• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4536 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۴ آذر

دايره‌المعارف بزرگ اسلامي در ميزگردي با حضور كاظم موسوي‌بجنوري، علي‌اصغر دادبه و محمد جعفري‌قنواتي

شير خدا و رستم دستانم آرزوست

بايد به تاريخ و فرهنگ خودمان بازگرديم

محسن آزموده| جنبش دايره‌المعارف‌نويسي به معناي جديد برآمده از اروپاي عصر روشنگري و سده‌هاي هفدهم و هجدهم ميلادي است. ترديدي نيست كه دايره‌المعارف‌نويسي، به سبك و سياق جديد و به معناي مدرن، امري برآمده از فلسفه و نگاهي نو به جهان است كه در اصل در دوران جديد و پس از عصر نوزايش و سپس انقلاب علمي، در خاورزمين پديد آمده و از آنجا به ساير نقاط جهان راه يافته است. اما اگر مفهوم دايره‌المعارف (encyclopedia) را به معناي تخصصي آن درنظر نگيريم، براي انگيزه و انديشه دايره‌المعارف‌نويسي به عنوان تهيه و تدوين متني كه جامع علوم و معارف زمانه و آينه فكر و فرهنگ يك جامعه باشد، دو منشا مي‌توان درنظر گرفت؛ يا نتيجه انباشت دانش و معرفت در يك دوره شكوفاي تاريخي در يك جامعه است، يعني روزگاري كه توليدات علمي در آن جامعه به حدي رسيده كه ضرورت گردآوري متن يا متوني كه آينه و چكيده‌اي از اين دانش‌ها ارايه كند، ضرورت يافته يا حاصل نوعي خودآگاهي فكري در جامعه‌اي كه تحولات سياسي و اجتماعي و فرهنگي عميقي را تجربه كرده و فهم خويشتن خويش و گردآوري «آنچه خود داشت» در انديشه نخبگان فكري ضرورت يافته است. نمونه اول را مي‌توان در دوران طلايي تاريخ تمدن اسلامي يعني سده‌هاي چهارم و پنجم هجري قمري بازيافت، بي‌جهت نيست كه نگارش و تدوين نخستين فرهنگ‌نامه‌ها و دانشنامه‌ها و جامع‌العلوم‌ها و تاريخ‌هاي جهاني در ميان مسلمانان از اين دوره شروع شد. اما نمونه دوم در تاريخ ايران به پس از مواجهه تروماتيك با فرهنگ و تمدن جديد غربي بازمي‌گردد؛ يعني دوراني كه ايرانيان در نتيجه رويارويي ناگزير با جهان جديد، ضرورت بازانديشي در هويت خويش را با پوست و خون احساس كردند. نخستين تلاش‌ها در جهت نگارش فرهنگ‌نامه و دايره‌المعارف‌نويسي و لغتنامه‌هاي جامع به سبك و سياق جديد، بعد از مشروطه توسط بزرگاني چون علي‌اكبر دهخدا و غلامحسين مصاحب و محمد معين صورت گرفت. اما ترديدي نيست كه پس از انقلاب اسلامي، انديشه دايره‌المعارف‌نويسي و دانشنامه‌نگاري، قوت و قدرتي بي‌سابقه يافت و از هر سو انديشمندان و دلسوزان فرهنگ، بيش از پيش به اين امر مبادرت ورزيدند. مركز دايره‌المعارف بزرگ اسلامي يكي از مهم‌ترين موسسه‌هاي علمي-پژوهشي در خاورميانه است كه در اسفند سال 1362 به همت سيدكاظم موسوي‌بجنوردي تاسيس شد و با گردهم آوردن شماري از برجسته‌ترين محققان و پژوهشگران ايراني، دست به تاليف دايره‌المعارفي عظيم و عالمانه زد. اين مركز اكنون پس از 36 سال، به‌رغم همه مشكلات و مصايب، بيست و چهارمين مجلد دايره‌المعارف و ششمين جلد دانشنامه فرهنگ مردم را منتشر كرده است. به اين مناسبت ميزگردي با حضور كاظم موسوي‌بجنوردي، مدير و موسس اين مركز، علي‌اصغر دادبه استاد فلسفه و مدير گروه ادبيات مركز دايره‌المعارف اسلامي و محمد جعفري‌قنواتي ويراستار دانشنامه فرهنگ مردم ترتيب داديم و درباره فعاليت‌هاي اين مركز و دو اثر جديد گفت‌وگو كرديم.

در آغاز اگر ممكن است درباره علت داير شدن مركز دايره‌المعارف توضيح دهيد.

كاظم موسوي بجنوردي: بعد از انقلاب در دوره اول مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده تهران حضور داشتم. آنجا به انديشه دايره‌المعارف‌نويسي براي ارايه فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي افتادم به گونه‌اي كه همه وجوه فرهنگي ايران و اسلام با همه مذاهب و فرق آن را بازتاب دهد، زيرا همه اينها در شكل‌گيري فرهنگ و تمدن اسلامي و ايراني نقش داشتند. همچنين اصرار داشتيم كه در كنار اين كار فرهنگ ملي نيز ارايه شود، زيرا ما در اين مركز به انقطاع فرهنگ ايراني قائل نيستيم و معتقديم اسلام و جهان‌بيني اسلامي، امتداد طبيعي جهان‌بيني ايراني است. ايرانيان پيش از ورود اسلام به خداي واحد، روز رستاخير، بهشت، جهنم، ملائكه و ... معتقد بودند و جهان‌بيني اسلامي نيز مي‌تواند در امتداد آن قرار بگيرد. به همين دليل ايرانيان هم به دليل غناي فرهنگي و هم به علت آنكه اسلام امتداد طبيعي جهان بيني خودشان بود، از جان پذيرفتند و طبعا نقش بسيار برجسته‌اي در پيدايي و شكوفايي تمدن اسلامي ايفا كردند. در كنارشكوفايي فرهنگ اسلامي، فرهنگ ملي ما هم هيچگاه از جانب مردم فراموش نشد و به هيچ وجه اسلام با فرهنگ ملي ما تعارض پيدا نكرد و مانع رشد آن نشد. از اين رو كساني كه مي‌خواهند ميان فرهنگ ملي و فرهنگ اسلامي خط‌كشي كنند، يا نادانسته چنين مي‌كنند يا يااغراض خاصي دارند، اما در هر دو صورت كارشان خطاست. با كنار هم نگه داشتن اين دو فرهنگ غني، هم وحدت ملي ما تقويت مي‌شود و هم توان ملي‌مان بالا مي‌رود و علاقه‌مندان به فرهنگ ملي و علاقه‌مندان به فرهنگ اسلامي، متعاضدا در جهت فربهي فرهنگ ملي ما حركت خواهند كرد.

خود شما چطور به انگيزه تاسيس اين مركز افتاديد؟

موسوي بجنوردي: چنان كه گفتم بعد از انقلاب مدتي به عنوان نماينده مجلس بودم، اما اولي ديدم كه سياست مشتري زياد دارد، ثانيا علاقه خودم بيشتر به علم و فرهنگ است. اين تعلق خاطر در من به خصوص در سال‌هاي طولاني زندان پيش از انقلاب پديد آمده بود. بنابراين از اوايل دهه شصت با انگيزه‌هايي كه گفتم، اين مركز را تاسيس كردم و در سال‌هاي بعد نيز اين ساختمان را بدون كمك گرفتن از بودجه دولتي ساختم. همه اين كارها نيز به نام موسسه‌اي غيرانتفاعي كه شخصيت حقوقي مستقلي دارد و توسط يك هيات امناء اداره مي‌شود، صورت گرفته است. تمام اموال منقول و غيرمنقول اين موسسه نيز شخصي نيست و به ارث نمي‌رسد، بلكه در واقع هديه‌اي است از سوي خانواده ما به ملت ايران. تا جايي كه خبر دارم اين مركز امروز مهم‌ترين مركز فرهنگي- پژوهشي در جهان اسلام است، حتي در قاهره نيز چنين مركزي وجود ندارد. مركز دايره‌المعارف بر سه پايه استوار است: پايه نخست علما و اساتيد و دانشمندان برجسته‌اي كه درآن فعاليت مي‌كنند، سوابق علمي شوراي عالي علمي ما افتخارآفرين و شگفت‌انگيز است، پايه دوم كتابخانه دايره‌المعارف است، ما به اصطلاح قدما نبايد هيچ خبري را بدون سند معتبر از نظر علمي نقل كنيم، بدين منظور در دايره‌المعارف عمده منابع اصلي و دست اول و دوم و عمومي و... را تا سر حد امكان گردآوري مي‌كنيم. دايره‌المعارف‌نويسي به مثابه آموزشگاه بزرگي براي همه پژوهشگران جوان است و ايشان پيش‌برنده اين حركت علمي هستند. پايه سوم آثاري است كه اين موسسه پديد آورده است. خود اين آثار هر يك متضمن برگ‌هاي زرين است كه براي ابد باقي مي‌ماند.

علي اصغر دادبه: به نظر من پايه سوم را بايد نظام اداري و مادي مركز دايره‌المعارف بزرگ اسلامي تلقي كرد و آثار، ميوه و نتيجه اين
سه پايه است.

موسوي بجنوردي: البته سه پايه مورد نظر من اولا اساتيد و علما، ثانيا كتابخانه و ثالثا آثاري است كه پديد آمده است.

آقاي دكتر دادبه، اصولا فلسفه دايره‌المعارف‌نويسي چيست و در جامعه ما چرا اين امر پديد آمد؟

دادبه: اروپاييان از قرون هفدهم و هجدهم شروع به نگارش دايره المعارف كردند. آقاي بجنوردي به بحث عدم انقطاع فرهنگي در ايران اشاره و بر پيوستگي ايراني و اسلامي تاكيد كردند. به تعبير بسيار گويا و مهم مولانا شير خدا و رستم دستانم آرزوست. همين مصراع نشان مي‌دهد كه مولانا به رغم آنكه عارفي جهان وطن است، به هر دو سوي اين فرهنگ توجه دارد. بي‌توجهي به هر يك از اين دو سو، يا جهل است يا غرض. تاكيد بر اين پيوستگي از اين جهت است كه اشاره كنم اتفاقاتي كه بعد از ورود اسلام به ايران رخ داد، حائز اهميت است. در قرون اوليه غير از جنگ‌هايي كه رخ داد، بسياري از آثار ايراني به عربي ترجمه شد، پيش از آنكه سر وكله يونانيان پيدا شود. مثلا ماجراي پديد آمدن معتزله مربوط به سال 130 هجري قمري است در حالي كه ترجمه آثار يوناني از نيمه دوم قرن دوم يعني از سال 170 ه.ق. به بعد آغاز شد. يعني 50 سال پيش از ترجمه آثار يوناني تفكر عقلي در عالم اسلامي-‌ ايراني شكل گرفته بود و اين بدان معناست كه فرهنگ اسلامي در جهان ايراني، به صورت جمع ميان تز و آنتي تز، سنتزي از فكري ايراني- اسلامي را خلق كرده كه در قرن چهارم هجري كه سده طلايي تاريخ تمدن اسلامي است، به اوج مي‌رسد و در ادامه بزرگاني چون فردوسي و سعدي و مولانا و حافظ و خيام، نمودهاي اين سنتز هستند. اما برگردم به دايره‌المعارف‌نويسي. يك انسان نمي‌تواند هرچه كتاب در عالم است را بخواند. انساني كه مي‌خواهد در هر زمينه‌اي كار تخصصي كند هم به جامعيتي نسبي نيازمند است. درست است كه ما در دوران تخصص از جامعيت گسستيم، اما الان دوباره به آن جامعيت بر مي‌گرديم و نزد بسياري از متفكران، چه در غرب و چه در شرق، آن جامعيت نسبي مورد توجه بوده است.

ربط اين جامعيت با انديشه دايره‌المعارف‌نويسي چيست؟

دادبه: اين جامعيت نسبي بايد با آثاري تحقق پيدا كند. ولتر، يكي از بزرگان اصحاب دايره‌المعارف مي‌گويد ما كه نمي‌توانيم همه كتاب‌ها را بخوانيم، پس بايد آنها را به شكل دايره‌المعارف جمع كنيم. با اين انديشه دايره‌المعارف‌نويسي در اروپا نوشته شد. اما من مدعي هستم كه ما پيش از اينكه ميراث‌دار اين سنت دايره‌المعارف‌نويسي غربي باشيم و به تقليد از آنها دايره‌المعارف بنويسيم، بايد به تاريخ و فرهنگ خودمان بازگرديم. از همان قرون اوليه فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي، نگارش دايره‌المعارف‌هاي كوچك يا حتي بزرگتر با عنوان جامع‌العلوم آغاز شد. مثلا فارابي در قرن سوم و چهارم، فرهنگ نامه كوچكي درباره اصطلاحات دارد. فخر رازي در قرن ششم جامع‌العلوم يا «ستيني» را نگاشته است كه در آن شصت و بلكه بيش از آن دانش را به زبان فارسي معرفي مي‌كند. در قرن هشتم شمس‌الدين آملي نفايس‌الفنون را به فارسي نوشته است. ابن سينا هم در حوزه فلسفه چنين كرده است. جرجاني در قرن هشتم جامع علوم اسلامي را نوشته است. مفصل‌تر از اينها، كار ملمع‌گونه تهانوي، نويسنده كشاف اصطلاحات و فنون است كه نيم بيشتر آن عربي و باقي فارسي است. اين اثر نمونه اعلاي دايره‌المعارف‌نويسي نزد قدماي ما است كه در قرن دوازدهم نوشته شده است. همچنين در هند كه ادامه و شكوه فرهنگ ايران است، در دوره گوركانيان كارهاي ارزشمندي مثل جامع‌العلوم صورت گرفته است. بنابراين ما پيش از آنكه از غرب متاثر باشيم، خودمان دايره‌المعارف‌نويسي داشتيم. مثلا كشاف با يك روش علمي نوشته شده است. اينكه فراموش كرده‌ايم، بحث ديگري است. بنابراين انديشه دايره‌المعارف‌نويسي نزد ما بوده و گسسته نشده است.

ادامه در صفحه 15

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون