«اسلام هراسي» ايدهاي شكست خورده
سياستنامه| آن نورتون، استاد علوم سياسي و ادبيات تطبيقي دانشگاه پنوسيلوانياي امريكاست. كتاب او با عنوان «درباره مساله مسلمان» (On the Muslim Question) در سال 2013 توسط انتشارات دانشگاه پرينستون به چاپ رسيده است. متن زير ترجمه مقالهاي است از الصديق الفقيه، رييس فروم انديشه عرب (Arab Thought Forum) در اردن كه در سال 2014 در نشريه REVIEWS, CRITICAL VIEWS AND POLEMICS منتشر شده است و به معرفي اين كتاب اختصاص دارد. آن نورتون [در كتاب خود] هراس غيرعقلاني از مسلمانان را خصوصا در اروپا و امريكا به چالش ميكشد. او معتقد است كه اسلامهراسي در نهايت از طريق سبك زندگي مشترك مردم [اين كشورها] شكست خواهد خورد. او ايده «برخورد تمدنها» را رد ميكند و متعجب است كه چطور مسلمانان ابژه هراس و بيم قرار گرفتهاند و چطور اين هراس به حدي گسترش يافته كه همگان را تحت تاثير قرار داده است. دكتر آن نورتون، استاد علوم سياسي دانشگاه پنسيلوانيا و دانشآموخته دانشگاه شيكاگوست و مدرك دكتراي خود را در رشته علوم سياسي از اين دانشگاه گرفته است. او نويسنده كتابهاي زير است: «جمهوري نشانهها» (1993)، «لئو اشتراوس و سياست امپراتوري امريكايي» (2004)، «95 تز در باب سياست، فرهنگ و روش» (2004). كتاب جديد او، «درباره مساله مسلمان»، عامدانه عنواني مربوط به قرن نوزدهم را دربردارد. او معتقد است همانطور كه «مساله اديان ديگر» در بحثهاي روشنگري در اروپاي قرون 18 و 19 محوريت داشت، مساله سياسي مربوط به اكنون، «مساله اسلام» و نيز مباحثي مربوط به «اخلاق و سياست غربي، الهيات سياسي و فلسفه»، فرم كنش متقابل بين غرب و اسلام و «ارزش تمدن غربي» است. محتواي اين كتاب شامل مقدمهاي است از روث او برايان- ويراستار مجموعههاي Public Square – كه كتاب را منتشر كرده و مقدمهاي ديگر كه موضوع اسلام: فلسفه و سياست را شامل ميشود. بخش نخست- با عنوان مساله مسلمان- به شش فصل با عناوين زير تقسيم شده است: «آزادي بيان»، «جنسيت و رابطه جنسي»، «زنان و جنگ»، «تروريسم»، «برابري» و «دموكراسي». بخش دوم «خيابان غربي» را بررسي ميكند و مشتمل است بر چهار فصل: «اروپا كجاست؟»، «اسلام و بار هولوكاست»، «در صحراي امريكا» و «هيچ برخورد تمدنهايي وجود ندارد». نورتون مينويسد: «مساله مسلمان» در سرتاسر قارهها بسط مييابد و سياستمداران، فلاسفه، نشريات و منتقدان را به هم پيوند ميدهد. گفتوگوهاي راديويي در مورد موضوع نگراني عمومي از برخورد تمدنها به روي آنتن ميروند [و سعي دارند در دل عموم هراس ايجاد كند] با اين حال به نظر ميرسد تا به امروز واكنش عمومي مردم در دموكراسيهاي غربي در تضاد مستقيم با اين قضيه قرار دارد و در خيابانهاي غرب، مردم عادي –مسلمان، مسيحي، يهودي، هندو، بوديست، افراد بياعتقاد و غيره- با يكديگر كار ميكنند تا حيات مشتركي را شكل دهند. . نورتون بر اين باور است در غرب، بعد از حملههاي 11 سپتامبر، سر و صدا و نيروهاي نظامي زيادي غربيها را به اين نتيجه رساند كه اسلام تهديدي است براي امنيت، ارزشها و شيوههاي زندگي و حتي هستي ايالات متحده و اروپا. حال خوشبختانه يا متاسفانه «مساله مسلمان» به اصليترين پرسش دوره ما تبديل شده است و اين مسالهاي است كه با آزادي بيان، خشونت، حقوق بشر، جنسيت و اغلب با امكان دموكراسي پيوند دارد. [با اين حال] در اين كار بديع، نويسنده تعريفي از هراس ارايه نميدهد. آن نورتون اين ايده را كه بين غرب و اسلام «برخورد تمدنها» وجود دارد رد ميكند و پرسش خود را به اين معطوف ميكند كه «مساله واقعي چيست؟» طبق گفتههاي او مساله واقعي به تعهد و سرسپردگي غرب به ايدهآلهاي خود از دموكراسي و روشنگري، آزادي، برابري و برادري برميگردد. به عبارت سادهتر، مساله مسلمان مساله ارزشها و تمدن غربي است و نه هراس از اسلام. او معتقد است «مساله مسلمان»، اگر چنين چيزي اصلا وجود داشته باشد، مسالهاي است در مورد غيرمسلمانها. نورتون با گذار بين اروپا و امريكا، بين گذشته و آينده، چشماندازهاي خلاقانهاي را در مورد تفاوت بين غرب و مسلمانان ارايه ميكند و آراي طيف گستردهاي از انديشمندان از جان رالز گرفته تا اسلاوي ژيژك را مورد بررسي قرار ميدهد. نورتون نمونههاي روشن و زندهاي از زندگي روزانه مسلمانان عادي و غيرمسلماناني به دست ميدهد كه يكديگر را پذيرفتهاند و توانستهاند يك هستي مشترك جمعي را شكل دهند. در نهايت آنچه نورتون ارايه ميدهد منظر تازهاي از زندگي دموكراتيك در غرب است كه غنيتر و متنوعتر است. منظر او بهجاي آنكه مسلمانان را قرباني هراس غربيها كند، فرصت و فضاي بيشتري به مسلمانان ميبخشد. نورتون به عنوان نمونه، هنگام بحث در مورد دموكراسي، به تحليل نوشتههاي ژاك دريدا، فيلسوف فرانسوي، ميپردازد كه تاكيد دارد اسلام يك «ديگري دموكراسي» است. دكتر نورتون اشاره ميكند كه در تاريخ اسلام و در نوشتههاي متفكران بزرگ و اخيرا در خيزشهاي بهار عربي، مسلمانان با پيگيري آزادي خود را سربلند كردهاند. [نورتون معتقد است] علل عمده شكست [اين آزاديطلبيها] مداخلات غربي در منطقه و پيوند آنها با شخصيتهاي مستبد محلي بود. نويسنده در ارتباط با آزادي بيان واكنش مسلمانان به كاريكاتورهاي دانماركي، نوشتههاي تئو ونگوگ و آيان حرصي علي، منتقد سوماليايي، را نيز مورد بررسي قرار داده است و ميگويد [براي نمونه] تظاهرات مسلمانان در برابر اين موضوعات در بريتانيا اغلب صلحآميز بود. او به مفسران سياسي و ادعاي آنها مبني بر اينكه تهمت و بدگويي نسبت به اسلام و مسلمانان، تاييدي است بر آزادي بيان، ميتازد و اشاره ميكند كه ژورناليستهاي اروپايي «به خاطر حمله به جمعيتي در اقليت كه قدرت سياسي محدودي دارند و هدف تبعيضها و اهانتهاي هميشگي هستند، به خود ميبالند». بله، اين براي يك اقليت ممكن است كه از طريق ويژگيهاي مشخصي، حداقل در مورد طيف گستردهاي از مسائل همچون عادات غذايي و تربيت مذهبي كه اقليتشان را تعريف ميكنند، خود را متفاوت سازند. اكثريت ميتواند بهراحتي به اين اقليت به منزله «آنها» در متن هستي اكثريت به منزله «ما» برچسب بزند (از طريق آموختن زبان ما و كمك به آنها براي كاهش ارتفاع منارههايشان). يا يك نفر ميتواند سعي كند كه احتمالا با ارجاع به شباهتهاي تاريخ و كردار يا به اين باور عمومي كه «دانشمندان عرب متون غربي را حفظ كردند»، بهعلاوه اينكه «ما همه در ابراهيمي بودن اديانمان شريك هستيم»، اين «ما» را به «آنها» نزديك كند. نورتون پس از رد بسياري از استدلالهاي متفكران غربي در مورد اسلام، ميگويد براي آنها هيچ تلاش سادهاي براي ادغام يا مدارا مطلوب نيست و درعوض مدل سومي مرجح است كه عبارت است از نزديك كردن «ما» به «آنها». به نظر ميرسد در واقعيت امر اين همان چيزي است كه واقعا روي داده است. نورتون در مورد غيرمسلمانان «عادي» صحبت ميكند كه فلافل ميخورند و از سلام و احترامي عربي استفاده ميكنند. اين درست است كه برخي از اين اقدامات [طبق اين مدل] ممكن است براي حل دروني مساله به كار بيايد [اما نورتون تاكيد دارد كه] اگر ايده برخورد تمدنها را از واژگان خودمان حذف كنيم، اين ما را به افزايش حوزههاي همزيستي و علايق و منافع مشتركي سوق خواهد داد كه از قبل در سطح محلي در جوامع غربي وجود داشته است [و ما را به حل مساله نزديك خواهد كرد]. نورتون مجموعهاي از نكتههاي ثمربخش را در كتابش مطرح كرده است.
[از جمله اينكه] او افشاگريهايي روشنگرانه را در مورد خطاهاي نژادپرستي غربي و خودبينياي نهفته در پس ارزشهاي روشنگري انجام داده است. كتاب او دو نقطه قوت دارد كه امتياز آن نسبت به انبوهي از كتابها در مورد اسلام و دموكراسي محسوب ميشود. اول: تاكيد اين كتاب بر توجه به نوشتههاي اسلامي گذشته و اكنون از فارابي، فيلسوف قرون وسطي گرفته تا سيد قطب و طارق رمضان كه در گفتوگو با سنت غربي با يكديگر شريكاند. دوم: اشارههاي مختصر كتاب به برخي فلاسفه برجسته جهان خصوصا ژاك دريدا و جان رالز كه بر خطرهاي مكنون در اسلام تاكيد دارند. يكي ديگر از نكتههاي مهمي كه نورتون مطرح كرده و بسط داده و شايسته تاكيد است، اين است كه اصطلاح جامع و كلي «غرب» از پيچيدگي ميراث اروپايي از جمله ميراث غني غيرمسيحي و نيز دين اروپاي مدرن به همكاريهاي يهوديت و اسلام چشمپوشي ميكند. نورتون همچنين به درستي خاطرنشان ميكند كه نكوهش و نقد گسترده و عجولانه اسلام و مسلمانان معمولا از دل جهالت و تعصب برميخيزد. همچنين خلاصههاي نورتون از نوشتههاي متفكران عرب همچون فارابي، ابنخلدون و سيد قطب با موضوع فرهنگ هم از اهميت و ارزش خاصي برخوردار است. برخي اظهارنظرهاي نورتون سرشار از كنايه است كه نمونههاي آن عبارتند از «وقتي يهوديها امريكايي شدند و امريكاييها بيشتر يهودي شدند» و «سكولارهايي كه از اسلام هراس دارند، نه از اسلام بلكه از بازگشت قدرت مذهبي ميترسند». او متناوبا اعلام ميكند كه «اسلام، سكولاريسم اروپا را به بازگشت به روح مذهب و زندگي در روستا، بازگشت به امر سركوب شده، فرانميخواند». نورتون همچنين اين مطالبه گنگ را برجسته ميكند كه ميگويد «پوشاندن بدن زنان مانعي است در برابر رقابتهاي سرمايهداري و كالاييشدن جنسيت زنان». از نظر او اين تصوير روشن و شفافي است از حيلههايي كه توسط به اصطلاح «مساله اسلام» مورد استفاده قرار ميگيرد تا بهجاي تاملي دقيق روي اسلام و رفتار مسلمانان واقعي، مدخلي باشد براي مجموعهاي از نگرانيها، هراسهاي اروپايي و امريكايي و ترديدها [نسبت به اسلام و مسلمانان]. درباره مساله مسلمان، كتابي فوقالعاده است كه وجه مشخصه آن صداقت در احساس، فراواني و تنوع دادههاي فرهنگي، انتقادات زيركانه و موشكافانه و اشتياق به رد قطعي و جدي «برخورد تمدنها» است. اين كتابي است كه قويا در برابر كليشهها و دلقكبازيهاي سياسياي ميايستد كه در بحثهاي معاصر درباره اسلام در غرب محوريت يافتهاند. يكي از مهمترين قوتهاي اين كتاب اين است كه نويسنده توانسته خواننده را به سفري جذاب بين فيلمها، دانش علمي، رمانها و زبان و سناريوهاي سياسي با دقت انتخاب شده ببرد تا با توجه به شيوههاي متفاوت شكلگيري امريكا و اروپا، به «مساله اسلام» پاسخ دهد. كتاب نورتون دفاعي از اسلام است با اين حال در كنار ستايش نتيجه اين كار، ميتوان اين سوال را پرسيد كه آيا اين دفاعيه دير نيست. از آنجايي كه قلب و فكر نورتون هدف درستي را نشانه گرفته است، استفاده او از لحن بسيار احساسي سبب نشده كه كتاب از جديت كافي و مفسر هوشياري محروم شود كه بهجاي رويكردهاي اهانتآميزي كه از سوي بسياري از مفسران غربي استفاده ميشود، تلاش دارد از طريق فكتها و استدلالها [خواننده را] متقاعد كند. نورتون ديد انضمامي آلترناتيوي را در مورد دموكراسي در اجتماعات متنوع [غربي] پيشنهاد ميدهد. اين كتاب واجد استدلالهاي قوي و سبك زيبا و ستايشآميزي است كه همزمان محكم و روشن است. اين كتاب با رد تز برخورد تمدنها به نتيجهگيري خود ميرسد و خاطرنشان ميكند كه مردم اجتماعات مختلف در بخشهاي زيادي از خيابانهاي غربي، در فضايي هارمونيك و هماهنگ همراه با مجموعهاي از پروژههاي پيونددهنده و تركيبي كه همه ما را احاطه كرده است، زندگي ميكنند.