• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4472 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۳ مهر

چند زمزمه درباره مسعود عربشاهي

نقاشِ روح ايران

علي صارميان

 

 

يكم: آخرين قطره خون شهريور به كام نگارگري افتاد كه درهمه عمر درباره خويش سكوت كرد. اين سكوت من را به ياد مفرغ‌هاي ساكت چند هزار سال پيش مي‌اندازد. مفرغي كه بي‌نشان در سال 1929 ميلادي در بازارهاي پاريس مشاهده شد كه البته محل كشف آنها نامعلوم بود.
دو يا سه قطعه بسيار شبيه به آنها هم در موزه بريتانيا يافت شد، اما از آن قطعات هم بر علم محققان چيزي افزوده نشد، زيرا منبع و تاريخ آنها نيز مشكلي لاينحل بود.

دوم: برنورفكني به زندگي پربار استاد مسعود عربشاهي تا سال‌ها، هر دوره از زندگي هنري او كه حداقل چهار فراز مهم، چه در نقاشي و چه در تحول هنري دارد، ظرفيتي عظيم و محلي براي تحقيق مستقل براي محققان و هنرجويان نقاشي ايراني خواهد بود. شناخت تحول اين چهار دوره در مسعود عربشاهي، مستقيما به شناخت ادوار نقاشي معاصر ايران خواهد انجاميد كه اميد است محل درنگ دانشجويان و اساتيد هنر ملي قرار گيرد.

سوم: در دو دوره زندگي مسعود عربشاهي مطالعات تطبيقي و عميقي بر مفرغ لرستان و هنر عيلامي صورت گرفته است. چنانچه كسي مطالعه و مشاهده‌اي در هنر مفرغ و صنعت دست‌هاي نخستين ساكنان ايران زمين از سيلك تا لرستان انجام دهد، متوجه امر عجيبي در نقاشي‌ها و نگاره‌هاي مسعود عربشاهي مي‌شود.

استاد مسعود عربشاهي به شكلي مدرن اين هنر دو، سه هزار ساله اولين ساكنان ايران را تا حدود حكومت ساسانيان، نه تقليد كه به شكل مدرن و در قامت تصوير و نگاره و فلز، بازآفريني كرده است. بازآفريني به معناي كشف دروني هيات هنري و هارموني آثار هنري قديم و انتخاب موتيف‌ها و ساختار آنها در فرمي جداگانه است. او مفرغ لرستان را بر صفحه‌هاي مسي دهه سي و چهل زنده كرده است كه اگر فرصت دست دهد به صورت تطبيقي در مقاله‌اي خواهم آورد.

چهارم: نقاشي و نگارگري مسعود عربشاهي نوعي زيستن دوباره ارواح شكل‌دهنده تاريخ ايران بود. اگر فردوسي به كلمات اين كهن ديار معنا و كاركردي حماسي داد، عربشاهي اين رستخيز را در قامت زنده كردن تصوير و خلق اثر با دانش كافي آكادميك و مهارت دست‌هاي چيره به انجام رساند. متاسفانه آنچه او طي سال پركار خلق و بازآفريني كرد، منجر به موزه ملي براي اين خلق دوباره آثار موطن نشد. گويا آثار او به واسطه اتفاقاتي در پايان عمرش به افراد اهل سوداگري رسيده كه حتي دور از دسترس خانواده است. حق اين است كه دولت و متولي هنر، از شخصي شدن هنر ملي عربشاهي جلوگيري كند.

پنجم: نقاشي و هنر تجسمي پيش از دوره اسلامي در كشاكش آسمان و زمين بود. شكارچي و شكار گريزان بر غارهاي خرم‌آباد و هوميان تا اشكال و نقوش مفرغي مخصوصا در شكل‌هاي مركب و درهم آميخته هنوز معمايي بود. با وجود اين، چون با نظري كلي‌تر و وسيع‌تر بنگريم، مي‌توان در اين نقوش موارد اصلي از آداب و مراسم آييني را مشاهده كنيم . در واقع اين مفرغينه‌ها و نقوش حك شده بر آنها يك مرحله خاص و مهم را مشخص مي‌كند كه بشر توانسته آن را در دنياي خود درك كند.آثار مسعود عربشاهي يادآور اين هول و هراس و شگفتي انسان طبيعي درباره فراطبيعت و روح و نهايت‌هاست.

مذهب اين مردم از مذهب همان نقاشان ظروف سفالي در مناطقي چون سيلك و عيلام بود و مانند آنها هنوز بر قدرت آسماني تكيه داشت.

اساس آيين در نقش نگاره‌هايي كه بعدها اهورامزدا رخ تاباند؛ بر اعتقاد به خداي بزرگي كه بر موجودات آسماني و فصول و تمام امور زندگي استيلا داشت، مبتني بود.

حتي از زمان نگارگران سفالينه‌هاي قديم، اين قدرت آسماني يكي از صورت‌هايي كه مي‌پذيرفت، صورت بشر بود و گاهي صورت بشري با بعضي از اجزاي صورت‌هاي حيوانات آميخته بود.

گواه اين ادعا نقوش موجودات افسانه‌اي و تلفيق روي سفالينه‌ها، جام‌هاي طلا و مهرهاي ادوار كهن ايران است. بعدها اين نگاره‌ها از غارها و اسباب جنگي و سفالينه‌ها به قالي لرستان كه دست ‌از زنان ايل بود، كشيده شد. زناني كه سينه به سينه فرهنگ و هنر را منتقل كردند و به سينه‌هاي راويان ديگر سرايت دادند. عربشاهي يكي از سينه‌هاي راوي در دوران ما بود؛ احياگري مسلط در ادامه همان روايت هنري تاريخي مسكوت قرن‌ها. روانش در مينوي جادوان باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون