سينا قنبرپور | اگر دربرابر اين پرسش قرار بگيريد چه پاسخي به آن ميدهيد: «آيا رويايي درباره شهرهايمان داريم؟» همين پرسش برخاسته از مجموعه پيمايشهاي ملي در سطح كشور است كه جامعهشناسان آن را انجام دادهاند. برهمين اساس و نتايج پيمايشهاي ملي كه بر وقوع نوعي «گسيختگي اجتماعي» تاكيد داشته است، بهانهاي شده تا پس از مدتي تامل اينك انجمن داستاننويسان استان تهران با همكاري اداره كل مطالعات اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران سلسله نشستهاي «رمان و شهر» را برگزار و در آن به بررسي ادبيات و شهر بپردازند. سلسله نشستي كه در آن پرسشهايي از اين دست مطرح شد كه آيا نويسندگان ايراني به ويژه آنها كه در تهران ساكن هستند رويايي درباره شهرشان ندارند؟ چه چيزي سبب شده است كه بيشتر نويسندگان به ويژه نويسندگان تهراني شهرشان را تلخ به تصوير بكشند؟ نخستين نشست از اين مجموعه با عنوان «دگرگوني ذهنيت شهري در رمان» عصر 14آبان1398 برگزار شد و در آن «سيدمحسن حبيبي» شهرساز، «ابوالحسن رياضي» متخصص جغرافيا و برنامهريزي شهري و مديرعامل موسسه همشهري و «حسين سناپور» نويسنده به طرح بررسيهاي خود در اين باره پرداختند.
«خاطره گسيختگي و حيات شهري؛ سيرتحولات مضامين شهري در رمان» عنوان بحث سيدمحسن حبيبي بود. «ذهن جنايتكار تهران» عنوان موضوعي بود كه سيدابوالحسن رياضي، مدير پنل، به آن پرداخت. «حسين سناپور» نيز با موضوع «شهر و رمان امروز» سخنراني كرد. همه اين سخنرانيها به گفته خود سخنرانان نتيجه دستكم دو سال بررسي رمانهاي منتشر شده در حوزه شهر بوده است. در اين نشست علاوه بر اعضاي انجمن داستاننويسان استان تهران، نويسندگان و علاقهمندان به ادبيات داستاني «احمدمسجدجامعي» عضو شوراي شهر تهران ري و شميرانات، محمدرضا جوادي يگانه معاون اجتماعي- فرهنگي شهرداري تهران و محسن گودرزي جامعهشناس و ايدهپرداز اصلي اين سلسله نشست هم حضور داشتند.
نتايج پيمايشها ايده اصلي
ابوالحسن رياضي در ابتداي اين نشست به ايدهپردازي آن اشاره كرد. او گفت: ايده اصلي اين جلسات توسط «محسن گودرزي» مطرح شد. جامعهشناسي كه سالهاست مسووليت بررسي و انجام پايشهاي ملي در كشور را برعهده داشته و يكي دو سال قبل ايده اصلي اين بررسي را مطرح كرد و بر اين نكته تاكيد داشت كه يافتههاي پيمايشهاي اجتماعي نكاتي را در بردارد كه از نگاه برخي كارشناسان و همينطور از ديد خود ايشان حاكي از نوعي «گسيختگي اجتماعي» است. اين تحصيلكرده جغرافيا و برنامهريزي شهري درباره آنچه گودرزي تاكيد كرده بود، افزود: مولفهها و برخي عوارض در پيمايش به چشم ميخورد كه نشانگر عمق برخي گويهها و متغيرهاي اجتماعي هستند. براساس آنها ميتوان چشماندازي براي آينده ترسيم كرد، براي وضعيتي كه در آن قرار گرفتهايم يا قرار خواهيم گرفت و به اين منظور بايد هرچه زودتر به بنيادهاي فرهنگي جامعه رجوع كنيم. ضمير ناخودآگاه اجتماعي يا شهود اجتماعي اين موضوع را بازتاب ميدهد و نمود آن، نوشتهها و آثار مكتوب ميتواند باشد. به عبارتي نويسندگان از زوايايي مختلف فيالواقع دارند ضمير ناخودآگاه جمعي را بازتاب ميدهند.
تاثير متقابل شهر و ادبيات بر هم
سيدمحسن حبيبي، شهرساز كه در دو حوزه فيلم و شهر و ادبيات و شهر پژوهشهاي مختلفي داشته است با اين پرسش سخنراني خود را آغاز كرد كه «چگونه شهر در داستان تعريف ميشود و داستان چگونه شهر را تعريف ميكند». او بحث خود را اينگونه ادامه داد: تقريبا از زماني كه رمان به عنوان پديده مدرن شكل گرفته، چه در جهان و چه در ايران، شهر هميشه حضور داشته است و براي من به عنوان يك شهرساز همواره اين مساله مطرح بوده كه چگونه خاطره بازخواني ميشود و دگرگوني شهر و گسيختگي در خاطره چگونه ايجاد ميشود. آيا شهر مكانهايش را از ياد ميبرد و به تبع آن شهروندان هم مكانهاي شهرشان را فراموش ميكنند و بعد در داستانها هم اين فراموشي و گسيختگي رخ ميدهد؟
حبيبي سپس موضوع خاطره را پي گرفت؛ حضور خاطره هم به مكان معني ميدهد و هم فضاهاي شهري را بازسازي ميكند. همين امر است كه در رمانهاي مدرن شهر بيشتر با كالبد شهر تعريف شدهاند. اين شهرساز سپس با اشاره به سازههايي نظير «شمسالعماره» كه معتقد است در خاطره شهر نشسته و شهروندان آن را زندگي كردهاند، به خيابانهاي نادري، استامبول و لالهزار اشاره كرد و توضيح داد: رفتهرفته بعد از دوره ناصري و مشروطيت با آغاز سده جديد كه مدرنيسم ايراني شكل ميگيرد، شهر نيز حضور جدي در رمان و ادبيات ما پيدا ميكند. او سپس به مقايسه دو ميدان «توپخانه» و «بهارستان» به عنوان دو ميدان كه يكي رسمي و ديگري محل طغيانهاي مردمي بوده پرداخت و گفت: بعد از سال 1309 كه نخستين نقشه تهران با محوريت نشان دادن خيابانهاي تهران بود، خيابانها هركدام به صفتي موصوف شدند و هركدام رفتاري از خود بروز ميدادند. اگر خيابانها را استخوانبندي شهر بدانيم، خاطرات جمعي به اين ستون فقرات پيوند خورده است. 2 مفهوم شرقي- غربي و شمالي – جنوبي واقع در خيابان حضور قدرتمندي در ادبيات داستاني ما دارند كه شهر را هم تعريف ميكنند و از شهر هم تعريف ميپذيرند.
حبيبي سپس به مهمترين محور داستانهايي كه برخاسته از تهران است يعني «پلشتي» پرداخت و به نگاه مشفق كاظمي و صادق هدايت از تهران يا بزرگ علوي اشاره كرد و افزود: تقريبا وقتي به رمانهاي قديميتر و رمانهايي كه دوستان جوانم نوشتهاند، نظر ميكنم، ميبينم كه هم آنها و هم اينها به تلخنويسي از شهر مشغول بودهاند و اين تلخنويسي از شهر از دهه 20 تاكنون ادامه داشته است. حتي وقتي داستان «دلكور» اسماعيل فصيح را ميخوانيم كه توصيف زيبا از فضاهاي شهري و سرخوشيهاي شهر دارد، بازهم موضوع اصلي آن در پلشتي است. اين شهرساز و پژوهشگر در بخش ديگري از سخنراني خود به نوشتهها و داستانهاي دهه 80 و 90 به عنوان «جمع ضدين» پرداخت كه انبوهي از داستاننويسان به داستاننويسي شهري پرداختهاند و گسست رفتارها و هنجارها در داستانهايشان منعكس شده است. حبيبي تاكيد كرد: برخي از اين داستانها از كل شهر تا مقياس محله محور داستان بوده است ولي در اكثر آنها كمكم شهر دارد غايب ميشود و اين رويدادهاي شهري است كه غالب ميشود. اينجاست كه اين پرسش مطرح ميشود كه آيا خاطره شهر در غيبت مكان صورت ميگيرد. اين همان سوالي است كه من در بررسيهايم به پاسخي براي آن نرسيدهام.
اين شهرساز با طرح سوالي ديگر بحث خود را پي گرفت: تلخنويسي در همه روايتهاي داستاني هست و اينك كه به آخرين سالهاي سده رسيدهايم اين پرسش پيش ميآيد چطور اين تلخنويسي راجع به شهر ادامه دارد. آيا ما بيشتر داريم از «دستوپيا» يا مدينه ضاله مينويسيم، از كابوسها ميگوييم؟ اين در حالي است كه در داستانهايي كه مربوط به آغاز سده حاضر بوده يك نوع روياي شهر وجود داشته، نگوييم مدينه فاضله، اما امروز اگر نگوييم كابوسها بايد بگوييم يك بيآرزويي بر داستانهاي نويسندگان دو دهه اخير و شهرنگاريهايشان حاكم شده است.
رمانهايي كه خوانده شدند
هيچ از يك سخنرانان اين نشست به درستي مشخص نكردند رمانهايي را كه مورد بررسي قرار دادهاند بر چه مبنايي انتخاب كردهاند. نام رمانهايي چون «تهران مخوف» نوشته «مرتضي مشفق كاظمي» به عنوان نخستين رمان اجتماعي ايراني يا «فيل در تاريكي» نوشته قاسم هاشمينژاد طبيعي بود كه به ميان آيد زيرا وجهه تاريخي هم بر آن حاكم بود، اما نام رمانهايي كه «حسين سناپور» و «ابوالحسن رياضي» مطرح كردند به نظر ميرسيد صرفا بر مبناي سليقه آنها يا كتابهاي در دسترس بوده باشند.
با اين حال «حسين سناپور» در سخنراني خود تحت عنوان «شهر و رمان امروز» بر موضوعي دست گذاشت كه نشان ميداد رمانهاي ايراني نوشته دهههاي ابتدايي سده حاضر و دو دهه پاياني آن به شهر پرداختهاند و رمانهايي كه در ميان اين دههها منتشر شده، بيشتر با محوريت تاريخ شكل گرفتهاند و در آن رويارويي طبقات اجتماعي، انتقاد به حكومت و نظاير آن مطرح بوده است. قدرت، نكته مهم رمانهايي است كه در فاصله دهههاي 30 تا 50 نوشته و منتشر شده است. نكته ديگري كه سناپور به آن اشاره كرد، بحث طول زمان در رمانهاي دو دهه اخير و مقايسه آن با «شازده احتجاب» بود. عموما رمانهاي قبل از دهه 80 در خانه يا آپارتمان روي دادهاند و حتي در نمونههاي متاخر آن در دهه 70 اين سبك نوشتن را داستانهاي آپارتماني نام گذاشته بودند.
حسين سناپور بر اين نكته تاكيد كرد كه جغرافيا براي نويسندگان قديمي نظير «احمد محمود»، «محمود دولتآبادي» يا «هوشنگ گلشيري» كمتر مطرح بوده است ولي نويسندگان دو دهه اخير برخلاف آنها شخصيتهايي طراحي كردهاند كه در شهر هم پرسه ميزنند. برخلاف نويسندگان قديميتر كه مكانهاي شهر را نشانهگذاري نميكنند نويسندگان دهههاي اخير اين كار را ميكنند.
نويسنده كتاب «نيمه غايب» در شباهت آنچه در رمانهاي دهههاي آغازين سده كنوني و دهههاي پاياني آن درباره شهرنويسي رخ داده نيز توضيح داد: به نظر ميرسد در سالهاي آغازين سده حاضر، اقدامات رضاخان در تهران، بناي ساختمانهاي جديد، دانشگاه و احداث خيابانهاي جديد شهر را براي شهروندان ناآشنا كرده بود. براي همين آدمها با اين شهر احساس غريبگي ميكردند و نويسندگان همچنين حسي را انعكاس داده بودند. همين اتفاق در دهههاي اخير افتاده است. تا آنجا كه يك بار در يك برنامه تلويزيوني از آقاي قاليباف شهردار تهران ميشنيدم كه ميگفت ما به گونهاي رفتار ميكنيم كه شهروندان تهراني اگر يك هفته از خانه خود بيرون نيايند و بعد از خانه خارج شوند متوجه تغييرات شوند. البته لابد ايشان تغييرات مثبت منظورشان بود. اما واقعيت اين است كه اين شيوه موجب همان ناآشنايي با شهر شده است و نويسندگان نيز از همين ناآشنا بودن نوشتهاند.
سناپور سپس به بررسي موتيف داستانهاي دو دهه اخير در شهرنويسي پرداخت و گفت: «تكافتادگي»، «گمگشتگي»، «ويرانشهر» و «محلهاي شدن» مهمترين اين موتيفها هستند.
ذهن جنايتكار تهران
يكي از محورها و سخنرانيهاي نخستين نشست شهر و رمان موضوع «ذهن جنايتكار تهران» بود و سخنراني اين بخش را «ابوالحسن رياضي» به عهده داشت. او 7 رمان را بررسي كرده و بر اساس آن نتيجه گرفته بود كه رمانهاي مورد نظر ميتوانند ترسيمكننده اين عنوان باشند كه تهران ترسيم شده در اين رمانها حاصل ذهني جنايتكار است.
او در اين باره توضيح داد: به طرز غريبي همه شخصيتهاي رمانها تمايل به قتل دارند و خواننده هم از آن تعجب نميكند. همين مبناي فرضيه براي بررسي رمانهايي شد كه بر اساس آن ميتوان گفت شكل ذهن جنايتكاري حاصل از كلانشهري را ميتوان در تهران و رمانهاي نوشتهشده درباره آن جست.
از آنجا كه به نظر ميرسد موضوع «ذهن جنايتكار تهران» يعني نسبت دادن جنايتكاري به تهران فينفسه يك كلانشهر نميتواند به طور مستقيم از رمانهاي مطرح شده در اين نشست برداشت شود از سخنران اين بخش خواستهايم تا به طور مستقل در اين باره به پرسشهاي «اعتماد» پاسخ دهد كه در آينده آن را ميخوانيد.