ديو بود و سليمان مظلوم. اهل شهر دو گروه شده بودند؛ دستياران ديو و كساني كه ناخواسته به دام تاريكي افتاده بودند اما براي يافتن حقيقت نشانه‌اي در دست‌شان نبود. قلب‌شان مي‌رفت كه به تيرگي بگرايد و سليمان را فراموش كنند. در اين مدت آن كسي كه محروم بود، شهر بود و نه سليمان. اما سليمان انگشتري‌اش را در شكم ماهي پيدا كرد و بهار از راه رسيد. حالا شهر مخير بود كه ميان سليمان و ديو يكي را برگزيند. دست‌ آخر آنها كه قلب‌شان آماده بود همراه سليمان شدند. در اين داستان دلسوزي براي سليمان جايي ندارد. ترحم به حال مظلوم مثل اين است كه براي بهار دل بسوزانيم. در حالي كه در غياب بهار همه‌ چيز فسرده و بيچاره است.

هر قدر ظالم نياز به لشكر و زر و زور دارد، مظلوم از خيل طرفداران بي‌نياز است.

بهار با لشكر و سپاه نيست كه جايي را فتح مي‌كند، بهار بر قلب‌هاي منقلب نزول اجلال مي‌كند و تنها برهان غلبه و پيروزي‌اش شكفتن يك گل است. اگر براي ياري مظلوم لشكر و سپاه تدارك كنيم، معني‌اش اين است كه مظلوميت را درنيافته‌ايم. تنها سرمايه مظلوم رقت قلب است. قلبي كه شكسته شده، آماده فتوح و گشايشي است. همچون باغي كه در انتهاي زمستان از خواب برخاسته و آماده جنبش و رويش است. بي‌جهت نيست كه مردم به گريه براي مظلوم سفارش شده‌اند؛ اين گريه از سر دلسوزي و ترحم براي مظلوم نيست، اين گريه براي رقت دل‌هاست تا بتواند نور را از خود عبور دهد و از سپاه ظلم خارج شود. تنها در اين صورت مصداق «يُخْرِجُهُمْ مِن الظُّلُماتِ إِلى النُّورِ» خواهيم بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون