• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4564 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۶ دي

شود آيا كه فراموش كنم چشم تو را؟

سروش صحت

مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، موبايلش را به گوشش نزديك كرده بود. از گوشي صداي آوازي شنيده مي‌شد و نمي‌شد. زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «ببخشيد، مي‌شه صداش را زياد كنيد ما هم بشنويم.» مرد اسپيكر موبايلش را روشن و صداي گوشي‌اش را زياد كرد، حالا صدا واضح شد. «مي‌روم تا كه فراموش كنم چشم تو را/ مي‌روم تا كه در آغوش كشم ياد تو را/ و هواي هوس وصل تو را، خواب تو را/ و نگاهت كه جهان است و جهان در نگهت/ شود آيا كه فراموش كنم چشم تو را/ تا بسوزم و كنم خاك، غزل‌هاي تو را/ تو حريقي و خزان بود كه پايان من است/ سوگ باران و بهاران همه آواز من است...» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، پرسيد: «كيه داره مي‌خونه؟» مرد گفت: «همايون شجريان با عليرضا قرباني.» دوباره خواندند؛ «موج وهم است و جنون من و درياي عذاب/ و سرابي كه مرا برد به اين دير خواب/ حال ديوانگي من بنگر، هيچ مگو/ بشنو نغمه‌ي ديوان پريشان مرا...»

چشمم به صورت زن افتاد. زن داشت گريه مي‌كرد، بعد ديدم كه مردي كه جلوي تاكسي نشسته و راننده و من هم داريم...

*شعر افسانه چشم‌هايت از آلبومي به همين نام

آهنگساز: مهيار عليزاده- شاعر عليرضا كليايي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون