برخيز و اول بكش (279)
فصل بيست و ششم
«مثل مار حيلهگر و مثل يك بچه ساده» – امان شهر زيبايي است
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
گذشته از اين، اسحاق مردخاي، وزير دفاع كه از او خواسته شده بود تا عمليات را چك و تاييد كند – نخستوزير بهطور رسمي اختيار دارد كه شخصا به عمليات موساد دستور بدهد اما آنها معمولا تصميم نهايي را با وزير ديگر يا با دو نفر ميگيرند- حتي از اينكه اين عمليات دارد صورت ميگيرد مطلع نبود. پيش از اين، او جمع آوري اطلاعات را تاييد كرده بود اما نسبت به جلو رفتن آن يا مكان عمليات آگاه نبود. مردخاي يك ژنرال رزمي بود و جدي براي جزييات و به خوبي ميتوانست آمادگيهاي قيصريه را بهبود بخشد همچنان كه در ديگر پروندهها اين كار را كرده بود. اما او به همين سادگي درباره اين عمليات اطلاع نداشت. داني ياتوم؛ مدير موساد گفته بود كه او متقاعد شده بود كه اين امكان وجود داشت كه ماموريت را، «به آرامي» متوقف كرد، «يا اينكه من مجبور بشوم آن را به نتانياهو بگويم. با نگاه ديگر، اين احتمال وجود داشت كه افراد شاخه عمليات به من تخمينهاي درست ريسكها را نداده بودند.» « نتانياهو حس نميكرد كه قضاوتش يا برنامههايش، متهم بشوند.» وظيفه نخستوزير چيست؟ سياستها را بريزد. موساد واحدهاي اطلاعاتي و عملياتي دارد كه از نقطه نظر من از زمان كشتن شقاقي به بعد كاملا به خواب رفته بود. من گفته بودم «اهداف را به من بدهيد.» آنها به من در ميان اسامي ديگر، اسم خالد مشعل را داده بودند كه از نظر من يك هدف مناسب بود. اين كار من نيست كه بازرس دروني موساد باشم. وظيه من اين است كه بپرسم، «آيا ميتوانيد ماموريت را انجام دهيد؟ آماده هستيد؟ و از زماني كه آنها بله را گفتند من مجبورم به آنها تكيه كنم.» دو نفر اول تيم سرنيزه در 19 سپتامبر به اردن برگشتند. يك روز بعد، جري و 5 نفر ديگر ماموران عملياتي از جمله يك زن بهطور جداگانه در هتل اينتركنتينانتال در امان اتاق گرفتند. بن ديويد، افسر اطلاعاتي قيصريه و يك خانم دكتر متخصص بيهوشي به نام «دكتر پلاتينوم،» هم اتاق گرفتند. موساد گهگاه پلاتينوم را براي ماموريتهاي ويژه به كار ميگرفت . براي مثال، او در سال 1986 مردخاي وانونو، متخصص هستهاي و افشاگر را بيهوش كرده بود بهطوري كه توانسته بودند او را براي محاكمه به اسراييل برگردانند. اين بار پلاتينوم همراه خودش پادزهر «لوو فنتانيل» را برده بود. تيم موساد تصميم گرفته بود كه در ورودي دفتر حماس كه در طبقه سوم مركز خريد شاميه بود در كمين مشعل بنشينند. مشعل براي رفتن به دفتر بايد از خودرويش در آن محدوده پياده ميشد و از يك گذرگاه رد ميشد و يك راهرو قوسي شكل را به طول حدود سي يارد دور ميزد. جري به دو مامور عملياتي گفته بود كه پشت يكي از اين قوسها منتظر باشيد و زماني كه مشعل از خودرو پياده شد به سمت ورودي قدم بزنيد. آنها ميرفتند پشت مشعل و همزمان با باز كردن قوطي كولا، سم را به سمت او اسپري ميكردند. پنج روز شرايط مهيا نبود. يكبار مشعل خودش را نشان نداد . دفعه بعد مردم زيادي در نقطه حمله حضور داشتند. هر روز صبح هم بن ديويد و پلاتينوم در هتل منتظر بودند تا اينكه به آنها اطلاع داده ميشد كه براي آن روز ترور مشعل صورت نگرفته است. بن ديويد گفته بود، «در اين صورت ما كاري را ميكرديم كه توريستها ميكردند. گشتن .امان شهر بسيار زيبايي است.»