دهه 40، طرح «داك» سياست
عباس عبدي
در دهه 60 خورشيدي در مدارس كشور طرحي را به اجرا گذاشتند به نام طرح «كاد» كه دانشآموزان هفتهاي پنج روز درس ميخواندند و يك روز هم به كارآموزي ميرفتند تا با محيط كار و مسائل آن آشنا شوند. در واقع محور آموزش بود و در كنارش كارورزي محدودي هم وجود داشت.
در دهه 70 خورشيدي اين طرح در سطوح مديريتي به صورت معكوس اجرايي شد! به اين صورت كه برخي مديران تحصيل نكرده هفتهاي 6 روز كار ميكردند و چون مدرك و تحصيلات نداشتند، هفتهاي يك روز ميرفتند جايي و تحصيل ميكردند تا مدركي هم بگيرند! گويي كه آموزش پيشنياز مديريت نبود!
مبارزات سياسي پيش از سال 1342 مطابق با طرح كاد بود، دانشجويان و جوانان درس ميخواندند و بر حسب مورد زير هدايت افراد سياسي كنشگري ميكردند. ولي پس از سال 1342 سياستورزي مبتني بر طرح «داك» (معكوس كاد) شكل گرفت! يعني افراد در 20 سالگي وارد اوج سياست ميشدند و در پي مهندسي كردن جهان و هستي برآمدند و البته اگر فرصتي بود قدري هم مطالعه ميكردند. در حالي كه پيشتر و در سال 1339 و در جريان مبارزات سياسي آن دوره، اين جوانان و حتي بزرگتر از آنان در خدمت افراد ميانسال و بزرگسال جبهه ملي بودند.
چرا چنين شد؟ شايد سه علت را بتوان ذكر كرد؛ اول شكست يا عدم موفقيت حركتهاي قبلي كه مبتني بر رقابت سياسي و پارلماني بود. دوم افزايش استبداد و بستن راههاي سياسي كه فهم و پاسخ به مساله سياست را بسيار ساده كرد. بهطوري كه پيش از انقلاب گمان ميكرديم با رفتن شاه مساله ايران حل خواهد شد. هنگامي كه مساله به اين سادگي طرح شود، يك جوان 20 ساله نيز ميتواند براي آن پاسخي ارايه كند. علت ديگر فضاي عمومي جهان و اوجگيري مبارزات انقلابي و ضد استعماري بود كه عطش رفتار مشابهي را در ايران ايجاد ميكرد.
حزب ملل اسلامي اولين جريان سياسي متفاوت از جريانات سياسي پيش از سال 1342 است و همانطور كه آقاي موسويبجنوردي در گفتوگو و به درستي اظهار داشته، اين حزب تركيبي از بنيادگرايي ديني و روشنفكري بود. ايشان به خوبي تمايز ميان خود را با حزب موتلفه نشان ميدهد. اين مساله را ميتوان از تركيب متفاوت اين دو حزب دريافت. در حزب ملل تعداد زيادي از دانشجويان و معلمان عضو بودند كه براي نمونه حداقل 10 نفر از دانشجويان دانشگاه پليتكنيك در اين حزب حضور داشتند كه رقم بسيار قابل توجهي است. اسامي آنان را در كتاب جنبش دانشجويي پليتكنيك آوردهام. به اين افراد بايد دانشجويان ديگر دانشگاهها و نيز معلمان و ديگر افراد از قشر متوسط را نيز اضافه كرد، در حالي كه اعضا و بنيانگذاران موتلفه عمدتا از شاغلان خرده و عمدهفروشي بودند و در ادامه رويكرد فداييان اسلام بودند. نگاه اين دو حزب درباره تقليد و نقش روحانيت در حزب تفاوت داشت، هرچند آقاي بجنوردي خودش از خانواده مشهور روحانيت بود. همچنين تقويت گفتمان تقريب بين مذاهب كه ميان آيتالله بروجردي و مفتي مصر شكل گرفته بود همراه با نگاه انترناسيوناليسم اسلامي نيز بر افكار آقاي بجنوردي و حزب ملل اسلامي سايه افكنده بود.
در تحليل حزب ملل اسلامي، سير تحول و نگاه آقاي بجنوردي بسيار مهم و باارزش است. آقاي بجنوردي در اين 40 سالي كه از انقلاب ميگذرد برخلاف خيليها كه كوشيدند زندان كشيدن را سرمايه شخصي كنند، نهتنها بر اين سفره ننشستند، بلكه در بهترين حالت اگر اعتباري براي گذشته قائل بودند، آن را در خدمت به دايرهالمعارف بزرگ اسلامي صرف كردند. كاري ماندگار كه بيهمتا در ايران است. رفتار چند دهه گذشته او در اين نهاد، كمابيش معرف همان دو وجه اسلامي و روشنفكري است كه از ابتدا داشتهاند و من ميخواهم وجه آزادگي را نيز بر آن بيفزايم كه از موقعيت خود براي حفظ و ارتقاي شهروندان فرهنگمدار و انسانهايي استفاده كردند كه شايد در غياب اين مجموعه كمكم حذف و فراموش ميشدند.
جملهاي در ميان اظهارات ايشان وجود دارد كه قابل توجه است. اينكه او در زندان شاه دموكرات شده است. معناي مخالف و البته صادقانه اين جمله اين است كه پيشتر نبوده است. به همين دليل مصاحبهكننده ميگويد كه تمايل دارد زندان آن زمان را تجربه كند. در حالي كه چنين نيست. زندان شاه دموكراتها را هم مستبد ميكرد و اگر موسويبجنوردي دچار چنين تحولي شده است محصول ساختار زندان زمان شاه نيست، به نوعي غلبه او بر اين ساختار نيز هست. بخش عمدهاي از بدبختيهاي پس از انقلاب محصول كينهها و نفرتهاي شكل گرفته در زندان آن دوران است كه زخمهاي آن پس از انقلاب سر باز و جامعه را دچار عفونت شديد و فراگير كرد.
همچنين و به نظر بنده نحوه مواجهه آقاي بجنوردي با گذشته خودش ارزشمند است. نه قصد توجيه دارد و نه قصد تخطئه و نه قصد افسانهسازي و نه قصد به فراموشي سپردن آن. اي كاش ميتوانستيم هر چه زودتر گذشته خود را به تاريخ بسپاريم و آن را از سياست روز و چماق درست كردن عليه يكديگر رهايي ميبخشيديم. جامعه ما زنداني گذشته خويش است. كمتر نگاه رو به آينده دارد. گذشته و تاريخ را براي منافع امروزي خود بازخواني ميكند، امري كه موفقيت آن نزديك به صفر است و آقاي بجنوردي از اين نوع برخورد و مواجهه با گذشته تبري ميجويد.