• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4468 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۳۰ شهريور

براي حسين منزوي و شاعري‌اش

صله غزل‌هاي بي‌صله

غلامرضا طريقي

از اولين سال‌هاي چاپ روزنامه و مجله تا راه افتادن راديو و تلويزيون تا همين چند سال پيش كه وبلاگ‌ها و بعد پيام‌رسان‌ها رايج و گسترده شدند همه‌چيز در اختيار رسانه بود. نه اينكه الان نيست. در حال حاضر هم چه بخواهيم و چه رسانه‌هاي بزرگ‌تر و قوي‌تر به پشتوانه تعدد مخاطب جريان‌دهنده افكار عمومي هستند. آنها هستند كه تصميم مي‌گيرند چه فردي بايد به چشم جامعه بيايد و چه فردي نه. نيازي به تذكر و تكرار اين نكته نيست كه هنوز هم صدا و سيما موثرترين و تعيين‌كننده‌ترين است زيرا مخاطب بيشتري دارد اما اتفاقي كه در سال‌هاي گذشته افتاده اين است كه مخاطبان با بهره گرفتن از پيام‌رسان‌ها و صفحات شخصي مي‌توانند قرائتي خلاف جريان رسمي راديو و تلويزيون داشته باشند و آن را عرضه كنند. آنها حتي مي‌توانند قهرمان‌هاي خودشان را هم بسازند. گيرم كه در هنگام مقابله نمي‌توانند به اندازه رسانه‌هاي رسمي صداي بلندي داشته باشند اما به هر حال حرف در گلوي‌شان گير نمي‌كند.

آنچه بايد يادآوري كنم و به سرعت بگذرم اين است كه همه قهرمان‌هاي برآمده از صفحه‌هاي مجازي قابل اعتنا نيستند. اصلا بهتر است بگويم اكثريت‌شان قابل اعتنا نيستند اما تعدادي از اين چهره‌ها كساني بوده و هستند كه با وجود بزرگي به هر دليل مجال بروز در رسانه‌هاي رسمي را نداشتند. برآمدن اين گروه به دست نخبگان و مخاطبان آگاهي اتفاق مي‌افتد كه در آن فضا حضور دارند و همه خوراك‌شان را از رسانه‌هاي رسمي نمي‌گيرند.

«حسين منزوي» يكي از برآمده‌هاي مهم فضاي گسترده و باز رسانه‌اي است. حرفم به اين معنا نيست كه منزوي پيش از اين دوره مهم نبوده. اتفاقا او در اولين سال‌هاي دهه 80 درگذشت و در زمان بروز اين رفتار اجتماعي اصلا در قيد حيات نبود بلكه در اين دوره راهش را به سوي طيف مخاطب بيشتري كه به دليل سكوت رسانه‌اي او را نمي‌شناختند، باز كرد.

سكوت رسانه‌اي كه مي‌گويم منظورم فقط صدا و سيما و روزنامه‌ها و مجله‌هاي دولتي نيست بلكه دارم درباره همه رسانه‌ها حرف مي‌زنم. يعني به همان اندازه كه رسانه‌هاي رسمي و دولتي درباره او هيچ حرفي نمي‌زنند رسانه‌هاي متصف و متصل به جريان روشنفكري هم صم بكم از كنارش مي‌گذرند. كافي است تمام نشريات حزبي و گروهي و حتي مستقل چند دهه اخير را ورق بزنيد تا متوجه شويد كه در هيچ يك از آنها ردي از حسين منزوي نيست.

دليل همه اين سكوت‌ها و بي‌اعتنايي‌ها چيست؟ چرا دو سوي يك جريان در مقابل يك طرف جبهه مي‌گيرند؟ پاسخ واضح است. همه گروه‌ها و به تبع آن رسانه‌هاي آن گروه‌ها مي‌گويند با ما باش تا نامت را در بوق و كرنا كنيم. اگر نه ما به تو اعتنا نمي‌كنيم حتي اگر درخشان‌ترين ستاره آسمان باشي.

حسين منزوي يكي از برجسته‌ترين نمادهاي اين گروه است. او به قول خودش فقط به هنرش متعهد است و هيچ‌گونه محدوديت اضافه‌اي را نمي‌پذيرد. براي او خود شعر مهم است نه اينكه از آن شعر در چه جايي و براي رسيدن به چه هدفي استفاده مي‌شود. علاوه بر اينها او انسان باسوادي است و ديدگاه هم دارد و اين دردسر بزرگ‌تري برايش درست مي‌كند. زيرا آنكه دانش و ديدگاه ندارد درباره مسائل سكوت مي‌كند و براي آن دو گروه اصلا خطر محسوب نمي‌شود ولي كسي كه صاحب راي است علاوه بر اينكه خودش همراهي نمي‌كند، مي‌تواند ديگران را هم از همراهي بازدارد.

مرد رشيد شعر امروز با چنين روحيه‌اي دور از تهران هم زندگي مي‌كرد و جز موارد نادر دسترسي به تريبوني نداشت اما صدايش آنقدر بلند بود كه رفته ‌رفته به گوش علاقه‌مندانش برسد و نامش را دهان به دهان و قلم به قلم بچرخاند.

نامورتر شدن امروز منزوي حاصل تلاشي است كه او در بهترين سال‌هاي عمرش براي پربارتر شدن شعرش كرده است. درست است كه به بهاي افسردگي و خون دل خوردن به دست مي‌آيد اما واقعيت اين است كه زمان هيچ حقيقتي را پنهان نگه نمي‌دارد. زبان‌آگاهي منزوي حاصل مطالعه‌اي است كه او در سال‌هاي سكوت ديگران كرده است. همان وقت‌هايي كه برخي نام‌ها آسمان شعر را از هم دريده بودند و كوتاه نمي‌آمدند تا جايي كه مردم در كوچه و خيابان با آنها عكس مي‌گرفتند در حالي كه با گذشت چند سال كسي به خاطر نمي‌آوردشان زيرا كسي شعرشان را به ياد ندارد.

اين قاعده درباره نوآوري‌هاي منزوي و همه خصوصياتي كه شعرش دارد نيز صادق است. او سال‌ها در گوشه‌اي از مملكت خون دل خورده و از حق‌ناشناسي‌ها روحش آزرده شده تا امروز آهنگسازاني كه مي‌خواهند كاري جدي بكند سراغ غزل او بروند. حتي شعرهايي كه او براي تفنن نوشته بود.

آنچه شاعران نسل‌هاي بعد بايد از شعر منزوي بياموزند در كتاب‌هايش يافت مي‌شود اما اين مشي و اين تلاش در هيچ منبعي به چشم نمي‌آيد. كسي كه يكي، دو ساله و با بهره گرفتن از امكانات مختلف بالا مي‌رود به همان سرعت بايد آماده سقوط هم باشد اما كسي كه رنج راه را تحمل مي‌كند و در هر قدم نشانه‌اي براي يافتن راه بهتر مي‌جويد ممكن است ديرتر از ديگران برسد اما قطعا به مقصد روشن‌تري مي‌رسد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون