خانه جاي انسان است. خانه براي انسان و براي «رعايت انسان» است. خانه سكنيگاه انسان است. اگر خانه محقر باشد و تاريك، سعدي نور و چراغ خانه را «ديده روشن» ميداند و بهار خانه فرخيسيستاني بتي است «كه خانه بدو چون بهار بود.» آبادي خانه به آبادي دل است و آبادي دل در تمناي عمارت نيست، چراكه جامي ميگويد: «بس عمارت كه بود خانه رنج و بس خرابي كه بود خانه گنج.» خانه، كاشانه، سرا و منزلهاي ايران در گذشته به نوشته محمدكريم پيرنيا در كتاب «معماري ايراني» مردموار بودند، يعني خانهها به قد و قاموس انسان ايراني دوخته ميشدند، نه ديوار مرتفعي داشتند كه آدمي در برابر بلندايشان احساس زبوني كند و نه چنان مخروب و حقير بودند كه آدمي در آن از آدميت ساقط شود. آن خانههاي بهاندام، آن فضايي كه مسكن بود و محل سكني امروز به رزيدنسهاي ماركدار، املاك لاكچري، آپارتمانهاي برند و فوق لوكس و باقي بزكهاي زباني تبديل شده است. خانههايي كه در بند برند هستند تا در بند رعايت حال انسان. خانههايي كه با قيمتهاي نفسگير در شمال شهر تهران قد برافراشتهاند و بلنداي ديوارشان خاري است در چشم آنهايي كه با ديدن اين عمارات بلندي مردموار ديوار خانه خودشان را محقر و كوچك مييابند. «املاك ماركدار» چند سالي است كه در بازار املاك به عنوان برچسب تضمين كيفيت و تجمل عمل ميكند. اما آيا اين خانههاي به اصطلاح «ماركدار» همان كيفيت تبليغ شده را دارند؟ آيا اين خانههاي ماركدار همان خانههايي هستند كه حال انسان را رعايت ميكنند؟ مهرداد زوارهمحمدي، معمار و مدرس دانشگاه در گفتوگو با «اعتماد» اين خانههاي بزك شده را به «بمبهاي ساعتي» تشبيه ميكند كه هر آن ممكن است بر سر ساكنانش تخريب شود. خانههايي كه بدون رعايت اقليم و فرهنگ بسترشان، با دستاويزي به ماركهاي خارجي ماركدار شدهاند.
ساختمان ماركدار متري 80 ميليون تومان
«خود افرادي كه اين اسمها را گذاشتهاند واقعا نميدانند كه اين تعبير نشان از چيست.» اين پاسخ را يكي از مشاوران املاك منطقه قيطريه به سوال «املاك ماركدار يعني چي؟» ميدهد. با اين حال او ماركدار بودن ساختماني را در ارتباط با مصرف ماركهاي خارجي در تجهيزات يا چيدمان خانه ميداند. او با اينكه تاكيد ميكند «هنوز تعريف مشخصي از اين برچسب در بازار نيست» اما به نظر ميرسد كه مشتريان ملك به خوبي با اين ادبيات آشنا هستند تا جايي كه به گفته اين مشاور املاك «حتي خريداراني كه وسعشان نميرسد در مرحله اول ميخواهند اين خانهها را ببينند.» براي جستوجوي چرايي نامگذاري برخي املاك تهران با برچسب «ماركدار» لازم است سري به شبكههاي اجتماعي و پايگاههاي اينترنتي اين مجموعه بزنيم تا مشخص شود ماركدار بودن يك ساختمان نه لزوما به خاطر كيفيت زمين بناست، نه مصالح و نه سازنده آن.
معضلي كه اين گروه براي وضعيت حال معماري ايران تعريف ميكنند؛ «حيف و ميل شدن تلاشهاي ايرانيان براي خلق يك برند است.» و راهحلي كه براي اين كار مطرح ميشود با واژه برند عجين است: «تهيه استراتژي مناسب جهت تثبيت برند در اذهان جامعه»، «برندهاي ساختماني ايرانيان»، «خلق برند»، «جهانيسازي برندهاي ساختماني ايران» و «هويتبخشي به فرهنگ برند در صنعت ساختمان ايران». با اينكه بيانيه اين گروه خبر از توليد برند ميدهد اما اين ساختمانهاي ماركدار برند بودن خود را از مصرف ماركهاي خارجي ميگيرند. به عبارت ديگر برند مصرف ميكنند تا برند شوند. ساختمانهاي ماركدار ساختمانهايي هستند كه در اين گروه معرفي ميشوند و در ساخت اين بناها گروهي متشكل از بيش از 50 معمار ، 50 سازنده، 10مشاور املاك و 80 فروشنده صنايع لوكس ساختماني حضور دارند. اين مجموعه در كنار ماركدار كردن ساختمانهاي خود، مراسم افتتاحيه پر زرق و برقي براي ساختمانهاي «مجلل و فاخر» برگزار ميكند. تمام اين هزينهها و هزينه ماركدار بودن به قيمت تمام شده ساختمان اضافه ميشود. مشاور املاك قيطريه كه پاسخگوي سوالات «اعتماد» است، خود يكي از مشاوران املاكي است كه نام املاكش در بين املاك اين گروه معرفي شده است. او ميگويد كه برچسب زدن ماركدار به ساختماني ميتواند حدود 20درصد باعث بالا رفتن قيمت آن شود: «خانه معمولي اگر متري 45 ميليون تومان در اين منطقه خريد و فروش شود، خانههاي ماركدار از متري 60 تا 70 ميليون تومان به 75 تا 80 ميليون تومان هم فروخته ميشوند. البته برخي هم سليقهاي عمل ميكنند و از اين مبلغ هم گرانتر ميفروشند.» مشاور املاك ديگري نيز در منطقه الهيه اين خانهها را واجد كيفيت بالايي ميداند زيرا لوازم به كار برده شده از «برندهاي اروپايي هستند.» او در پاسخ به اين سوال كه كيفيت زندگي در خانه چقدر به برند ربط دارد، صحبت را به سمت امكانات رفاهي اين خانهها ميبرد كه اين خانههاي مجلل زمين تنيس و گلف هم دارند و «همين كيفيت زندگي را تعيين ميكند.» اما مگر چند نفر از ساكنان اين خانه گلف و تنيس بازي ميكنند و كيفيت زندگي به بازي تنيس و گلف ربط دارد؟ او ميگويد: «نه ربطي ندارد، اما همين كه بداني در چنين خانهاي هستي شخصيت و اعتبارت بيشتر ميشود.»
«سالن سينما، روف گاردن، سالن اجتماعات مبله شده، لابيمن 24 ساعته، سالن GYM، سالن ماساژ، حمام تركي، باربيكيو، كيترينگ، زمين تنيس، زمين گلف، كارواش، رستوران گياهي، هر واحد 7 پاركينگ سندي، سالن بيليارد، آشپزخانه ژورنالي، اينها گوشهاي از امكانات سرگيجهآور مجتمعهاي مسكوني فوقلوكس تهران است كه به قول مشاور املاك الهيه قرار است به يمن حضور اين امكانات رفاهي، ساكنان شخصيت و اعتبار پيدا كنند. اگر در آگهي خانهاي درمركز شهر تهران داشتن كابينت امدياف و كف سراميك به عنوان شاخصههاي ممتاز خانه معرفي شود تا با همينها چند صد هزار توماني روي اجاره كشيده شود، در اين منطقه اما برندهاي مورد استفاده در آشپزخانه، سرويسهاي دستشويي مارك هواساز و آسانسور به عنوان گزينههاي خانه مطرح ميشود و البته يك ويژگي ديگري اين خانهها دارند؛ «آپارتمان لاكچري، كلاسيك و خاص».
بمبهاي ساعتي شمال تهران
«اصولا قائل به گذاشتن اسم روي ساختمان نيستم. مخصوصا اين اسمهايي كه بار مفهومي و معنايي ندارد و فقط يك ظاهر فريبكارانهاي براي فروش و سودآوري است.» مهرداد زوارهمحمدي، معماري است كه شايستگي يك ساختمان را در برندهاي استفاده شده در آن يا نماي رومي و سنگ پرتزيينات آن نميداند. اين بناهاي به اصطلاحماركدار بهزعم او «اصل و منشا و كاربري و كيفيتهاي معماري را فدا ميكنند و سراغ پوسته ميروند تا اين پوسته را با آرايشي كاذب به فروش برسانند.» زواره در گفتوگو با «اعتماد» معماري را با خياطي قياس ميكند. همانطور كه اگر شخصي بخواهد لباس بخرد دو گزينه پيش پايش دارد، كسي كه طالب خريد خانه است هم دو گزينه دارد. خريدار لباس يا به فروشگاه ميرود و لباسي را انتخاب ميكند و ميخرد يا اينكه لباسش را به خياط ماهري سفارش ميدهد تا با اندازهگيري بدن او براي قد و قوارهاش لباسي به اندام بدوزد.
زواره خانهاي را واجد شايستگي ميداند كه براي تن صاحبخانه دوخته شده باشد. خانهاي كه «طراح آن تمام جوانب انساني، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ديگر موارد را سنجيده و با برنامهريزي درست خانهاي را براي همان شخص طراحي كرده و ساخته است.» اين خانه چون از مفاهيم دروني و بطن جامعه يا بطن آدمي استخراج شده، به گفته زواره پايدار است، با گذشت زمان ارزش افزوده پيدا ميكند و ارزشمند ميشود. زواره با اغماض از اصطلاح خانههاي ماركدار استفاده ميكند و اين خانهها و نماي رومي آنها را مدي زودگذر و ناپايدار معرفي ميكند، زيرا اين خانهها نه بستر را ديدهاند و نه فرهنگ را رعايت كردهاند. اما زواره نكته ديگري را به عنوان بزرگترين و خطرناكترين وجهه اين خانهها ميشناسد: «اين خانهها با نماهاي سنگي بمبهاي ساعتي شمال تهران هستند كه با وقوع زلزله بر سر ساكنان آوار خواهند شد.» تزيينات جدي نما روي اين خانههاي مجلل غالبا با مصالح سنگ گرانيت يا تراورتن صورت ميگيرد. در حالي كه به گفته زواره در كشور زلزلهخيز ژاپن طبق قوانين ساختماني نماهاي ساختماني بايد مصالح سبك داشته باشند، بناهاي ماركدار با سنگهاي سنگين خود در صورت وقوع زلزله بلاي جان ساكنان و عابران خواهد بود. توجه به مصالح نما از آن جهت اهميت دارد كه سازه ساختمان بر اساس زلزله 8 ريشتر و آييننامه ساخته ميشود و زلزله كرمانشاه هم نشان داد جز در ساختمانهايي كه با تخلف بنا شدهاند، سازه ديگر بناها از زلزله آسيب نميبيند. اما حتي اگر زلزله هم نيايد سنگ تراورتن معايب ديگري در اجرا و عمل دارد. جدا از پوسته مجللي كه در چشم خريدار خوش ميآيد، سنگ تراورتن به دما حساس است و در برابر آن استحكام زيادي از خود نشان نميدهد به مرور زمان و با يخ زدن يا نفوذ آب ميتواند ترك بخورد، با اين حال «فرود آمدن سنگ گرانيت از طبقه بيستم روي افراد وحشتناك است.»
نماي كلاسيك ايراني- اسلامي
با اينكه شوراي پنجم تلاش كرد تا لايحهاي را براي ايمني ساختمانها تنظيم كند و با اينكه نماي ساختمانها در كميته نما بررسي ميشوند و بايد قبل از احداث با قوانين نما تطابق داشته باشند؛ با اين حال هيچ مصوبه يا اصلاحيهاي ماركدارسازان را از ساخت املاكي به نام املاك ماركدار منع نميكند.
ماده چهار دستورالعمل طراحي، كنترل و اجراي نماهاي شهري استفاده از سبكهاي تقليدي از جمله نماهاي كلاسيك موسوم به نماي رومي را ممنوع ميكند. سال 1395 بود كه شهردار قم اجراي نماهايي موسوم به نماي رومي را در قم ممنوع كرد و آن را مغاير با معماري ايراني- اسلامي دانست؛ اما به نظر ميرسد تبصره اين ماده توانسته دست ماركدارسازان را تا حدودي باز بگذارد يا راههاي قانوني براي غيرقانوني عمل كردن را به آنها بدهد. اين تبصره از نماهاي طراحي شده كلاسيك مطابق با مصاديق ايراني-اسلامي ميگويد كه ميتوانند پس از تاييد كميته تخصصي نما و سيماي شهري به تصويب برسند. يا اينكه به قول آقاي زواره «برخي سازندگان در كميته نمايي ساده ارايه ميدهند و در عمل تزيينات نما را بيشتر ميكنند.» با اين حال سوال اينجاست كه نمايي خاص كه حتي ربط چنداني به معماري كلاسيك يا معماري يونان يا معماري روم ندارد و فقط برداشتي مبتذل و سطحي از المانهاي اين معماري است، چطور ميتواند با مصاديق ايراني-اسلامي منطبق شود. ساختمانهاي ماركداري كه اغلب با اين نما آرايش ميشوند، نه تناسب انسان را رعايت ميكنند، نه تناسب محيط و نه تناسب فرهنگ را. اگر قرار است اين نماها و اين معماري را موسوم به معماري كلاسيك بدانيم، بد نيست اشاره شود كه معماري كلاسيك بر مبناي تناسبات است؛ تناسباتي كه در نظامي با هم همخواني دارند. معماري گذشته مردموار ما هم در جان خود تناسبات داشت. تناسباتي كه با قد و قواره انسان تنظيم ميشد، جنسش از خاك بود و با همان خاك خانههايي بنا ميكرد كه تا امروز پابرجا هستند. آيا لوازم برند مورد استفاده در اين ساختمانها، آيا زمينهاي تنيس و گلف و كارواشها تضميني براي بقاي نام اين خانهها خواهند بود؟
برچسب زدن ماركدار به ساختماني ميتواند حدود 20درصد باعث بالا رفتن قيمت آن شود: «خانه معمولي اگر متري 45 ميليون تومان در اين منطقه خريد و فروش شود، خانههاي ماركدار از متري 60 تا 70 ميليون تومان به 75 تا 80 ميليون تومان هم فروخته ميشوند. البته برخي هم سليقهاي عمل ميكنند و از اين مبلغ هم گرانتر ميفروشند
در ساخت بناهاي ماركدار گروهي متشكل از بيش از 50 معمار، 50 سازنده، 10مشاور املاك
و 80 فروشنده صنايع لوكس ساختماني حضور دارند. اين مجموعه در كنار ماركدار كردن ساختمانهاي خود، مراسم افتتاحيه پر زرق و برقي براي ساختمانهاي «مجلل و فاخر» برگزار ميكند