• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4483 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۶ مهر

آيا آينده از آن چين است؟

ترجمه: هديه عابدي

با سقوط دولت ملي‌گراي چيانگ كاي شك (رهبر سياسي و نظامي چين كه پس از فوت سون يات سن در ۱۹۲۵ مدعي رهبري كومينتانگ شد و اين رهبري را دراختيار گرفت)، شكست ارتش او و عقب‌نشيني به منطقه فرمِز (تايوان كنوني) در سال 1949 اين سوال در ذهن همگان به وجود آمد كه «چه كسي چين را از دست داد؟» و جان اف كندي كه در آن زمان يكي از اعضاي ضدكمونيسم كنگره امريكا بود، مصرانه سعي داشت جواب اين سوال را پيدا كند. او در مورد اين موضوع عنوان كرد: «سهم روزولت و جرج مارشال در اين ماجرا هر قدر بوده باشد، درنهايت منافع حياتي ايالات‌متحده در حفظ يكپارچگي و استقلال چين قرباني شده و پايه‌ و اساس وضع اسفبار فعلي در خاور دور به وجود آمده است.» شرايط واقعا غم‌انگيز بود. پرجمعيت‌ترين كشور دنيا كه زماني امريكا به خاطر آن وارد جنگ با پادشاهي ژاپن شده بود، حالا تحت سلطه امپراتوري استالين قرار داشت. يك سال پس از اينكه پكن به دست مائوتسه تونگ افتاد، ارتش چين به كره حمله كرد تا با بيرون راندن امريكايي‌ها از رودخانه يالو و مدار 38 درجه شمالي، آنها را به اخراج از
شبه‌‌جزيره تهديد كند. در 7 دهه گذشته، از اكتبر 1949 تاكنون، برنامه‌هاي ايدئولوژيكي مانند «يك گام بزرگ به جلو» كه در دهه 50 ميلادي اجرا شد و «انقلاب فرهنگي چين» كه طي آن ريچارد نيكسون، رييس‌جمهور وقت امريكا به چين سفر كرد، موجب مرگ ميليون‌ها نفر از مردم چين شده است. البته از نظر قدرت ملي و حكومتي در اين 70 سال چين جديدي به وجود آمد، علي‌الخصوص در 30 سال اخير كه امريكا بازارهاي خود را به روي اجناس چيني گشوده و پكن حجم تجارت خود را با ايالات‌متحده از 4 تريليون دلار به 5 تريليون افزايش داده است. دولت شي جين پينگ صاحب موشك‌هاي زمين به هوا، موشك‌هاي پرتاب‌شونده از روي زيردريايي و بمب‌افكن‌هاي پيشرفته است و از آنها به عنوان نوعي بازدارنده راهبردي عليه ايالات‌متحده استفاده مي‌كند. نيروهاي نظامي پكن در خشكي، دريا و هوا و فضا توانايي رقابت با هر نيروي نظامي‌اي در جهان را دارند. از سال 2000 اقتصاد اين كشور از كشورهايي چون ايتاليا، فرانسه، بريتانيا، آلمان و ژاپن پيشي گرفته و به دومين اقتصاد بزرگ جهان تبديل شده است. اكنون چين در توليد، قدرت برتر جهان به‌شمار مي‌رود. با اين حال در دوره حكومت شي جين پينگ، نقاب از چهره اين غول خفته برداشته شده و چهره تهديدآميز چين در قرن بيست و يكم براي مردم اين كشور، همسايگان و جهان قابل رويت شده است. اويغور‌هاي غرب چين را به اجبار براي پاكسازي ذهن‌شان از اعتقادات قومي، ملي و اسلامي به اردوگاه‌هاي آموزش مجدد مي‌برند. مسيحيان مورد آزار و اذيت قرار مي‌گيرند. تبتي‌ها از سوي قوم هان از وطن خود بيرون رانده و مجبور به كوچ اجباري شده‌اند. نقش و حكومت حزب كمونيست به عنوان منبع ايدئولوژيك، سياسي و اخلاقي به مردم تحميل شده و روز به روز نيز گسترش مي‌يابد.چيني‌ها هنوز زمين‌هايي را كه 50 سال پيش به زور از هند گرفته‌اند، دراختيار دارند. پكن اكنون تقريبا كل درياي جنوبي چين را متعلق به خود مي‌داند، در حالي كه اين دريا بين 6 كشور تقسيم شده است. چين روي صخره‌ها و تپه‌هاي دريايي متعلق به مانيل، پايتخت فيليپين، اقدام به ساخت پايگاه‌هاي هوايي، دريايي و نظامي كرده است. دولت چين به كشتي‌هاي جنگي خارجي هشدار داده است كه از تنگه تايوان دور بمانند و قواي نظامي خود را در مقابل اين جزيره مستقر كرده است تا به تايوان هشدار دهد اعلام استقلال به معناي اعلان جنگ خواهد بود. چين حتي مدعي مالكيت مجمع‌الجزاير سن كاكو است؛ در حالي كه اين جزاير متعلق به ژاپن هستند. در پروژه «راه ابريشم جديد» نيز اين كشور به منظور اتصال چين به آسياي مركزي، جنوبي و اروپا ميلياردها دلار صرف اعطاي وام براي ساخت بنادر كرده است تا در صورت عدم بازپرداخت وام‌ها بتواند امكانات اين كشورها را تصاحب كند. اما در هفتادمين سالروز تاسيس رژيم كمونيستي چين همه‌ چيز خوب پيش نمي‌رود. مردم هنگ‌كنگ كه مطمئنا از سوي بسياري از ساكنان چين تشويق مي‌شوند، ماه‌هاست كه با برپايي تظاهرات اعتراض‌آميز، خواستار آزادي و استقلال خود هستند. اما مردم چين نيز كه تازه به نان و نوايي رسيده‌اند، به اين سادگي‌ها گول نمي‌خورند. آنها از قدرت فزاينده كشورشان و همچنين اعتباري كه چين در جهان براي خود پيدا كرده است لذت مي‌برند، اما مي‌دانند كه موفقيت خود را مديون نظام سرمايه‌داري هستند و نه ماركس، لنين يا مائو. آنها نمي‌توانند شاهد اين باشند كه آزادي‌ها و منافعي كه از آن برخوردارند در جنگ تجاري با امريكايي‌ها و سركوب‌هاي جديد رژيم پكن، از بين برود. از ميان اشتباهات تاريخي كه امريكا از زمان جنگ سرد مرتكب شده است، سه مورد داراي اهميت است؛ اولين مورد ورود فاجعه‌آميز امريكا به خاورميانه بود براي تشكيل رژيم‌هايي كه متمايل به سياست‌هاي غرب باشند. دومين اشتباه گسترش نيروهاي ناتو تا حياط خلوت روسيه بود كه باعث شد بزرگ‌ترين كشور جهان و يكي از نيرومندترين قدرت‌هاي هسته‌اي به آغوش چين برود. سومين مورد نيز گشودن بازارهاي امريكا به روي اجناس چيني بود كه باعث غني‌تر شدن و قدرت گرفتن رژيمي شد كه تهديد‌هاي درازمدت آن عليه منافع و ارزش‌هاي امريكا به بزرگي تهديد‌هاي شوروي در جنگ سرد است.

سوالي كه ذهن دولتمردان امريكايي را درگير خود كرده اين است كه چگونه‌ مي‌توان در حالي كه ضمن اجتناب از جنگ دو كشور كه فاجعه‌اي براي بشريت خواهد بود، با چالش بزرگ چين كنار آمد؟ صبر، احتياط و استقامت بهترين راه‌حل است، اما اولين نياز كنار گذاشتن نظريه ليبراليسم ايدئولوژيك است كه مي‌گويد، ديدگاه متعصبانه «تجارت آزاد» ديويد ريكاردو نسخه‌اي است كه براي همه ملت‌ها و در همه اعصار قابل اجراست و اينكه نظريات جان لاك نيز مي‌تواند در همه فرهنگ‌ها و كشور‌ها اجرا شود.

منبع: ريل كلير پاليتيك

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون