تهديد عدالت، تزيين كيفيت
محمد داوري
تنوع مدارس و طبقاتي شدن آموزش چيز تازهاي نيست و مختص ايران هم نيست اما نتايج قبوليهاي كنكور و رتبههاي برتر امسال واكنشهايي را بهدنبال داشت كه بيش از گذشته نيمه زيرآب كوه يخ تجارت آموزشي و مدارس خاص را نمايان ساخت. اين در حالي است كه سالها است كنشگران حوزه تعليم و تربيت بهصورت عام و آموزش و پرورش بهصورت خاص نسبت به تبعات تنوع مدارس و طبقاتي شدن نظام آموزشي هشدار دادهاند؛ هشداري كه در واقع كيفيت و عدالت آموزشي را مطالبه ميكند، به اين معنا كه دولت موظف است خدمات آموزشي با كيفيت را براي همه دانشآموزان در همه نقاط كشورارايه دهد. اين سخن دو رو دارد يكي «حق آموزش» و ديگري «وظيفه آموزشي» است كه اولي مطالبه دانشآموزان و والدين آنها است و دومي وظيفه حاكميت و دولت است كه در چالش عدالت و كيفيت چون مردم ميبينند حاكميت و دولت اراده و توان تامين كيفيت آموزشي را ندارد؛ آنهايي كه توان دارند از مزيت مدارس غيرانتفاعي استفاده كرده پول ميدهند و كيفيت ميخرند به همين دليل بيش از نود درصد فرزندان مسوولان به ويژه در تهران و شهرهاي بزرگ در مدارس غيرانتفاعي تحصيل كرده و ميكنند كه برخي از اين مدارس كه عمدتا در تهران هستند به مدارس خاص يا لاكچري معروف شدهاند. مدارسي كه شهريههاي بسيار بالايي ميگيرند و از امكانات و تجهيزات بهتر و معلمان توانمندتر استفاده ميكنند كه اين شرايط موجب ميشود در كنكور رقابت نابرابر ايجاد شود و يك دانشآموز روستايي با كمترين امكانات و تجهيزات و با معلمان معمولي بايد بر سر رشته و دانشگاه با دانشآموزان چنين مدارسي رقابت كند. حتي اگر متغير استعداد را ناديده بگيريم اين رقابت ناعادلانه است و مانند اين است كه برخي از افراد شركت كننده در يك مسابقه اتومبيلراني را سوار بنز و اكثريت را سوار پرايد كرده و ...
گفته شود با هم رقابت كنند حالا يك امتياز كوچك هم گذاشته شود كه مثلا اگر پرايدي 100 متر عقبتر از بنز بود برنده تلقي خواهد شد همان چيزي كه به رتبه در منطقه تعبير ميشود و در واقع تامين كننده عدالت در رقابت نيست چرا كه در اين فرصت نابرابر (رشته-دانشگاه) رقابت برابر نيست و اين نقض عدالت است. نكته ديگري كه علاوه بر تهديد عدالت در مورد مدارس خاص ضرورت دارد كه بر آن تاكيد شود مورد كيفيت واقعي آموزشي و پرورشي است.
نخستين نقدي كه تقريبا همه كارشناسان پيرامون آن اجماع دارند اين است كه اين مدارس خاص تك بعدي و آموزش محور و كنكورگرا هستند و دانشآموزان اين مدارس در ساير ابعاد تربيتي توانمند نميشوند. ديگر اينكه آنچه تصور ميشود نتايج عملكرد اين گونه مدارس است واقعيت ندارد چرا كه اولا اين گونه مدارس براي ورود شرط معدل دارند يعني در واقع از همان ابتدا نخبهها را ثبت نام ميكنند؛ دوم اينكه خانوادههاي حامي دارند كه علاوه بر خدمات مدارس از خدمات خارج از مدرسه هم بهره ميبرند، لذا اين دانشآموزان با چنين خانوادهاي اگر در مدارس عادي هم تحصيل كنند احتمال موفقيت آنها زياد است. بنابراين اگر يك مدرسه خاص تصوير و نام دانشآموزان قبولي در كنكور را در سر در مدرسه ميزند و همه آن موفقيت را براي خود مصادره ميكند، بهدور از واقعيت است و در واقع آن مدرسه هنر چنداني به خرج نداده است و كيفيت آموزشي و پرورشي چنداني ندارد فقط با تزيين و بزك و تبليغات اينگونه به مردم القا ميكند كه اين ما هستيم كه موفقيت را تضمين و ممكن ميكنيم. در هر صورت تنوع مدارس با توجه به اينكه هدف آموزش عمومي ارتقاي سطح توانمندي عمومي كودكان و نوجوانان است تا كيفيت زندگي فردي و جمعي ارتقا يابد، با اين فلسفه ناسازگار است و تهديدي است بر عدالت آموزشي و تزييني است براي كيفيت آموزشي كه متاسفانه هم موانع ساختاري و هم موانع محتوايي امكان اصلاح را سلب كرده و به استمرار و گسترش اين رويكرد غلط دامن زده است و مدارس خاص و لاكچري هم نماد اين بي عدالتي در رقابت و تزيين كيفيت است.